loader-img
loader-img-2
بعدی
بعدی بازگشت
بعدی بازگشت

نیمه ی پنهان ماه 7: کاظمی به روایت همسر شهید

4.5 (2)

ناشر روایت فتح

نویسنده نفیسه ثبات

با همکاری حبیبه جعفریان

زیر نظر کورش علیانی

سال نشر : 1397

تعداد صفحات : 168

خرید پیامکی این محصول
جهت خرید پیامکی این محصول، کد محصول، نام و نام خانوادگی، آدرس و کد پستی خود را به شماره زیر ارسال نمایید: کد محصول : 3249 10003022
45,000 40,500 تومان
افزودن به سبد سفارش

معرفی کتاب

این کتاب، جلد هفتم از مجموعه «نیمه ی پنهان ماه» می باشد که به بیان زندگی نامه و خاطرات شهید ناصر کاظمی از زبان همسرشان می پردازد. کتاب نیمه ی پنهان ماه 7: کاظمی به روایت همسر شهید، نوشته نفیسه ثبات است و در انتشارات روایت فتح منتشر شده است.

فقط یک روز پاوه بود یک روزی که شاید سال ها او را به ناصر نزدیک کرده بود . فهمید که در این شش ماه زندگی چه قدر ناصر را کم دیده است. از پشت شیشه ی ماشین همه جا را خوب نگاه می کرد شیشه را پایین کشید ، سرش رابیرون برد چشمانش را بست و یک نفس عمیق کشید آنجا بوی ناصر را می داد با خودش گفت : ناصر اگر امروز بیایی خواستگاریم و فردا بخواهی به کردستان بروی باز هم زنت می شوم.
.
همیشه در بهترین روزهای عمرش باران آمده، روزی که به عقد ناصر درآمد، روزی که تنها پسرش در آن همه تنهایی به دنیا آمد و شب‌هایی که خواب ناصر را دیده است. عاشق باران بود و در همین باران‌ها عاشق ناصر شد. فقط می‌دانست پاسدار است و در کردستان. در کردستان حتی آنهایی که او را ندیده‌اند، می‌شناسندش.
از پدر و مادرهاشان شنیده‌اند «کاک ناصر؛ فرمانده سپاه کردستان، فرماندار پاوه، معلم بچه‌ها، برادر بچه‌ها.» قرار بود دست منیژه را بگیرد، با هم بروند پاوه برای بچه‌ها کار کنند، کار فرهنگی؛ کاری که جنگ فرصتش را به هیچ کدامشان نداد، نه به او، نه به ناصر و نه به بچه‌هایی که زیر آتش عراقی‌ها و وحشت از دموکرات و منافق و کومله این فرصت را پیدا نکردند که خودشان را نشان بدهند. کاک ناصر می‌خواست این کار را بکند «اگر جنگ امانم بدهد.»
کاربر گرامی توجه داشته باشید که این بخش صرفا جهت ارائه نظر شما در رابطه با همین مطلب در نظر گرفته شده است. در صورتی که در این رابطه سوالی دارید و یا نیازمند مشاوره هستید از طریق تماس تلفنی و یا بخش مشاوره اقدام نمایید.
نام و نام خانوادگی
پست الکترونیک
نظر
کد امنیتی
نظرات

سید

این کتاب به بیان خاطرات و زندگی شهید ناصر کاظمی از زبان همسرشان می پردازد. مثل سایر کتاب های خانم ثبات، این کتاب نیز قلم روان و گیرایی دارد و خواننده را تا پایان کتاب نگه می دارد. روایت خاطرات، از دوران کودکی همسر شهید شروع می شود. وی خواب می بیند به ملاقات امام خمینی (ره) مشرف شده، زمانی که حتی عکس ایشان را هم ندیده بودند. ایشان سیب سرخی به وی می دهند و یک پسر یکی-دو ساله، و می گویند برو این را قوام بیار.
سپس به ماجرای ازدواجشان می پردازد و زندگی مشترکی که فقط ۶ ماه دوام داشت. از وی، پسری به یادگار می ماند که پدرش را ندیده، اما خلق و خویش را به ارث برده است. همان خوابی که اول کتاب آورد شد.
شهید ناصر کاظمی در جبهه های غرب فرمانده بودند و علاوه بر آن، مشکلات مردم محروم را هم برطرف می کردند. این ها را همسرشان هم نمی دانسته و وقتی متوجه می شود که چندین سال بعد از شهادت همسرش، از طرف بنیاد شهید، به کردستان می روند و استقبال گرم مردم آنجا را می بیند و خاطراتشان از شهید را می شنود.
جوانی ۲۵ ساله، در شرایط بحرانی جبهه فرمانده می شود و به همه جنبه های زندگی اش می رسد و در سن ۲۶ سالگی به دیدار محبوب می شتابد

2 آذر 1394

شما هم می توانید گزیده انتخابی خود از کتاب را ثبت کنید.
نام و نام خانوادگی
عنوان
برگزیده
کد امنیتی
محصولات مرتبط
اخبار مرتبط
بازدیدهای اخیر شما