loader-img
loader-img-2
بعدی
بعدی بازگشت
بعدی بازگشت

روزنامه پاکستان: شرح و تفسیر یک سفر دو هفته ای به جمهوری اسلامی پاکستان

ناشر سوره مهر

نویسنده سید امیر سادات موسوی

سال نشر : 1394

تعداد صفحات : 96

خرید پیامکی این محصول
جهت خرید پیامکی این محصول، کد محصول، نام و نام خانوادگی، آدرس و کد پستی خود را به شماره زیر ارسال نمایید: کد محصول : 38493 10003022
26,000 24,700 تومان
افزودن به سبد سفارش

معرفی کتاب

این کتاب دربرگیرنده خاطرات سفر ماجراجویانه این شاعر و نویسنده به کشوری است که هنوز برای مردم ما ناآشنا و غریبه مانده است.

سادات موسوی خود درباره این کتاب می گوید: «در ابتدای سفر، حتی یک درصد هم به انتشار سفرنامه ام فکر نمی کردم. یک روز گذشت، دو روز گذشت و کم کم دیدم چقدر این همسایه برای ما غریبه است. احساس کردم دردها و دغدغه های جامعه ی پاکستان، خیلی برای جامعه امروز ایرانی حرف دارد. این شد که تصمیم گرفتم هرطور شده خاطراتم را سر و سامان بدهم و منتشر کنم».

این کتاب در ۱۳ فصل با زبانی طنزآمیز نوشته شده است. مخاطب با خواندن این کتاب با نویسنده همراه می شود و تجربه سفری در متن جامعه پاکستان را تجربه می کند. در خلال این سفر با روحیات و رفتار اجتماعی مردم پاکستان و تفکرات آن ها در مورد مسائل سیاسی و بین المللی آشنا می شویم.

این کتاب حاوی اطلاعات ارزشمندی درباره جایگاه های گروه های تروریستی در پاکستان و تأثیر آن بر این کشور است. وضعیت زبان و ادبیات در این کشور، نظام آموزشی و دانشگاهی و همچنین وضعیت شیعیان در این کشور از دیگر مطالبی است که با زبانی شیرین و طنزآمیز در روزنامه پاکستان مطرح شده است.

در انتهای کتاب نیز چند صفحه ای به تصاویر این سفر اختصاص یافته است.

«ـ ببخشید! دقیقاً مَرز کجاست؟

ـ همون جاها!

مأمور دربانی با دستش به آن طرفِ در اشاره کرد. رفتم جلو و رسیدم به خودِ مرز. از روی مرز رد شدم و رفتم داخل پاکستان. بعد دوباره برگشتم توی خاک ایران. بازی اَم گرفته بود. یک بارِ دیگر از مرز رد شدم. یعنی دوباره رفتم پاکستان. باور می کنی که مرز فقط یک خط است. نه! حتی خط هم نیست. یک چیز عجیب و غریبی است که این طرفش می شود ایران و آن طرفش می شود پاکستان. یک موجود فرضی که نقشه های جغرافیایی را مجبور به رنگارنگ شدن می کند. آدم ها بعضی اوقات به خاطر جابه جا کردن این موجودات فرضی با هم می جنگند، خون همدیگر را می ریزند، بچه های هم را می کشند. و دستِ آخر وقتی از جنگ خسته می شوند، یک سیم خاردار روی آن موجودِ فرضی پهن می کنند و مأمورهایشان را اسلحه به دست کنار آن قرار می دهند تا مبادا کسی به این موجود فرضی بی احترامی کند. بگذارید خیالتان را راحت کنم. من فکر می کنم اولین بار «مرزهای سیاسی» را «مرض های انسانی» به وجود آورده اند.

ترسیدم که مأمور دربانی عصبانی شود و چیزی بگوید. می دانید که با مأمور ها نمی شود شوخی کرد. چون مأمورند و معذور. این شد که زیاد رویِ مرز نماندم و حرکت کردم. کمی که جلوتر رفتم، به یک تابلوی بزرگ رسیدم: به پاکستان خوش آمدید!»
کاربر گرامی توجه داشته باشید که این بخش صرفا جهت ارائه نظر شما در رابطه با همین مطلب در نظر گرفته شده است. در صورتی که در این رابطه سوالی دارید و یا نیازمند مشاوره هستید از طریق تماس تلفنی و یا بخش مشاوره اقدام نمایید.
نام و نام خانوادگی
پست الکترونیک
نظر
کد امنیتی
شما هم می توانید گزیده انتخابی خود از کتاب را ثبت کنید.
نام و نام خانوادگی
عنوان
برگزیده
کد امنیتی
محصولات مرتبط
بازدیدهای اخیر شما