loader-img
loader-img-2
بعدی
بعدی بازگشت
بعدی بازگشت

کمی دیرتر

5 (2)

ناشر کتاب نیستان

نویسنده سید مهدی شجاعی

سال نشر : 1392

تعداد صفحات : 282

خرید پیامکی این محصول
جهت خرید پیامکی این محصول، کد محصول، نام و نام خانوادگی، آدرس و کد پستی خود را به شماره زیر ارسال نمایید: کد محصول : 10332 10003022
120,000 114,000 تومان
افزودن به سبد سفارش

معرفی کتاب

کتاب کمی دیرتر، نوشته سید مهدی شجاعی است و در انتشارات کتاب نیستان منتشر شده است. این اثر که از چهار فصل زمستان، پاییز، تابستان و بهار تشکیل شده، نگاهی است متفاوت و نقادانه به فضای انتظار جامعه امروز. رمان با یک اتفاق شگفت و غریب آغاز می شود، جشن نیمه شعبان و مجلسی پرشور و بسیاری که فریاد «آقا بیا» سرداده اند... در این میان جوانی و فریادی که: «آقا نیا...» این شروع جذاب ما را با شخصیت هایی آشنا می کند که همه مدعی انتظارند اما وقتی هنگام عمل می رسد و هنگامه عمل به شعارها می رسد، آن نمی کنند که می گفتند. رمان در فضایی مکاشفه گونه و بی زمان پیش می رود و مواجه همه آدم ها را می بینیم با قصه ظهور... و کشف چرایی «آقا نیا»ی جوان.

شجاعی در این رمان همه اقشار و همه آدم ها را با بهانه هایشان برای نخواستن امر ظهور، دقیق و ظریف معرفی می کند. تا آنجاکه حتی به راوی هم رحم نمی کند و در فضایی بسیار بدیع، خودش را هم در معرض این امتحان می گذارد. نویسنده در «کمی دیرتر» همه آفت های انتظار را با شخصیت های قصه اش برای مخاطب روایت نمی کند، بلکه به تصویر می کشد و نشانش می دهد...

انسان های مدعی انتظار و منتظر ظهور غریبه نیستند؛ خودمانیم و شجاعی در رمانش به خوبی به این زبان دست یافته که وقتی از هر قشر و صنف و گروهی یک نمونه آورده با مصادیق کار ندارد و در پی اثبات شمول ادعایش است. نویسنده در پایان همه موشکافی هایش در نقد منتظران به دنبال آن است که مخاطب منتظر واقعی را بشناسد و ببیند که انتظار به فریادهای بلند «آقا بیا» نیست؛ به دلی است که برای حضرت می تپد و اخلاصی که میان زندگی جاری است و آقایی که خودش به دیدار منتظرانش می آید...

خدا که باطن آدم‌ها را بهتر می‌شناسد و از نیت قلبی همگان خبر دارد، خودش شاهد است که من در مجلس شرکت نکردم که سوژه‌ای برای نوشتن پیدا کنم یا اصلاً به فکر داستان و رمان و این حرف‌ها باشم. من اگر چه شغل و حرفه‌ام نویسندگی است ولی این‌طور نیست که همه آدم‌ها و حوادث اطرافم را با این نگاه ببینم یا همه برنامه‌های زندگی‌ام را بر اساس شغل و حرفه‌ام طرّاحی کنم.

پس اگر شب نیمهٔ شعبان در جشن سالروز ولادت امام زمان شرکت کردم صرفاً به دلیل اعتقادات و باورهای شخصی‌ام بوده نه برای یافتن سوژه و نوشتن قصّه و داستان. ولی بعضی از حوادث و وقایع و اتّفاقات هستند که ذهن یک آدم عادی - یعنی غیر نویسنده - را هم ناخودآگاه درگیر می‌کنند، به‌نحوی‌که انگار اگر آنها را به‌طور تمام و کمال برای کسی نقل نکند، دلش آرام نمی‌گیرد.

شب نیمهٔ شعبان، در مجلس امام زمان، درست زمانی‌که همهٔ عاشقان و شیفتگانش، یک‌صدا و با شور و حرارت فریاد می‌زنند: آقا بیا! آقا بیا! اگر یک نفر از میان جمعیت، با همان شور و حرارت و حتّی با شدّت و حدّت بیشتری فریاد بزند: آقا نیا! آقا نیا! تعجّب‌آور و غیرمنتظره نیست؟ شما فکر می‌کنید که صدای آن یک‌نفر در میان جمعیت گم می‌شود یا شنیده نمی‌شود. ولی این‌طور نیست. یعنی این‌طور نبود. یا به تعبیر دقیق‌تر، این‌طور نشد. چرا؟

صدای شعار یا فریاد: آقا نیا! آقا نیا! را ابتدا اطرافیان جوان شنیدند، یعنی کسانی‌که نفس به نفس با او سینه می‌زدند مثل حاج احمد و حاج عباس و ....

البتّه بعدها حاج اصغر مدّاح ادعا کرد که او این جملهٔ آقا نیا! را حتّی از آن‌ها هم زودتر شنیده و ماجرا دستش آمده و سعی هم کرده که با تجربه و ترفندهای خاصّ خودش، سر و ته کار را هم بیاورد امّا خامی و بی‌تجربگی اطرافیان باعث شده که مجلس به‌هم بخورد و ماجراهای بعدی پیش بیاید. کارهایی مثل تهدید با ایماء و اشاره و چشم و ابرو و چسباندنِ بلندگو به دهن و بالابردن بیش از حدّ صدا و تشدید شور و حال ملّت و ...

و اگر همین دوستان نزدیک و اطرافیان وانمی‌دادند و از سینه‌زدن و دم‌گرفتن و جواب‌دادن دست نمی‌کشیدند، یقیناً حاج اصغر مجلس را با آبرومندی جمع می‌کرده و آب از آب تکان نمی‌خورده. ولی مدّاح بی‌همراه، به فرماندهٔ بی‌سپاه می‌ماند. چاره‌ای ندارد جز این‌که صحنه را خالی کند و میدان را در اختیار رقیب بگذارد. البتّه دوستان و اطرافیان هم مقصّر نبودند. آن‌ها از کجا می‌توانستند بفهمند که حاج اصغر چه فکر و نقشه و برنامه‌ای در سر دارد و اصلاً حفظ مجلس با چه شیوه‌ای عملی‌تر می‌شود.
کاربر گرامی توجه داشته باشید که این بخش صرفا جهت ارائه نظر شما در رابطه با همین مطلب در نظر گرفته شده است. در صورتی که در این رابطه سوالی دارید و یا نیازمند مشاوره هستید از طریق تماس تلفنی و یا بخش مشاوره اقدام نمایید.
نام و نام خانوادگی
پست الکترونیک
نظر
کد امنیتی
نظرات

مولوی

سلام چند تا از کتاب های سید بزرگوار رو خوندم مثل ح س ن.کشتی پهلو گرفته.پدر عشق پسر.صمیمانه با جوانان وطنم و ... اما به نظرم از نظر ادبی این کتاب بسیار ضعیفتر از کتابهای دیگشون هست. لحن کتاب شعاریه و نچسب. مضمون کتاب حرف نگفته ای دره اما روایتگریش ضعیفه. برای من این یک کتاب سخت خوان بود. برای کسی که تازه بخواد کتاب خوانی کنه اصلا توصیه نمی کنم.

11 مرداد 1398

عارفه خودسیانی

بعد از خوندن این کتاب دیگه به خودم و کارام اعتماد نداشتم همش فکر میکردم این کاری ک به اسم امام زمانه نیتش مشکل داره خیلی با خودم کلنجار میرفتم وقتی میخواستم یکار انجام بدم ... با خوندن این کتاب خودمو جای شخصیت هاش گذاشتم و گفتم نکنه منم مثل اینا باشم و اینکه خیلی دلم سوخت که امام زمان اینهمه مدعی داره ولی در عمل شاید هیچ .....
فوق العادس این کتاب ... حس تلنگر به آدم میده ... آدمو به خودش میاره...

8 تیر 1398

عارفه خودسیانی

بعد از خوندن این کتاب دیگه به خودم و کارام اعتماد نداشتم همش فکر میکردم این کاری ک به اسم امام زمانه نیتش مشکل داره خیلی با خودم کلنجار میرفتم وقتی میخواستم یکار انجام بدم ... با خوندن این کتاب خودمو جای شخصیت هاش گذاشتم و گفتم نکنه منم مثل اینا باشم و اینکه خیلی دلم سوخت که امام زمان اینهمه مدعی داره ولی در عمل شاید هیچ .....
فوق العادس این کتاب ... حس تلنگر به آدم میده ... آدمو به خودش میاره...

8 تیر 1398

مهدیه میرطالبی

کتابی که به مزاج بسیاری از ما خوش نمی آید. به قول معروف حقیقت همیشه تلخ است, اما این کتاب حقیقت را با طعمی متفاوت به ما عرضه می کند و بعد از خواندن آن دردی درونی مثل برگشتن از باشگاه و تمرین سخت را به انسان می دهد و یا شاید حسی مثل باخت در یک مسابقه ی مهم که تا آخرین لحظه برنده ی آن میدان بوده ایم.
برای تجربه ی این حس های متفاوت شما را به خواندن این کتاب دعوت می کنم.

5 فروردین 1397

مهدیه میرطالبی

کتابی که به مزاج بسیاری از ما خوش نمی آید. به قول معروف حقیقت همیشه تلخ است, اما این کتاب حقیقت را با طعمی متفاوت به ما عرضه می کند و بعد از خواندن آن دردی درونی مثل برگشتن از باشگاه و تمرین سخت را به انسان می دهد و یا شاید حسی مثل باخت در یک مسابقه ی مهم که تا آخرین لحظه برنده ی آن میدان بوده ایم.
برای تجربه ی این حس های متفاوت شما را به خواندن این کتاب دعوت می کنم.

5 فروردین 1397

شما هم می توانید گزیده انتخابی خود از کتاب را ثبت کنید.
نام و نام خانوادگی
عنوان
برگزیده
کد امنیتی
محصولات مرتبط
اخبار مرتبط
بازدیدهای اخیر شما