عطارد
مجموعه غزل
4 (1)
سال نشر : 1398
تعداد صفحات : 72
معرفی کتاب
«عطارد»، عنوان دومین مجموعه غزل کاظم بهمنی، می باشد. این کتاب، منتخبی از سروده های سال های 89 تا 92 است.در صفحه مقدمه عطارد آمده است:
"در نگاه اول عطارد تنها نام نزدیکترین سیاره به خورشید است.
سیاره ای کوچک اما سنگین که بیش از همه ی سیارات به دور خورشید می چرخد و خیلی کمتر از همه به او پشت می کند، بطوریکه وقتی نیمه ی رو به خورشیدش گرمای شدید را تجربه می کند، نیمه ی دیگرش بسیار سرد است.
عطارد طبق آخرین بررسی های اخترشناسی، خودش ماه یکی از سیارات دیگر بوده است اما گرفتار جاذبه ی خورشید می شود و ماه بودنش را فراموش می کند تا به دور خورشید بگردد!
ضمنا عطارد ماه ندارد! گویی عطارد فقط خورشید را دارد!
(هر چه سیارات از خورشید دورتر می شوند، به تناسب اندازه شان تعداد ماه هایشان بیشتر می شود. آنچنان که عطارد ماه ندارد و نپتون که آخرین سیاره منظومه شمسی است سیزده ماه دارد)
منظومه ی شمسی تابلویی ست جامع و شگفت از اصیل ترین پیشآمد بشری؛ یعنی عشق که مفاهیمی چون کوچکی و بزرگی، دوری و نزدیکی، سردی و گرمی، جاذب و مجذوب بودن، حقیقی و مجاز بودن و... را در آن می توان به نظاره نشست و من به راستگویی نقاشی شهادت می دهم که فرموده است: «ان فی السموات و الارض لایات للمؤمنین»آیه 3 سوره جاثیه"
شعر با عنوان «تیر چوبی» را در زیر می خوانید:
تیر برقی «چوبیم» در انتهای روستا
بی فروغم کرده سنگ بچه های روستا
ریشه ام جامانده در باغی که صدها سرو داشت
کوچ کردم از وطن، تنها برای روستا
آمدم خوش خط شود تکلیف شب ها، آمدم
نور یک فانوس باشم پیش پای روستا
یاد دارم در زمین وقتی مرا می کاشتند
پیکرم را بوسه می زد کدخدای روستا
دیشب اما خود شنیدم از کلاغی روی سیم
قدر یک ارزن نمی ارزم برای روستا
کاش یک تابوت بودم کاش آن نجار پیر
راهیم می کرد قبرستان به جای روستا
قحطی هیزم اهالی را به فکر انداخته است
بد نگاهم می کند دیزی سرای روستا
من که خواهم سوخت حرفی نیست؛ اما کدخدا!
تیر سیمانی نخواهد شد عصای روستا
تیر برقی «چوبیم» در انتهای روستا
بی فروغم کرده سنگ بچه های روستا
ریشه ام جامانده در باغی که صدها سرو داشت
کوچ کردم از وطن، تنها برای روستا
آمدم خوش خط شود تکلیف شب ها، آمدم
نور یک فانوس باشم پیش پای روستا
یاد دارم در زمین وقتی مرا می کاشتند
پیکرم را بوسه می زد کدخدای روستا
دیشب اما خود شنیدم از کلاغی روی سیم
قدر یک ارزن نمی ارزم برای روستا
کاش یک تابوت بودم کاش آن نجار پیر
راهیم می کرد قبرستان به جای روستا
قحطی هیزم اهالی را به فکر انداخته است
بد نگاهم می کند دیزی سرای روستا
من که خواهم سوخت حرفی نیست؛ اما کدخدا!
تیر سیمانی نخواهد شد عصای روستا
-
زبان کتابفارسی
-
سال نشر1398
-
چاپ جاری13
-
تاریخ اولین چاپ1393
-
شمارگان2000
-
نوع جلدجلد نرم
-
قطعرقعی
-
تعداد صفحات72
-
ناشر
-
نویسنده
-
وزن110
-
تاریخ ثبت اطلاعاتیکشنبه 28 دی 1393
-
تاریخ ویرایش اطلاعاتچهارشنبه 26 آذر 1399
-
شناسه22174
-
دسته بندی :