loader-img
loader-img-2
بعدی
بعدی بازگشت
بعدی بازگشت

ادراکات اعتباری علامه طباطبایی (ره) و فلسفه فرهنگ

ناشر موسسه فرهنگی هنری پگاه روزگار نو

نویسنده علی اصغر مصلح

سال نشر : 1392

تعداد صفحات : 143

چاپ تمام شده ؛ درصورت چاپ مجدد به من اطلاع بده notify me

معرفی کتاب

دکتر علی اصغر مصلح چند سالی است که بر حوزه فلسفه فرهنگ متمرکز شده اند و در این زمینه آثار متعددی منتشر کرده اند. یکی از اهداف ایشان این است که باب گفتگویی بین این حوزه نوین فلسفه و سنت فکری - فرهنگی ما باز کنند. رساله مختصر و مفید "ادراکات اعتباری علامه طباطبایی و فلسفه فرهنگ" آخرین اثر پژوهشی ایشان نیز به همین منظور نگاشته شده است. ایشان قصد دارند که نشان دهند نظریه بدیع ادراکات اعتباری علامه طباطبایی کاملا از چنین غنا و قابلیتی برخوردار است که زمینه چنین گفتگویی را ایجاد کند. اما اولین و اساسی ترین پرسشی که در این باره مطرح می شود این است که چگونه می توان چنین ارتباطی میان نظریه علامه طباطبایی و فلسفه فرهنگ پیدا کرد؟ خلاصه پاسخ دکتر مصلح این است که قلمرو اعتباریات با قلمرو فرهنگ شباهت یا یکسانی دارد. توضیح مطلب به این صورت است که نظریه ادراکات اعتباری علامه طباطبایی را از دو منظر می توان بررسی کرد. از منظر نخست، این موضوع اصلا و اساسا در حوزه معرفت شناسی است و باید آن را به عنوان نظریه ای جدید، تنها در این حوزه بررسی کرد؛ اما از منظری دیگر، موضوعی مربوط به انسان و فرهنگ و مبنایی برای تأمل درباره فرهنگ است.

براساس برداشت دوم، درست است که ابتدا با دو دسته ادراکات روبه روییم، ولی در واقع با دو قلمرو مختلف از وجود روبه رو هستیم؛ یعنی در اصل، با دو قلمرو امور حقیقی و امور اعتباری مواجهیم. بر اساس این برداشت، در مرحله بعد، باید ببینیم که این دو قلمرو به کدام تقسیم بندی در فلسفه های مدرن نزدیک است. در بحث های فلسفی درباره فرهنگ، همه بحث ها با پذیرش تقابل طبیعت و فرهنگ آغاز می شود. در اینجا هم نزدیک ترین شباهتی که به ذهن متبادر می شود، آن است که قلمرو اعتباریات را همان قلمرو فرهنگ و قلمرو حقایق را طبیعت بدانیم. خلاصه آنکه برای آغاز چنین بحثی باید پذیرفت که قلمرو اعتباریات همان قلمرو فرهنگ است. اگر این اصل پذیرفته شود، راه برای ادامه بحث هموار می شود. به همین جهت مهمترین بخش در مباحث این رساله توجه به قلمروی است که در سنت تفکر اروپایی، فرهنگ نامیده می شود.

از نظر دکتر مصلح، مرحوم علامه طباطبایی به عنوان یک فیلسوف در جست و جوی مبانی دیگری برای تحلیل مسائل نوپدید در زمان خویش است. لذا طرح ادراکات اعتباری را در مسیر یافتن پاسخی برای چنین پرسش هایی می توان فهمید. چراکه طرح ادراکات اعتباری کوشش برای بردن تفکر تا نقطه صفر انسان است. انسان باید تصور کند که بدون تعلقات و تقیدات کنونی، چگونه آغاز شده و فرهنگ ها و اعتقادات و ارزش های متکثر چگونه پدید آمده است. شروع از ادراکات اعتباری، شروع کردن از انسان در حالت صورت نیافته و بسیط است. به این صورت امکان فهم و گفتگو میان هر انسانی با انسان دیگر و نیز هر فرهنگی با فرهنگ دیگر به وجود می آید. بدین گونه می توان ادراکات اعتباری را نظریه ای در خور طرح برای تأمل فلسفی درباره فرهنگ به حساب آورد. با این نظریه، امکان گفت وگویی جدید درباره فرهنگ و مقومات آن، بین تفکر ایرانی اسلامی و تفکرات غربی پدیدآمده در این زمینه، فراهم می شود. این گفت وگو می تواند در مرحله ای دیگر، به صورت تحلیل و نقد مقومات فرهنگ و از جمله، فرهنگ معاصر تفصیل پیدا کند. بنابراین می توان چنین گفت که نظریه ادراکات اعتباری، میراث فکری-فلسفی ارزشمند علامه طباطبایی، گشایش باب جدیدی برای تحقیقات فلسفی در زمینه فرهنگ است.

در این رساله پس از طرح مسئله و اشاره به اهمیت و لزوم پرداختن به آن، ابتدا به زمینه های تاریخی و فلسفی طرح فلسفه فرهنگ در تفکر اروپایی اشاره شده است. پس از آن، نظریه ادراکات اعتباری مبتنی بر آثار خود علامه طباطبایی توضیح داده می شود. دکتر مصلح نه فقط به مقاله ادراکات اعتباری در کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم توجه کرده، بلکه تفسیر المیزان و رسالة الولایة مرحوم علامه را نیز از نظر دور نداشته است. همچنین تقریر نوینی از ادراکات اعتباری ارائه می شود تا به فلسفه فرهنگ نزدیک تر شود. علاوه بر توضیح اصل نظریه، لوازم اجتماعی و فرهنگی آن به طور مفصل مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. در بخش های جداگانه ای نقدهای برخی از معاصران بر نظریه اعتباریات مطرح شده و ضعف و اشکالات آنها نشان داده می شود. نظریات فیلسوفانی همچون هیوم، روسو، کانت، هگل، نیچه، فروید، یونگ، هردر، هایدگر، راسل و....نیز مطرح شده و نظریه علامه با دیدگاه برخی از آنان مقایسه می شود. به دلیل همین مقایسه های متعددی که میان نظریه اعتباری و آراء سایر متفکران غربی صورت گرفته است می توان این رساله را اثری در زمینه فلسفه تطبیقی نیز به شمار آورد. علی رغم آنکه این اثر کوچک از انسجام و ترتیب مورد انتظار از یک کتاب فلسفی دور است اما نکات و تأملات بسیار ارزنده ای در آن به چشم می خورد که قطعا برای علاقمندان به فلسفه بسی سودمند خواهد بود.
منبع: الف کتاب (alef.ir/book)

پیشگفتار
«فلسفۀ فرهنگ» یکی از گرایش های پراهمیت در فلسفۀ معاصر است. طرح نسبت «ادراکات اعتباری علامه طباطبایی» با «فلسفۀ فرهنگ» مستلزم آشنایی با دو سوی بحث است. موضوع ادراکات اعتباری نزد اهل فلسفه در ایران شناخته شده است؛ اما فلسفۀ فرهنگ و سابقه و چیستی آن، هنوز محل توجه قرار نگرفته و اثر درخوری دربارۀ آن منتشر نشده است. شاید، معقول تر آن بود که ابتدا دفتری دربارۀ فلسفۀ فرهنگ فراهم می آمد و سپس دفتر پیش روی گشوده می شد.
آنچه بر نگارندۀ این سطور گذشت نیز همان مسیر معقول بود. نگارنده که از چند سال پیش کار پژوهش در فلسفۀ فرهنگ را آغاز کرده بود، ضمن خواندن مراجع بحث، نظری هم به فرهنگ خویش داشت و همواره با این پرسش روبه رو بود که آیا زمینۀ طرح تأملات فلسفی دربارۀ فرهنگ، در فرهنگ اسلامی ایرانی وجود نداشته است. پاسخ اجمالی، از ابتدا، مثبت بود و هرچه این پرسش و تأمل تفصیل یافت، قامت حضرت علامه طباطبایی و به خصوص بحث «ادراکات اعتباری» ایشان بیشتر به چشم آمد.
مطالب این دفتر پیوندی اساسی با دفتر دیگری دارد که اگر حضرت حق مدد فرماید، در آینده با عنوان «فلسفۀ فرهنگ» منتشر خواهد شد. اما اینکه چرا این دفتر پیش افتاد، آن را به حساب دست تقدیر و تدبیری می گذارم که شاید حکمت آن هنوز پنهان باشد. درج نام علامۀ مهرکیش را بر این دفتر به فال نیک می گیرم و اثرپذیری از آن روح لطیف را برای هرکه با این دفتر نسبتی یافت، از حضرت حق سبحان خواهانم.
درآمد
برای آغازشدن تأملات فلسفی دربارۀ فرهنگ، باید زمینه هایی فراهم می شد. در تاریخ تفکر فلسفی غرب نیز اندیشیدن دربارۀ فرهنگ مترتب بر زمینه هایی است. بدون تحولات بزرگ قرن هجدهم و به خصوص توجه فلسفی به تاریخ و تصور تقابل طبیعت و فرهنگ، تأمل فلسفی دربارۀ فرهنگ که بعدها «فلسفۀ فرهنگ» نامیده شد، پدید نمی آمد. حتی در دورۀ مدرن، با صِرف زاد و توشه ای که فیلسوفان راسیونالیست و آمپریست فراهم کرده بودند، بحث فلسفی دربارۀ فرهنگ آغاز نمی شد. در ایران هم تفکر فلسفی دربارۀ فرهنگ، تنها با مؤونۀ فیلسوفان کلاسیک اسلامی و ترجمۀ آثار فیلسوفانی همچون دکارت و هیوم پا نمی گرفت. متفکر باید در فضای زندگی مدرن، از قرن هجدهم به بعد، زندگی می کرده است تا زمینۀ پرداختن به این گونه پرسش ها را بیابد.
در عوالم ماقبل مدرن و پیش از آشنایی ملموس فرهنگ ها با تکثرات فکری فرهنگی، متفکران هر فرهنگ به اقتضای سنت های فکری و فلسفی درون فرهنگشان، مبانی و اصولی طرح می کردند که جهت گیری غالب در آن ها، اثبات دریافت ها و اعتقادات قوم بود؛ اما پس از آشنایی عمیق متفکران هر قوم با اندیشه های دیگران، لااقل این اندیشه به ذهن آن ها خطور می کرد که بکوشند اسباب تکثر فکرها و فرهنگ ها را دریابند. برخی به این دریافت می رسیدند که انسان را موجودی ببینند که می تواند خود و جهان را به صورت های متفاوتی درک کند و رفتارهای مختلفی از خود بروز دهد. متفکری که فقط در پی فهم ادراکات حقیقی است، تنها براساس داشته های فرهنگی خویش می اندیشد و هنوز تکثر برایش اهمیت پیدا نکرده است. در عالم ما ایرانیان، به نظر می رسد علامه طباطبایی شخصیتی بی نظیر باشد که ضمن تضلّع بر فلسفۀ اسلامی، با مسئلۀ تکثر ادراکات و تکثر فرهنگ ها به طور جدی روبه رو شده و کوشیده است طرحی فلسفی برای پاسخ دادن به آن عرضه کند. بحث ادراکات اعتباری حاصل تفکر ایشان در همین جهت است.
رمز مخالفت بسیاری از معاصران علامه با این بحث، نرسیدن آنان به پایۀ تفکری بوده است که ایشان در آن واقع شده بود. علامه طباطبایی به دریافتی کاملاً متفاوت از عالم و آدم و به تبع آن، ادراکات، رسیده بود. او با توجه به سنتی فلسفی که در آن رشد کرده بود، برای بیان دریافت خود کوشیده است. کار مرحوم علامه در این بحث، بهترین کوشش برای گستردن مبانی فلسفۀ اسلامی به منظور فهم عالم مدرن و معاصر و درک ژرف تر مناسبات حاکم بر آن است. حتی قرارگرفتن بحث در ادامۀ بحث پیدایش کثرت در ادراکات، حکایت مواجهۀ آن متفکر با یکی از مسائل اصلی دورۀ مدرن، یعنی درک اسباب تکثر در فرهنگ ها و ارزش ها و هنجارهای غالب در تاریخ و عالم انسانی است.
در این نوشته کوشیده ایم، پس از طرح کوتاه امهات تأملات فلسفی متفکران دورۀ مدرن دربارۀ فرهنگ، مطالب علامه طباطبایی دربارۀ اعتباریات را بازخوانی کنیم. برداشت کلی و فی الجملۀ نگارنده آن است که بازخوانی نظریۀ علامه دربارۀ اعتباریات، مبنایی درخور برای ورود به مباحث فلسفۀ فرهنگ است. به بیان دیگر، نظریۀ اعتباریات علامه را می توان برای پاسخ به پرسش های به اندیشه درآمده در حوزۀ فلسفۀ فرهنگ، مبنای محکمی دانست.
علامه طباطبایی فیلسوف بی نظیر برخاسته از سنت های فکری ایرانی اسلامی در زمان ماست. علت بی نظیری علامه، تنها اشراف و احاطۀ وی به این سنت ها و قدرت نفوذش در مسائل و موضوعات نبود؛ منش والای او در رویارویی با مسائل جدید تفکر، در تاریخ تفکر معاصر در ایران نظیری ندارد. داریوش شایگان می نویسد: «آن خصلتی از علامه که مرا سخت تکان می داد، گشادگی و آمادگی او برای پذیرش بود. ایشان به همه حرفی گوش می داد، کنجکاو بود و نسبت به جهان های دیگرِ معرفت، حساسیت و هوشیاری بسیار داشت». آنچه باعث توجه جدی راقم این سطور به علامه طباطبایی شده است، به همین خصوصیت بازمی گردد.
به نظر می رسد گشودگی علامه برای فهمیدن و شنیدن اندیشه ها و سخنان برخاسته از جهان های دیگر، باعث طرح نظریۀ ادراکات اعتباری شده است. علامه یگانه متفکر معاصر ایران است که با وجود برخاستن از جهان فکر اسلامی، سعی در تجربۀ جهان های دیگر هم داشته است. به نظر می رسد در پی چنین تجاربی درصدد طرح مبانی دیگری برای فلسفه بود، تا تنوع و تکثر پدیدآمده در عالم انسانی را توضیح دهد.
نظریۀ ادراکات اعتباری نشان دهندۀ دغدغه های پنهان آن متفکر است. به گمان صاحب این قلم، قلمرو اعتباریات را می توان با تسامح، قلمرو فرهنگ، به معنای مدرن و معاصر آن دانست. پرسش ناگفته ای که علامه را به سمت طرح امور اعتباری کشاند، بسیار شبیه پرسش های متفکرانی مانند ویکو، هردر، کاسیرر و حتی فروید و یونگ است. تفاوت علامه با این متفکران در فضا و بستر تاریخی و فرهنگی آن هاست. متأسفانه، مستندات مستقیم این برداشت بسیار اندک است؛ ولی همین اندک برای آغاز چنین بحث هایی کفایت می کند. شایگان در همان گزارش اضافه می کند: «من در آن زمان نوشته های یونگ را زیاد می خواندم و در کتاب انسان و جست وجوی روان یونگ غرق بودم. استاد علاقه مند بود بداند کتاب دربارۀ چیست.
من در دو کلام مطلب را خلاصه نموده و گفتم، اصل مطلب آن است که در حالی که قرون وسطا روح جوهری و جهانی را موعظه می کرد، قرن نوزدهم توانست روان شناسی فارغ از روح را به وجود آورد...‘ استاد از این نکته چنان به وجد آمد که خواست این کتاب حتماً به فارسی ترجمه شود و بعد گفت: ’باید جهان را شناخت. ما نمی توانیم خود را در برج های عاجمان محصور و منزوی کنیم‘».
علامه طباطبایی تشنۀ آشنایی با عوالم متفاوت بود. گسترۀ عالم انسانی را بسیار وسیع تر و متنوع تر از هم کسوتان خود می دید که در سنت های فلسفی و عرفانی و کلامی رشد کرده بودند. به همین علت، باید برمبنای سنتی که بدان تعلق خاطر داشت، زمینۀ گشوده شدن و درک دیگران را فراهم می کرد. او بیش از معاصران خود، به التزام به هویت خویش و درعین حال خروج از اعتقادات و التزامات خود قادر بود و می توانست با دیگران همراهی کند تا به مناطق فکری مشترک برسند. مهم ترین موضوع برای گفت وگوی متفکرانِ برخاسته از فرهنگ ها و سنت های مختلف، یافتن مناطق مشترک است. توان علامه برای همراهی و گفت وگو در مناطق مشترک فکر بی نظیر است. مرحوم مطهری معتقد بود عیب کار علامه در نظریۀ اعتباریات آن است که این نظریه در آثار قدما سابقه ندارد؛ اما به عکس، این را می توان مزیت کار علامه طباطبایی دانست. مطهری دغدغۀ جاودانگی اخلاق و دین دارد که البته دغدغۀ کلامیِ مهمی است؛ اما علامه دغدغۀ تنوع و تکثر اخلاق و دین و فرهنگ دارد که دغدغۀ فلسفی زمان ما است. اگر این دغدغه پاسخی بیابد، دغدغۀ جاودانگی هم صورت دیگری پیدا می کند. می توان دغدغۀ جاودانگی را بعد از تأیید تکثر، به صورت دیگری پاسخ داد.
اهمیت نظریۀ علامه، بردن بحث به منطقه ای است که کفِ تفکر است و با این مبنا، می توان با هر متفکر دگراندیشی وارد گفت وگو شد. آغاز بحث از اعتباریات، در واقع آغازکردن از کف انسان، یعنی از جایی است که از صرفِ وجود طبیعی فرامی رود و فرهنگ آغاز می شود. باتوجه به زمینه های پیدایش تفکر فلسفی دربارۀ فرهنگ که از قرن هجدهم آغاز شد، می توان بحث اعتباریات علامه را آغازی برای ورود به فلسفۀ فرهنگ دانست. برای آغاز چنین بحثی، باید پذیرفت که قلمرو اعتباریات همان قلمرو فرهنگ است. اگر این اصل پذیرفته شود، راه برای اجزای بحث هموار می شود. به همین جهت مهم ترین بخش بحث، توجه به قلمروی است که در سنت تفکر اروپایی، «فرهنگ» نامیده می شود.
کاربر گرامی توجه داشته باشید که این بخش صرفا جهت ارائه نظر شما در رابطه با همین مطلب در نظر گرفته شده است. در صورتی که در این رابطه سوالی دارید و یا نیازمند مشاوره هستید از طریق تماس تلفنی و یا بخش مشاوره اقدام نمایید.
نام و نام خانوادگی
پست الکترونیک
نظر
کد امنیتی
شما هم می توانید گزیده انتخابی خود از کتاب را ثبت کنید.
نام و نام خانوادگی
عنوان
برگزیده
کد امنیتی
محصولات مرتبط
بازدیدهای اخیر شما