واژه نامه فرهنگی - سیاسی
4.3 (3)
سال نشر : 1393
تعداد صفحات : 240
خرید پیامکی این محصول
جهت خرید پیامکی این محصول، کد محصول، نام و نام خانوادگی، آدرس و کد پستی خود را به شماره زیر ارسال نمایید:
کد محصول : 229
10003022
معرفی کتاب
کتاب حاضر که به همت دکتر شهریار زرشناس به چاپ رسیده است واژه نامهای سیاسی - فرهنگی است که میتواند کتابی کاربردی برای دانشجویان و پژوهشگران علوم سیاسی و اجتماعی باشد.دفتر نشر معارف وابسته به نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها، تلاش میکند از دریچه اسلام ناب به بازخوانی، بررسی، نقد و تولید اندیشه در عرصههای مختلف بپردازد.
آنچه این روزها بیش از هرچیز دغدغه نسل انقلابی است آشنایی جوانان و دانشجویان با حقیقت دین و معارف اسلام است، انتشارات در این زمینه پیشرو است و تلاش دارد پاسخی علمی و دینی برای تمام سوالات این نسل داشته باشد.
یکی از ضروریات زمان شناسی در دوره کنونی، شناخت مکاتب و گرایش های فکری موجود است که اغلب این مکاتب، محصول دوران پس از رنسانس در غرب است. کتاب حاضر گامی است در جهت معرفی اجمالی این مکاتب و آشنایی با مفاهیم و واژه های فرهنگی-سیاسی متداول در این مکاتب. این کتاب که بر اساس حروف الفبا تنظیم شده است تنها واژه هایی را توضیح داده است که استفاده از آنها در فضای فرهنگی، مطبوعاتی و سیاسی کشور متداول می باشد.
درباره کتاب واژه نامه فرهنگی - سیاسی دو نکته گفتنی است:
1 ـ معرفی، توضیح و نقد واژهها و مکاتب، بر اساس مبانی تفکر دینی و اسلامی صورت گرفته است و این برخلاف اغلب واژههای موجود در بازار ـ اعم از تألیف و ترجمه ـ است که مبتنی بر مبانی فکری و فلسفی دنیای مدرن و مشهورات برآمده از انگارههای غربی، قلمی شده است.
2 ـ واژههای توضیح داده شده، تنها آنهایی هستند که در فضای فرهنگی، مطبوعات و ادبیات سیاسی رایج کشور به کارگرفته میشوند و به دلیل مجال محدود و پرهیز از حجیم شدن کتاب، از توضیح پارهای از واژهها که متداول نیستند، خودداری شده است.
اگزیستانسیالیسم
اگزیستانسیالیسم را اغلب مترجمان، به «فلسفهٔ اصالت وجود» ترجمه کردهاند، اما با توجه به مفهوم اصالت وجود، در میراث فلسفه و حکمت صدرائی و تفاوت مبنایی آن، با آنچه «سارتر» تحت عنوان «اگزیتانس» و اصالت آن مطرح میکند، این معادلگذاری، یکسره نارسا و غیردقیق است.
در تفکر معاصر غربی، افرادی گاه با مبانی مختلف فکری از «کییرکهگار» و «نیچه» گرفته تا «گابریل مارسل» و «کارل یاسپرس» و «مارتین هایدگر» و «ژان پل سارتر» به صرف برخی تشابهات ظاهری و صوری، «اگزیستانسیالیست» نامیده شدهاندکه این نیز، خطایی بزرگ بوده است.
در واقع اگر بخواهیم در چنین طیف وسیعی از اگزیستانسیالیسم فلسفی سخن بگوئیم، بهتر است، از اگزیستانسیالیسمهای مختلف و حتی مبنائاً متفاوت، نام ببریم. به همین جهت ترجمهٔ این اصطلاح و تعریف آن، کار دشواری است. اما چون شهرت اگزیستانسیالیسم در غرب، عمدتاً به آراء و آثار «ژان پل سارتر» (1980 میلادی) برمیگردد و او کسی است که خود را صراحتاً اگزیستانسیالیست نامیده است ـ در حالی که مثلاً هایدگر این صفت را دربارهٔ تفکر خود قبول نداشت و یا نیچه خود را چنین ننامیده بود ـ بنابراین اگزیستانسیالیسم را بر پایهٔ آراء «ژان پل سارتر» تعریف میکنیم:
در این معنا اگزیستانسیالیسم را میتوان «فلسفه تقرر ظهور نفسانی» ترجمه کرد. در واقع، اگزیستانسیالیسم سارتر، امتداد منطقی همان «منِ نفسانیمداری» یا «اصالت موضوعیت نفسانی» (سوبژکتیویسم) دکارتی است. اگر در تعبیر کانت، «سوژه» یا «من نفسانی فردی» در ساختنِ صورت معرفتی عالم، نقش داشته است، سارتر بر این نکته تکیه میکند که اگر چه جهان عینی بیرون از ما وجود دارد، اما حقیقتِ جهان عبارت است از «آگاهی نسبت به جهان» که از فلسفهٔ پدیدارشناسی «ادموند هوسرل» اخذ شده است و در واقع به یک اعتبار، وجودِ جهان، بسته و قائم به وجودِ آن، در ذهن سوژه (من نفسانی) است.
بنابراین و بر این اساس، طبق ادعای سارتر، درست است که بشر از حیث وجود، عالم را خلق نکرده است، اما از حیث ظهور، یعنی ظهور در آگاهی آدمی، عالم، منوط و قائم به من نفسانی (سوژه) است. بر این اساس، اگزیستانسیالیسم سارتر مدعی میشود که حیث ظهور بشر است که عالم را خلق کرده است؛ به عبارت دیگر، طبق دعوی اگزیستانسیالیم، ظهور عالم، قائم به بشر نفسانیت مدار است و همین است که این فلسفه را «قیام تقرر ظهور نفسانی» ترجمه کردهاند؛
یعنی اگر بشر نبود، سیب از گلابی و خوب از بد، تمیز داده نمیشد و عالم، ظهوری نداشت. یعنی به نورِ حضور انسان ـ منِ نفسانی خود بنیاد ـ است که جعلِ معرفتشناسانه و هستی شناسانه صورت گرفته است. بدینسان، ظهور معرفت شناختی و به اعتباری «انتولوژیک» وجود، قائم بر سوژه (بشر خودبنیاد) میگردد و این، همان روحِ اومانیستی اگزیستانسیالیسم است.
در این رویکرد، بشر موجودی، قائم به خود است که ظهور هستی قائم به او است. «بوفنسکی» مورخ تاریخ فلسفهٔ معاصر، دربارهٔ اگزیستانسیالیسم سارتر میگوید:
«در این فلسفه، میتوان به حق، پژواکی از ناامیدی انسان در دورهٔ پس از جنگ را ـ به ویژه در فرانسه ـ دید و دریافت که این فلسفه، هماهنگ با جهانبینی انسان بیایمان، بیخانواده، بیدوستان و بیهدفِ زندگی است.»
اگزیستانسیالیسم را اغلب مترجمان، به «فلسفهٔ اصالت وجود» ترجمه کردهاند، اما با توجه به مفهوم اصالت وجود، در میراث فلسفه و حکمت صدرائی و تفاوت مبنایی آن، با آنچه «سارتر» تحت عنوان «اگزیتانس» و اصالت آن مطرح میکند، این معادلگذاری، یکسره نارسا و غیردقیق است.
در تفکر معاصر غربی، افرادی گاه با مبانی مختلف فکری از «کییرکهگار» و «نیچه» گرفته تا «گابریل مارسل» و «کارل یاسپرس» و «مارتین هایدگر» و «ژان پل سارتر» به صرف برخی تشابهات ظاهری و صوری، «اگزیستانسیالیست» نامیده شدهاندکه این نیز، خطایی بزرگ بوده است.
در واقع اگر بخواهیم در چنین طیف وسیعی از اگزیستانسیالیسم فلسفی سخن بگوئیم، بهتر است، از اگزیستانسیالیسمهای مختلف و حتی مبنائاً متفاوت، نام ببریم. به همین جهت ترجمهٔ این اصطلاح و تعریف آن، کار دشواری است. اما چون شهرت اگزیستانسیالیسم در غرب، عمدتاً به آراء و آثار «ژان پل سارتر» (1980 میلادی) برمیگردد و او کسی است که خود را صراحتاً اگزیستانسیالیست نامیده است ـ در حالی که مثلاً هایدگر این صفت را دربارهٔ تفکر خود قبول نداشت و یا نیچه خود را چنین ننامیده بود ـ بنابراین اگزیستانسیالیسم را بر پایهٔ آراء «ژان پل سارتر» تعریف میکنیم:
در این معنا اگزیستانسیالیسم را میتوان «فلسفه تقرر ظهور نفسانی» ترجمه کرد. در واقع، اگزیستانسیالیسم سارتر، امتداد منطقی همان «منِ نفسانیمداری» یا «اصالت موضوعیت نفسانی» (سوبژکتیویسم) دکارتی است. اگر در تعبیر کانت، «سوژه» یا «من نفسانی فردی» در ساختنِ صورت معرفتی عالم، نقش داشته است، سارتر بر این نکته تکیه میکند که اگر چه جهان عینی بیرون از ما وجود دارد، اما حقیقتِ جهان عبارت است از «آگاهی نسبت به جهان» که از فلسفهٔ پدیدارشناسی «ادموند هوسرل» اخذ شده است و در واقع به یک اعتبار، وجودِ جهان، بسته و قائم به وجودِ آن، در ذهن سوژه (من نفسانی) است.
بنابراین و بر این اساس، طبق ادعای سارتر، درست است که بشر از حیث وجود، عالم را خلق نکرده است، اما از حیث ظهور، یعنی ظهور در آگاهی آدمی، عالم، منوط و قائم به من نفسانی (سوژه) است. بر این اساس، اگزیستانسیالیسم سارتر مدعی میشود که حیث ظهور بشر است که عالم را خلق کرده است؛ به عبارت دیگر، طبق دعوی اگزیستانسیالیم، ظهور عالم، قائم به بشر نفسانیت مدار است و همین است که این فلسفه را «قیام تقرر ظهور نفسانی» ترجمه کردهاند؛
یعنی اگر بشر نبود، سیب از گلابی و خوب از بد، تمیز داده نمیشد و عالم، ظهوری نداشت. یعنی به نورِ حضور انسان ـ منِ نفسانی خود بنیاد ـ است که جعلِ معرفتشناسانه و هستی شناسانه صورت گرفته است. بدینسان، ظهور معرفت شناختی و به اعتباری «انتولوژیک» وجود، قائم بر سوژه (بشر خودبنیاد) میگردد و این، همان روحِ اومانیستی اگزیستانسیالیسم است.
در این رویکرد، بشر موجودی، قائم به خود است که ظهور هستی قائم به او است. «بوفنسکی» مورخ تاریخ فلسفهٔ معاصر، دربارهٔ اگزیستانسیالیسم سارتر میگوید:
«در این فلسفه، میتوان به حق، پژواکی از ناامیدی انسان در دورهٔ پس از جنگ را ـ به ویژه در فرانسه ـ دید و دریافت که این فلسفه، هماهنگ با جهانبینی انسان بیایمان، بیخانواده، بیدوستان و بیهدفِ زندگی است.»
-
زبان کتابفارسی
-
سال نشر1393
-
چاپ جاری2
-
شمارگان3000
-
نوع جلدجلد نرم
-
قطعرقعی
-
تعداد صفحات240
-
ناشر
-
نویسنده
-
وزن306
-
تاریخ ثبت اطلاعاتشنبه 13 مهر 1387
-
تاریخ ویرایش اطلاعاتشنبه 18 شهریور 1402
-
شناسه229
-
دسته بندی :
محصولات مرتبط
اخبار مرتبط
علیرضا قوچانی
این کتاب فوق العادس
11 مرداد 1398