loader-img
loader-img-2
بعدی
بعدی بازگشت
بعدی بازگشت

مجموعه داستان هایی از رحمت خدا (دوره پنج جلدی)

همراه با قاب

2 (1)

ناشر مرسل

نویسنده مهدی صاحب هنر

تعداد صفحات : 772

چاپ تمام شده ؛ درصورت چاپ مجدد به من اطلاع بده notify me

معرفی کتاب

این مجموعه، شامل پنج کتاب می باشد که عناوین آن ها عبارتند از: «داستان هایی از لطف خدا، جلوه هایی از رحمت حق - جلد اول»، «داستان هایی از لطف خدا، جلوه هایی از رحمت حق - جلد دوم»، «داستان هایی از عشق به خدا (جلوه هایی از شبنم عشق)»، «داستان هایی از یاد خدا» و «داستان هایی از قهر خدا». این پنج کتاب، در یک قاب مقوایی شکیل عرضه می گردد.

کتاب نخست، در قالب 86 داستان و با لحنی شیوا، حکایت هایی از لطف بی کران الهی را از منابع معتبر جمع آوری کرده است تا شاید چراغی فرا روی پویندگان راه حق و تشنگان محبت و لطف خداوند باشد.
«مژده الهی، فضل خدا، پذیرش الهی، رافت خدا، مقام اولیای خدا، ثمره ایثار، نامه ای به خدا، ماموریت عجیب، مشیت الهی، ذوالقرنین و درگه امید» نمونه هایی از داستان های تامل برانگیز این کتاب اند.

در کتاب دوم که روایتگر 99 داستان و حکایت زیبا، شیرین و عبرت آموز از دل احادیث و روایات و کتاب ها و منابع معتبر تاریخی می باشد، شامل عناوین حکایات زیر است: «مامور غیبی، دعوت نامه ای از سلطان حقیقی، رحم مادر، نیت خیر، راز موفقیت، هدیه آسمانی، بارقه رحمت حق، مژده بهشت، وفای به عهد، مهر مادری و باران رحمت» و ...

کتاب سوم، داستان هایی از یاد خدا، قهر خدا و عشق به خدا را شامل می شود. داستان هایی از عشق به خدا شامل 83 عنوان داستان است که به زبانی ساده و خودمانی در عین حال بر پایه مستندات دینی نگاشته شده است. هدف از بیان این حکایات و داستان ها این است که خواننده با مطالعه و تفکر درباره نعمت های الهی، لطف خدا و همچنین عشق به ذات احدیت را در وجود خویش کشف و تقویت کند.
اوج عشق و دلدادگی، عاشقان بی قرار، راز و نیاز عاشقانه، در آغوش حق، نماز تجسم عشق، عقل و اندیشه، راز نهفته، مشتاق محبوب، ایمنی از آتش، حکایت عشق، محبت مجازی، نور خدا، علامه طباطبایی، سجده طولانی و معصیت خدا برخی از مباحث کتاب را تشکیل داده اند.

کتاب چهارم، شامل 107 داستان و حکایت عبرت آموز و دلنشین با محور یاد خداوند رحیم و تاثیرات شگفت انگیز یاد او در همه احوالات است.
«بیداردلان، یگانه آرزو، تبسم جوان، گنج های بهشت، چشم به راه، درخت بهشتی، آثار تقوا، تباهی عمر، روشنایی دلها، پاداش بی شمار، مزاح با استاد، ذکر مومن و روضه رضوان» نمونه هایی از حکایت های این کتاب اند.

در نهایت در آخرین کتاب از این مجموعه که روایت گر 77 داستان و حکایت می باشد، سرانجام کسانی را بیان می کند که در مقابل لطف و رحمت بی کران الهی عصیان کردند، از سرگذشت پیشینیان درس نگرفتند و فرصت های بی شماری را که خداوند برای توبه و بازگشت از گناه و حرکت در مسیر انسانیت در اختیارشان قرار داد، قدر ندانستند و همچنان بر گناه و جنایت اصرار ورزیدند.
از داستان های نقل شده در این کتاب می توان به «عاق والدین، منشا غضب، پرستش طاغوت، عابد جاهل، خباثت روح، کاپیتان مغرور، استهزای حقایق دینی، قصاص شگفت آور، دست انتقام و عذاب وجدان» اشاره کرد.

در جلد اول از کتاب «داستان هایی از لطف خدا، جلوه هایی از رحمت حق»، حکایت زیر را می خوانیم:
«فضیل بن عیاض» یکی از جنایت کاران تاریخ بود که زندگی اش غرق در گناه و انحراف بود و سپس توبه کرد.
روزی شخصی به او می گوید: اگر در روز قیامت خداوند به تو بگوید: «ما غرَّک بربِّک الکَریم / سوره انفطار، آیه 6»، «چه چیز تو را به پروردگار کریم و بزرگوار مغرور ساخت؟»؛ در پاسخ چه می گویی؟
فضیل در جواب گفت: در پاسخ می گویم: «پرده پوشی های تو مرا مغرور کرد.»

در جلد دوم همین کتاب، داستان ذیل را می خوانیم:
«گویند وقتی که نمرودیان بیابان وسیعی را پر از هیزم کردند و آن را به آتش مبدل ساختند تا حضرت ابراهیم (ع) را در درون آتش افکندند، آتش آن قدر زیاد بود که پرندگان تا چهار فرسخی نمی توانستند در فضا پرواز کنند. در این میان زنبوری دهانش را پر از آب کرد و بر آن آتش ریخت. جبرئیل از او پرسید: این مقددار آب چه سودی دارد؟ او در پاسخ گفت: خداوند هر کسی را به اندازه قدرتش تکلیف می کند. خداوند عمل زنبور را قبول کرد و او را یعسوب (امیر) زنبورها قرار داد.»

در کتاب «داستان هایی از یاد خدا» این حکایت نقل شده است:
«خدای متعال به حضرت موسی (ع) فرمود: ای موسی! بترس از من در تنهایی تا تو را از معاصی و گناهان حفظ کنم و مرا در خلوت ها یاد کن تا زمانی که غافل می شوی، من تو را یاد کنم! و خشم و غضب خود را از کسانی که تو را صاحب اختیار آنان قرار داده ام، نگه دار تا من نیز غضب و سخط خود را از تو نگه دارم.»

در کتاب «داستان هایی از قهر خدا» می خوانیم:
«عابدی یک عمر مشغول عبادت بود و از همه چیز بریده و به خدا پیوسته بود. روزی هنگام عبادت نظرش به پرنده زیبایی افتاد که بر شاخه پر برگ و قشنگ درختی لانه داشت و بر روی آن شاخه می نشست و ترانه می خواند. با خود گفت: اگر مکان نماز و عبادت خودم را نزدیک آن درخت ببرم بسیار شایسته است زیرا صدای دلنشین آن پرنده، روح و روانم را آرامش می بخشد و می نوازد. و همین کار را کرد. خداوند به پیامبر آن عصر وحی کرد: از قول من به عابد بگو که تو به مخلوق من انس گرفتی، آن چنان تو را از مقام معنویت فرود آورم که از عبادت خود هیچ گونه نتیجه ای نبری.»
کاربر گرامی توجه داشته باشید که این بخش صرفا جهت ارائه نظر شما در رابطه با همین مطلب در نظر گرفته شده است. در صورتی که در این رابطه سوالی دارید و یا نیازمند مشاوره هستید از طریق تماس تلفنی و یا بخش مشاوره اقدام نمایید.
نام و نام خانوادگی
پست الکترونیک
نظر
کد امنیتی
شما هم می توانید گزیده انتخابی خود از کتاب را ثبت کنید.
نام و نام خانوادگی
عنوان
برگزیده
کد امنیتی
محصولات مرتبط
بازدیدهای اخیر شما