استراتژی کسب و کار: راهنمایی برای پیش بردن کسب و کار شما

معرفی کتاب

این کتاب به تبیین یکی از اصول کسب وکار یعنی مفهوم «استراتژی» در سه بخش شناخت، تدوین و اجرا پرداخته است. در تعریف استراتژی کسب وکار آمده است: «استراتژی کسب وکار عبارت است از طرح ها، گزینه ها و تصمیماتی که در مسیر هدایت یک شرکت به سمت سوددهی و موفقیت بیشتر به کار گرفته می شوند». نگاه دقیق به عناصر مطرح در این تعریف، به خوبی اهمیت شناخت درست از این مفهوم و اجرایی کردن آن طبق اصول موجود را نشان می دهد. درواقع یکی از اصول محوری که موفقیت یا شکست یک کسب وکار را تعیین می کند، استراتژی است که در پیش گرفته می شود.
این کتاب حاوی تکنیک هایی برای پشتیبانی از تصمیم گیری های مدیریتی و ارزیابی ابزارهایی است که اگر به درستی استفاده شوند می توانند هدف غایی هر کسب وکاری را که رسیدن به سود است تامین کنند. در این کتاب همچنین راه حل هایی برای مشکلات رایج و هماهنگ شدن با ضرباهنگ پرشتاب تغییر ارائه می شود.
در بخشی از کتاب آمده است: « استراتژی الهام بخش و فکر شده، محرک لازم را برای موفقیت تجاری فراهم می کند درحالیکه استراتژی ضعیف یا فکر نشده ممکن است باعث خروج شرکت از مسیر موفقیت شود. لذا شناخت عوامل سازنده «استراتژی»، در نیل به کسب وکار موفق حیاتی است. البته نباید هر طرح و تصمیمی را «استراتژی» بخوانیم ضمن اینکه بیشتر تصمیمات پیرامون اجرای استراتژی و نه تدوین آن هستند. همچنین مهم است که استراتژی روشن و بی ابهام باشد و بتوان آن را برای همه کسانی که نقشی در اجرای آن خواهند داشت و نیز برای سهامداران شرکت تبیین کرد. استراتژی کمک می کند دریابیم چگونه می توان از طریق توسعه دامنه محصولات(تولید محصولات جدید مبتنی بر پیشنهاد های کنونی)، تغییرات در ترکیب محصولات به گونه ای که بتوانند مکمل هم باشند و تغییرات در قیمت ها و یا کاهش هزینه ها به سود بیشتر رسید. فرآیند تدوین استراتژی همچنین کمک می کند بدانیم کدام محصولات یا بازارها را باید کنار بگذاریم».
استراتژی کسب وکار دیدگاهی روشنگرانه در مورد آینده ارائه می دهد که بر تصمیمات، اولویت ها و طرز عملکرد کارمندان تاثیرگذار است. تدوین یک استراتژی شامل تصمیم گیری درباره هدف گذاری مشتریان، نوع و ماهیت محصولات و خدمات پیشنهادی و نحوه انجام بهینه فعالیت های مرتبط است.
موفقیت استراتژی های کسب وکار، منوط به میزان ارتباط آنها با نیازهای کارمندان، سهامداران و مشتریان است. استراتژی علاوه بر اینکه باید باعث افزایش سود و ارزش سازمان و رسیدن به اهداف شود، لازم است که واقعیت های کنونی و گرایش های آتی را هم موردتوجه قرار دهد. درواقع بافتی که استراتژی در آن تدوین و اجرا می شود تعیین کننده موفقیت آن خواهد بود. این نکته ساده غالبا نادیده گرفته می شود اما درون مایه مهم و تکرارشونده ای است که می توان آن را «چالش گولدی لاکس» یا «چالشِ یافتن نقطه تعادل» خواند: «استراتژی یک شرکت باید آن قدر انعطاف پذیر باشد که خود را با شرایط در حال تغییر وفق دهد و آن قدر غیرقابل پیش بینی اما خاص، ثابت و پایدار باشد که بتواند افراد را به سمت تصمیم گیری درست سوق دهد. درواقع در اینجا پای یک توازن دقیق در میان است».