شاهنامه (دوره دو جلدی)
بر پایه چاپ مسکو (با کشف الابیات)
5 (1)
سال نشر : 1394
تعداد صفحات : 2295
خرید پیامکی این محصول
جهت خرید پیامکی این محصول، کد محصول، نام و نام خانوادگی، آدرس و کد پستی خود را به شماره زیر ارسال نمایید:
کد محصول : 49111
10003022
معرفی کتاب
شاهنامه اثر کم نظیر حکیم ابوالقاسم فردوسی است که دارای مضامین بلندی در موضوعات مختلف اخلاقی و اجتماعی و حماسی و ... است.نسخه منتشر شده از سوی انتشارات هرمس بر پایه چاپ مسکو که از معتبرین ترین نسخ شاهنامه به شمار می رود می باشد و البته همراه با فهرست اشعار و کشف الابیات.
جلد اول پس از ستایش خداوند، خرد و ماجرای آفرینش عالم از زمان کیومرث (آغاز بخش اساطیری) آغاز می شود و بعد از پایان بخش پهلوانی (مرگ رستم) تا اویل بخش تاریخی آن یعنی پادشاهی اسکندر و بعد اشکانیان ادامه می یابد.
جلد دوم هم از پادشاهی اردشیر آغاز می شود و بعد بیان داستانهای درباب اشخاصی نظیر یزدگرد و بهرام گور و انوشیروان و خسروپرویز با پادشاهی یزدگر پایان می پذیرد و در ادامه فهرست کشف الابیات کتاب آمده است.
مقام معظّم رهبری در خصوص حکیم فردوسی و اثر گرانسنگ او می فرمایند:
حقیقت قضیه این است که فردوسی یک حکیم است؛ تعارف که نکردیم به فردوسی، حکیم گفتیم. الآن چند صد سال است که دارند به فردوسی، حکیم می گویند. حکمت فردوسی چیست؟ حکمت الهیِ اسلامی.
شما خیال نکنید که در حکمت فردوسی، یک ذره حکمت زردشتی وجود دارد...
فردوسی بر اساس معیارهای اسلامی، به فضیلتها توجه دارد؛ در حالی که برطبق معیارهای سلطنتی و پادشاهی، در نزاع بین گشتاسب و اسفندیار، حق با شاه است. «به نیروی یزدان و فرمان شاه» یعنی چه؟ یعنی هرچه شاه گفت، همان درست است؛ یعنی حق با گشتاسب است؛ اما اگر شما به شاهنامه نگاه کنید، می بینید که در نزاع بین اسفندیار و گشتاسب، حق با اسفندیار است؛ یعنی اسفندیار یک حکیم الهی است.
فردوسی از اول با نام خدا شروع می کند «به نام خداوند جان و خرد/ کزین برتر اندیشه بر نگذرد» تا آخر هم همین طور است؛
فردوسی را با این چشم نگاه کنید. فردوسی، خدای سخن است؛ او زبان مستحکم و استواری دارد و واقعاً پدر زبان فارسی امروز است؛
او دل باخته و مجذوب مفاهیم حکمت اسلامی بود؛ شاهنامه را با این دید نگاه کنید.
به گفتار پیغمبرت راه جوی
دل از تیرگی ها بدین آب شوی
چه گفت آن خداوند تنزیل و وحی
خداوند امر و خداوند نهی...
که من شهر علمم علیم در است
دُرَست این سخن قول پیغمبر است...
منم بنده اهل بیت نبی
ستاینده خاک پای وصی
حکیم این جهان را چو دریا نهاد
برانگیخته موج ازو تندباد
چو هفتاد کشتی برو ساخته
همه بادبان ها برافراخته
یکی پهن کشتی بسان عروس
بیاراسته همچو چشم خروس
محمد بدو اندرون با علی
همان اهل بیت نبی و ولی
خردمند کز دور دریا بدید
کرانه نه پیدا و بن ناپدید
بدانست کو موج خواهد زدن
کس از غرق بیرون نخواهد شدن
به دل گفت اگر با نبی و وصی
شوم غرقه دارم دو یار صفی
همانا که باشد مرا دستگیر
خداوند تاج و لوا و سریر...
اگر چشم داری به دیگر سرای
به نزد نبی و علی گیر جای
گرت زین بد آید گناه منست
چنین است و این دین و راه منست
برین زادم و هم برین بگذرم
چنان دان که خاک پی حیدرم...
هر آنکس که در جانش بغض علیست
ازو زارتر در جهان زار کیست
---------------------------------
چو گفتـــــار بیهــوده بسیــار گشت سخنگوی در مردمی خوار گشت
به نایـافت رنجه مـکن خـــــویشتن که تیمـار جان باشد و رنج تـن
زدانش چو جان تـــرا مـــایـه نیست به از خامشی هیچ پیرایــه نیست
توانگر شد آنکس که خرسنـــد گشت از او آز و تیمار در بنـــد گشت
بـه آمــوختن چون فــروتن شـــوی سخن هــای دانندگــان بشنوی
مگوی آن سخن، کاندر آن سود نیست کز آن آتشت بهره جز دود نیست
بیــــا تا جهــــان را به بــد نسپریم به کوشش همه دست نیکی بریم
نبــاشد همی نیک و بـــد، پــــایدار همـــــان به که نیکی بود یادگار
همــــان گنج و دینار و کاخ بلنـــــد نخواهــــد بدن مرترا ســـودمند
فــریــدون فــرّخ، فرشته نبـــــــود بــه مشک و به عنبر، سرشته نبود
به داد و دهش یــافت آن نیگـــــوئی تو داد و دهش کن، فریدون توئی
دل از تیرگی ها بدین آب شوی
چه گفت آن خداوند تنزیل و وحی
خداوند امر و خداوند نهی...
که من شهر علمم علیم در است
دُرَست این سخن قول پیغمبر است...
منم بنده اهل بیت نبی
ستاینده خاک پای وصی
حکیم این جهان را چو دریا نهاد
برانگیخته موج ازو تندباد
چو هفتاد کشتی برو ساخته
همه بادبان ها برافراخته
یکی پهن کشتی بسان عروس
بیاراسته همچو چشم خروس
محمد بدو اندرون با علی
همان اهل بیت نبی و ولی
خردمند کز دور دریا بدید
کرانه نه پیدا و بن ناپدید
بدانست کو موج خواهد زدن
کس از غرق بیرون نخواهد شدن
به دل گفت اگر با نبی و وصی
شوم غرقه دارم دو یار صفی
همانا که باشد مرا دستگیر
خداوند تاج و لوا و سریر...
اگر چشم داری به دیگر سرای
به نزد نبی و علی گیر جای
گرت زین بد آید گناه منست
چنین است و این دین و راه منست
برین زادم و هم برین بگذرم
چنان دان که خاک پی حیدرم...
هر آنکس که در جانش بغض علیست
ازو زارتر در جهان زار کیست
---------------------------------
چو گفتـــــار بیهــوده بسیــار گشت سخنگوی در مردمی خوار گشت
به نایـافت رنجه مـکن خـــــویشتن که تیمـار جان باشد و رنج تـن
زدانش چو جان تـــرا مـــایـه نیست به از خامشی هیچ پیرایــه نیست
توانگر شد آنکس که خرسنـــد گشت از او آز و تیمار در بنـــد گشت
بـه آمــوختن چون فــروتن شـــوی سخن هــای دانندگــان بشنوی
مگوی آن سخن، کاندر آن سود نیست کز آن آتشت بهره جز دود نیست
بیــــا تا جهــــان را به بــد نسپریم به کوشش همه دست نیکی بریم
نبــاشد همی نیک و بـــد، پــــایدار همـــــان به که نیکی بود یادگار
همــــان گنج و دینار و کاخ بلنـــــد نخواهــــد بدن مرترا ســـودمند
فــریــدون فــرّخ، فرشته نبـــــــود بــه مشک و به عنبر، سرشته نبود
به داد و دهش یــافت آن نیگـــــوئی تو داد و دهش کن، فریدون توئی
-
زبان کتابفارسی
-
سال نشر1394
-
چاپ جاری6
-
شمارگان2000
-
نوع جلدجلد سخت
-
قطعرقعی
-
تعداد صفحات2295
-
ناشر
-
شاعر
-
وزن1659
-
تاریخ ثبت اطلاعاتپنجشنبه 30 دی 1395
-
تاریخ ویرایش اطلاعاتپنجشنبه 29 اردیبهشت 1401
-
شناسه49111
-
دسته بندی :
محصولات مرتبط