اشک آخر
سال نشر : 1388
تعداد صفحات : 156
خرید پیامکی این محصول
جهت خرید پیامکی این محصول، کد محصول، نام و نام خانوادگی، آدرس و کد پستی خود را به شماره زیر ارسال نمایید:
کد محصول : 4558
10003022
معرفی کتاب
نویسنده در رمان «اشک آخر» به سوژه ای با موضوع انقلاب پرداخته که به لحاظ داستانی ارتباط مستقیمی با اشکانیان دارد. این کتاب در اولین دوره جشنواره داستان انقلاب به عنوان اثر تقدیری انتخاب شد. داستان رمان از سال 63 شروع می شود و با بازگشت فکر یک رزمنده در این زمان به گذشته، زمان داستان هم به عقب برمی گردد. در این رمان هم زمان با مجروح شدن یک رزمنده در سال 63، دوست و همراه او با بردن فکر خود به گذشته داستان زندگی این رزمنده را روایت می کند که در این روایت مشخص می شود پدر او یک انقلابی بوده که در سال 1342 دستگیر و اعدام می شود. اما در ادامه معلوم می شود این رزمنده در یک خانواده ساواکی بزرگ شده است...سوژه این رمان بعد از مطلع شدن از برگزاری جشن داستان انقلاب و به طور اتفاقی در ذهن نویسنده جرقه زد و با پرورش دادن آن تبدیل به رمان فعلی شد. مؤلف، نام کتاب را هم برگرفته از تاریخ اشکانیان و ارتباط مستقیمی که در این رمان به لحاظ داستانی با اشکانیان وجود دارد می داند. بر همین اساس هر فصل این رمان یک اشک است و فصل نهم که فصل پایانی کتاب هم هست اشک آخر نام دارد.
در بخشی از رمان آمده:
«اشکان با خنده جواب می داد. با سکوت سر به سر عبدی می گذاشت و دور از چشم او به مقصد و جایگاه رفیعش می اندیشید و به آن سو قدم برمی داشت. پشت می کرد به عبدی. از او فاصله می گرفت و به سرعت و غریبانه دور می شد. ابایی نداشت که به عبدی بخندد و پای نداشتة او را شاهد بگیرد. تقصیر از خود عبدی بود. معلم بود و یک پا نداشت. زمانی که داشت، اشکان او را دید و زمانی که نداشت، شناخت. هم عبدی را شناخت، هم خودش را و هم آنچه را که عبدی فکر می کرد زود است بشناسد.»
«اشکان با خنده جواب می داد. با سکوت سر به سر عبدی می گذاشت و دور از چشم او به مقصد و جایگاه رفیعش می اندیشید و به آن سو قدم برمی داشت. پشت می کرد به عبدی. از او فاصله می گرفت و به سرعت و غریبانه دور می شد. ابایی نداشت که به عبدی بخندد و پای نداشتة او را شاهد بگیرد. تقصیر از خود عبدی بود. معلم بود و یک پا نداشت. زمانی که داشت، اشکان او را دید و زمانی که نداشت، شناخت. هم عبدی را شناخت، هم خودش را و هم آنچه را که عبدی فکر می کرد زود است بشناسد.»
-
زبان کتابفارسی
-
سال نشر1388
-
چاپ جاری1
-
شمارگان2500
-
نوع جلدجلد نرم
-
قطعرقعی
-
تعداد صفحات156
-
ناشر
-
نویسنده
-
وزن215
-
تاریخ ثبت اطلاعاتپنجشنبه 9 مهر 1388
-
شناسه4558
-
دسته بندی :
محصولات مرتبط