مهر و قهر: گلچینی از لطافت ها و صلابت ها در زندگی امام خمینی قدس سره چ13
مهر و قهر (چاپ دوازدهم)
ناموجود
این کالا فعلا موجود نیست اما می‌توانید زنگوله را بزنید تا به محض موجود شدن، به شما خبر دهیم.
موجود شد باخبرم کن

مهر و قهر: گلچینی از لطافت ها و صلابت ها در زندگی امام خمینی قدس سره

دسته بندی: بیانات و سیره عملی امام و رهبری

ناشر: مرکز فرهنگی شهید مدرس

نویسنده: سعیدرضا علی عسگری

سال نشر: 1390

تعداد صفحات: 384

1
فروش پیامکی این محصول
معرفی کتاب
مشخصات
نظرات کاربران
بریده های انتخابی شما

معرفی کتاب

در دید اهل معرفت، همه چیز، مظهر رحمت خداست و مهر او، هر چیز حتی غضبش را فرا می گیرد؛ چنان که در قرآن کریم و برخی دعاها مثل آغاز دعای کمیل نیز بیان شده است که رحمت خداوندی، فراگیر است و بر غضبش سبقت می گیرد؛ زیرا غضب و خشونت الهی نیز در مجموعه نظام هستی به سود بشر است و نظیر چاقوی جراح، سبب سلامتی مجموعه پیکر انسان می باشد.

در این مجال و مقال به مهربانی ها و صلابت های امام بزرگوارمان، گذری دوباره می کنیم؛ باشد تا سرمشق مبلغان بلکه مسئولان بلند پایه نظام اسلامی قرار گیرد.

بخشی از محتوای کتاب :

(خدا حافظ خانم) آقای عیسی جعفری: در آخرین شبی که امام در منزل بودند و می خواستند ایشان را به بیمارستان ببرند، من و دکتر کنار امام ایستاده بودیم. خانم داشتند می آمدند. سر پله ها که رسیدند امام فرمودند: "خدا حافظ، شما دیگر زحمت نکشید." ایشان ظاهراُ متوجه نشدند. یکبار دیگر امام فرمودند: "خدا حافظ، شما نیایید." و بار سوم در حالیکه دست به سینه مبارکشان گرفته بودند خیلی مؤدبانه فرمودند: "خداحافظ خانم!" امام همیشه با احترام و خیلی مؤدب با همسرشان صحبت می کردند، همانطور که با همه مردم مؤدب بودند.

(این جا آب نیست؟) خانم صدیقه مصطفوی: هیچ وقت از خانم حتی یک لیوان آب نخواستند. همیشه خودشان اقدام می کردند و اگر هم در شرایطی بودند که نمی توانستند، می گفتند: آب این جا نیست؟ ولی هیچ وقت نمی گفتند آب به من بدهید، حتی از ما که دختر هایشان بودیم نیز نمی خواستند.

(تا خانم نمی آمدند غذا نمی خوردند) مرحوم حاج سید احمد آقا خمینی: مادر ما اگر سر سفره نمی نشستند، امام غذا نمی خوردند. منتظر می ماندند، و لو اینکه همه سر سفره حاضر باشند و وقتیکه والده مان می آمدند آقا شروع به خوردن غذا می کردند.

(تقسیم بچه داری) خانم فاطمه طباطبایی: خانم تعریف می کردند که چون بچه هایشان شبها خیلی گریه می کردند و تا صبح بیدار می ماندند، امام شب را تقسیم می کرده بودند، یعنی مثلاُ دو ساعت خودشان از بچه نگهداری می کردند و خانم می خوابیدند و دو ساعت خود می خوابیدند و خانم، بچه ها را نگهداری می کرد. روزها بعد از تمام شدن درس، امام ساعتی را به بازی با بچه ها اختصاص می دادند تا کمک خانم در تربیت بچه ها باشند.

(می توانم به این قسمت بیام؟) خانم صدیقه حدیده چی: امام، خانم شان را در خانه به شکلی آزاد می گذاشتند و به او احترام می کردند که مثلاُ روزی که خانم مهمان خصوصی داشتند، می آمدند از ایشان اجازه می گرفتند و می پرسیدند "امروز می توانم به این قسمت بیایم و غذا بخورم؟ " یا "می توانم بیایم و داخل حیاط قدم بزنم؟"

اطلاعات کتاب

برای ارسال دیدگاه لازم است وارد شده یا ثبت‌نام کنید

ورود یا ثبت‌نام

برای ثبت بریده ای از کتاب لازم است وارد شده یا ثبت‌نام کنید

ورود یا ثبت‌نام