حرفه: خرابکار

کتاب “حرفه: خرابکار” نوشته مهدیه مطهر صد و چهارمین رمان از مجموعه ادبیات امروز انتشارات افق است. علیرضا برایم تعریف کرد: یک فرمانده میانسال زیردستی دارد که عاشق زنی شده است و جوانی دیگر را نصیب خود می بیند. عاشق مرتکب قتلی می شد و حالا قصه من: حرفه: خرابکار. قتل های عجیبی رخ داده اند و کارآگاه، دستیار رسایه (مسئول آزمایشگاه پلیس) فارغ از روابط پیچیده ای که با هم دارند باید قتل ها را پیدا کنند. رمان “حرفه: خرابکار” جلوه هایی از خشونت در زندگی روزمره را با زبانی طنز و در قالب داستانی پلیسی به تصویر می کشد. مهدیه مطهر، کارشناس ارشد رشته ادبیات فارسی است. از رمان قبلی او “زیر سایه اکالیپتوس ها” در سومین دوره جایزه هفت اقلیم تقدیر شد. در فصل چهارم کتاب “حرفه: خرابکار” می خوانیم: کارگاه ریسمان سیاه را می پیچد دور دستش و به سایه اشاره می کند، راه بیفتند. از کنار ساعت همیشه خوابیده وسط از روی سنگ فرش ها می روند سمت چمن ها. سایه که جوراب شلواری مشکی چسبان پوشیده پایش را پس می کشد، بوی سرد چمن می رود توی بینی اش: «فکر نمی کنید پا گذاشتن رو قانون سبز چمن کار درستی نباشد؟ اینجا شبیه منطقه ممنوعه شکار است، من و خرگوش هیچ وقت پایمان را نمی گذاریم.» در قسمتی دیگر از این رمان آمده است: دستیار لیوان چای اش را سر می کشد. یاد سوالی می افتد که می خواست از کارآگاه بپرسد: «قربان، اگر هنوز سر فرضیه زنجیره ای بودن قتل ها هستید چطور است بروم زندان یا هر جای دیگری که می شود آدم های را که از روی اعتقاد قتل کرده اند ببینم و باهاشان حرف بزنیم، باید خود پروانه را گیر انداخت. شاید دارند از راه دور و با واسطه … .»