loader-img
loader-img-2
بعدی
بعدی بازگشت
بعدی بازگشت

پرچین 89: زندگی به سبک رزمندگی (سوره نوشت های سوره مبارکه فجر)

ناشر قرآن و اهل بیت نبوت (ع)

نویسنده کاظم رجبعلی | ابوالفضل رفیع ها

ویراستار هانی چیت چیان

سال نشر : 1393

تعداد صفحات : 95

موجودی تمام شده ؛ درصورت شارژ مجدد به من اطلاع بده notify_me

معرفی کتاب

کتاب زندگی به سبک رزمندگی (سوره نوشت های سوره مبارکه فجر) با عنوان پرچین هشتاد و نهم یکی از ۱۱۴ کتاب مجموعه پرچین است که به سوره های قرآن کریم می پردازد. این کتاب، مجموعه نوشته های کوتاهی است که در آن سعی شده با نگاه علمی و محققانه تصویری ملموس و قابل فهم اما پرنکته و دقیق از سوره مبارکه فجر در اختیار مخاطب قرار دهد.

مطالعه این کتاب به چند دسته از افراد توصیه شده است: نخست برای کسانی که دوست دارند حیات طیبه شهدا و منطق و ارزش های جاری آن را در سایه سوره ای که منسوب به سیدالشهداست بدانند و بشناسند، کسانی که می خواهند در اردوی راهیان نور افق جدید از روایت گری را با محتوایی قرآنی تجربه کنند، کسانی که می خوانند بدانند چگونه می توان بر اساس مناطق عملیاتی و شهدا و شخصیت های رزمنده متن های مبتنی بر قرآن نوشت و کسانی که می خواهند دوره ای از برخی روایت های کربلا را حول موضوعات محوری سوره مبارکه فجر بدانند.

دعوت به خوبی ها و نهی از بدی ها، یک بخش از نکاتی است که در این کتاب به آن پرداخته شده است. پاسخ به این سوال که چگونه امر به معروف کنیم؟ توضیحات مربوط به این نکته به شرح زیر است:

* از دوستان شهید «غلامرضا جعفری» نقل می کنند که «روزی همراه با ایشان از مسجد قائم کرمان به خانه باز می گشتیم که در مسیر به خانمی برخورد کردیم که از نظر حجاب وضعیت نامناسبی داشت. من بسیار ناراحت شدم و با تندی و عتاب به او گفتم: «خاک بر سر تو با این حجابت».
شهید جعفری از این حرکت من بسیار ناراحت شدند و محکم دست مرا گرفتند و به کناری کشیدند و با طعنه گفتند: «آفرین سید! فکر می کنم هرگز دیگر با این وضعیت به خیابان نیاید».
من گفتم: «فکر نمی کنم!» او گفت: «اگر می دانی با این صحبت تو عوض نمی شود، پس چرا چنین برخوردی داشتی! ممکن است حتی بدتر هم شود! هر کاری راهی دارد.»
ایشان در این باره معتقد بودند باید با رعایت شرایط و مراتب امر به معروف و نهی از منکر، شود و با اخلاق و رفتار اسلامی با این قضایا برخورد کرد.

* یکی شروع کرده بود به بد و بیراه گفتن و فحاشی کردن به نظام و دین و هر چه به دهنش آمد گفت. دیگر نتوانستم تحمل کنم و خونم به جوش آمد. از ماشین پیاده شدم و رفتم دو سه تا خواباندم در گوشش.
«شهید ناصر قاسمی» آمد دستم را گرفت نگذاشت.
گفتم: دارد توهین می کند. یواشکی در گوشم گفت: وظیفه نداری بزنی. او تخلف کرده، دادگاه باید تنبیهش کند.
کاربر گرامی توجه داشته باشید که این بخش صرفا جهت ارائه نظر شما در رابطه با همین مطلب در نظر گرفته شده است. در صورتی که در این رابطه سوالی دارید و یا نیازمند مشاوره هستید از طریق تماس تلفنی و یا بخش مشاوره اقدام نمایید.
نام و نام خانوادگی
پست الکترونیک
نظر
کد امنیتی
شما هم می توانید گزیده انتخابی خود از کتاب را ثبت کنید.
نام و نام خانوادگی
عنوان
برگزیده
کد امنیتی
محصولات مرتبط
بازدیدهای اخیر شما