loader-img
loader-img-2
بعدی
بعدی بازگشت
بعدی بازگشت

دین باوری «ابن سینا - ویتگنشتاین»

ناشر دانشگاه امام صادق (ع)

نویسنده محسن طلایی ماهانی

سال نشر : 1391

تعداد صفحات : 256

خرید پیامکی این محصول
جهت خرید پیامکی این محصول، کد محصول، نام و نام خانوادگی، آدرس و کد پستی خود را به شماره زیر ارسال نمایید: کد محصول : 33057 10003022
136,000 122,400 تومان
افزودن به سبد سفارش

معرفی کتاب

اهمیت لودویگ ویتگنشتاین و فلسفه اش در دوران معاصر هم از جنبه نگرش های متفاوت وی به مسایل فلسفی و اجتماعی است و هم به این خاطر است که (به قول ویلهلم فسنکول در کتاب گفتنی ها _ ناگفتنی ها) فلسفه وی صادقانه و روشن اندیشیدن را به ما نشان می دهد. علاوه بر این نگاه متفاوت او به فلسفه (منحل کردن بسیاری از سؤالات فلسفی) مسیر جدیدی را برای فلسفه می گشاید.

این موضوع بستر وسیع و عمیقی را فراهم می کند که برای دین شناسان و فیلسوفان دین بسیار مغتنم است؛ از نظر ویتگنشتاین هیچ نظریه ای هر چند مستدل و موجه قدرت تغییر جهت دادن به زندگی فرد را ندارد این در حالی است که دین چنین قدرتی را دارد.

آن چه در دین موضوعیت و اصالت دارد، نجات انسان است، اگر واقعاً می خواهیم نجات یابیم به یقین نیاز داریم نه عقل، رویا و دانش. این یقین همان ایمان است، چیزی که قلب و روح به آن نیاز دارد نه عقل نظری، زیرا این روح، جان و تمامی عواطف آدمی است که باید نجات یابد نه ذهن انتزاعی اش.

آن چه در تفکر ویتگنشتاین اهمیت اساسی دارد و برای معرفت دینی راه گشاست رویکرد خاصی است که وی به دین و دین دارای به عنوان نحوه خاصی از زندگی دارد. دین داران با باورهای دینی زندگی می کنند، حیات، نحوه معیشت، امید و آرزوهای آنان وابسته به این نوع باورهای دینی است.

آنان باور دینی را به عنوان امری که منطقی است یا منطقی نیست در نظر نمی گیرند. باور دینی امری فرامنطقی است، در دین و بیان دینی از نوعی زبان که ناشی از نوع خاصی نحوه زندگی است، استفاده می شود که خاص زبان دین است. در اینجا ما از این گزاره ها استفاده می کنیم: «من به فلان و به همان حادثه ای (مثل روز قیامت) که در آینده اتفاق می افتد، باور دارم».

او معتقد است که این نوع استفاده از گزاره ها با آنچه در علم به کار می بریم، به طور کلی متفاوت است. در حوزه باورهای دینی به دنبال این نیستیم که مطلبی را برای کسی اثبات علمی و یا عقلانی کنیم چنین کاری مطمئناً «نامعقول» است، آن چه در این نوشتار به دنبال آن هستیم، پی جویی و وارسی این نوع نگاه خاص به باورهای دینی است؛ نگاهی که چنان در نگرش های ویتگنشتاین سیطره می یابد که حتی نمی تواند در سایر مسائل از این نگرش و تسلط دین گرا یادین مدار جلوگیری کند. ما در این جا سعی می کنیم مهم ترین مسائلی که برآمده از نگرش و رویکرد ویتگنشتاین به بحث و مسائل و باورهای دینی است را مورد بحث و وارسی قرار دهیم.

از فصل های این اثر می توان به «ابن سینا و حکمت مغربیه»، «ابن سینا و حکمت مشرقیه»، «ویتگنشتاین و رویکرد متفاوت در فلسفه»، «معناداری»، «دین باوری»، «شباهت های ابن سینا و ویتگنشتاین» و «تفاوت های ابن سینا و ویتگنشتاین»، اشاره کرد.

در فصل سوم یعنی «ویتگنشتاین و رویکرد متفاوت در فلسفه» درباره «تعریف فلسفه» آمده است:
تاریخ دو هزار و پانصد ساله فلسفه که از یونان به صورت مدون و قابل استناد آغاز شد، این را نشان می دهد که فلسفه دعاوی معرفتی جان شمولی داشته است.

فیلسوفان یونانی عموماً و سایر فلاسفه کم و بیش به دنبال یافتن پاسخ به سؤال هایی این گونه بوده اند: واقعیت از چه ساختار اساسی تشکیل شده است؟ وقتی چیزی تغییر می کند امور ثابتش چه چیزهایی هستند؟ عالم از کجا آمده است؟ آیا معنا و هدفی در زندگی وجود دارد و اگر وجود دارد این هدف چیست؟ ماهیت سعادت یا زندگی خوب برای انسان چیست؟.

از همان ابتدا فیلسوفان علاوه بر تفکر، کسب معرفت، شناخت حقیقت عالم و یافتن قوانین ثابت و لایتغیر در حیطه عالم بیرون و همچنین عالم ارزش ها، نگرش ها و معناداری، به دنبال کسب و گسترش معرفت علم تجربی نیز بودند.

بنابراین خط سیر علوم در کنار فلسفه با توجه به میراث یونانی کشف، فهم و در نهایت تبیین عالم فیزیکی با استفاده از استدلال و برهان برای به دست آوردن معرفت بوده است. اما این میراث که بار فلسفه را با تجربه حسی سنگین کرده بود از اوایل جریان رنسانس یا نوزایی به ویژه با ظهور گالیله از تجربه حسی و علوم تجربی فاصله گرفته و در نهایت در اوایل قرن بیستم حتی حوزه های علوم اجتماعی را نیز از فلسفه تفکیک می کند.

ویتگنشتاین همان طور که در بسیاری از زمینه ها صاحب نبوغ و ابتکار است در مورد میراث نیز راه متفاوتی را می پیماید. او می گوید تفاوت من و دیگر فلاسفه در بذر نیست بلکه در این است که من اصالتاً متعلق به خاک و زمین دیگری هستم لذا این بذر با آنکه یکسان است اما محصولش در خاک من این قدر متفاوت با خاک دیگران می شود.

سیر فکری ویتگنشتاین در مورد فلسفه حتی در اولین آثارش به کلی متفاوت با دیگران است و معتقد است، اولاً فلسفه بدون موضع است و اصالتاً توصیفی است. هیچ گزاره ممتازی در فلسفه وجود ندارد تا بتوان از آن استنتاج های معرفت شناسانه یا منطقی به دست آورد.

پس فلسفه هم از علوم صاحب اصول موضوعه مثل هندسه و هم از علوم طبیعی متمایز می شود، ثانیاً فلسفه نه در ردیف علوم طبیعی قرار می گیرد و نه رقیب آن است و نمی تواند گزاره های علمی را تأیید یا تکذیب کند هر چند ممکن است ملکه علوم باشد یا آنها را تحت سلطه بگیرد، اصولاً فلسفه امر منحصر به فرد متفاوتی است.
کاربر گرامی توجه داشته باشید که این بخش صرفا جهت ارائه نظر شما در رابطه با همین مطلب در نظر گرفته شده است. در صورتی که در این رابطه سوالی دارید و یا نیازمند مشاوره هستید از طریق تماس تلفنی و یا بخش مشاوره اقدام نمایید.
نام و نام خانوادگی
پست الکترونیک
نظر
کد امنیتی
شما هم می توانید گزیده انتخابی خود از کتاب را ثبت کنید.
نام و نام خانوادگی
عنوان
برگزیده
کد امنیتی
محصولات مرتبط
بازدیدهای اخیر شما