با من به بوسنی می آیی
بازگشت ادیتا به وطن
سال نشر : 1389
تعداد صفحات : 155
خرید پیامکی این محصول
جهت خرید پیامکی این محصول، کد محصول، نام و نام خانوادگی، آدرس و کد پستی خود را به شماره زیر ارسال نمایید:
کد محصول : 26167
10003022
معرفی کتاب
وقتی جنگ در حال نابودی همه نشانه های زندگی بود، تنها عده کمی توانستند آزادانه برای فرار کردن یا ماندن تصمیم بگیرند. ادیتا و خانواده اش، از زنده مانده هایی بودند که به آلمان گریختند و داستان «با من به بوسنی می آیی؟» ترس ها و تردید های ادیتاست، برای بازگشت به وطن. وطنی که در تمام سالهای پناهندگی، هرگز شکی برای دوباره دیدنش به دل راه نداده است. اما نویسنده در کتاب خود، نگاهی خیره کننده و روایتی درخشان از ترس و وحشتی ارایه می کند که دیگر ترس از ویرانی و مرگ نیست؛ ترس آنهایی است که فرار کرده اند برای رویارویی با آنهایی که رویاروی گلوله و گرسنگی و ترس از مرگ در وطن مانده اند.داستانی خواندنی و شگرف که در لابه لای سطورش در پی پاسخ دادن به این سوال است که آیا آن ها که در وطن مانده اند، مایل هستند که آدمهایی مثل ادیتا به وطنشان، بوسنی، برگردند و یا آن ها را خیانتکار می دانند؟ عزیمت ادیتا به بوسنی و برخورد او با اولین نشانه ها، آدم ها و فضاهای کشورش از خواندنی ترین و جذاب ترین بخش های کتاب است. نویسنده با پرداخت دقیق جزئیات و نزدیک شدن به شیوه زندگی بازماندگان، به زیبایی توانسته است شکاف عمیقی را که میان پناهندگان و بازماندگان ایجاد شده، از دریچه نگاه قهرمان قصه اش بازگو کند. نویسنده قهرمانش را به میان جوانان بوسنیایی می برد، اما به او اجازه همدری و دلسوزی نمی دهد، چرا که این جوانان را انسانهای آزادی می بیند که در سرزمین خودشان بوده اند و با همه زندگی سختی که داشته اند، به چشم ادیتا با نشاط و پرانرژی به نظرمی رسند. «با من به بوسنی می آیی» خاطره ای واقعی است از دختری نوزده ساله به نام ادیتادوگالیچ که بعد از جنگ و پس از چهار سال زندگی در آلمان به وطنش بازمی گردد.
هرچه پیدا می کردیم، بین همسایگان قمست می شد. درجنگ، اگر غذایت را با دیگران تقسیم نکنی، خیلی زود گرسنه می مانی در این خانه بزرگ، نژادهای گوناگونی کنار هم زندگی می کردند و همه با هم متحد بودند. این روح اتحاد، در دوره جنگ هم بود. مردم از شدت گرسنگی، سطل های زباله سازمان های امدادی را به دنبال خوراکی زیرو رو می کردند. خیلی ها برای اینکه آن ها را نشناسند، تغییر قیافه می دادند. آنان قسمت هایی از نان های کپک زده را که هنوز سبز نشده بود، جمع می کردند و می خوردند.
صفحه ۱۱۸
صفحه ۱۱۸
-
زبان کتابفارسی
-
سال نشر1389
-
چاپ جاری2
-
تاریخ اولین چاپ1389
-
شمارگان2500
-
نوع جلدجلد نرم
-
قطعپالتویی
-
تعداد صفحات155
-
ناشر
-
نویسنده
-
مترجم
-
وزن180
-
تاریخ ثبت اطلاعاتدوشنبه 14 اردیبهشت 1394
-
شناسه26167
-
دسته بندی :
محصولات مرتبط