شب ناسور
5 (2)
سال نشر : 1395
تعداد صفحات : 224
معرفی کتاب
«شب ناسور» نام جدیدترین رمان ابراهیم حسن بیگی است. او این رمان را به سفارش موزه عبرت ایران و با محوریت انقلاب اسلامی نوشته است. این نویسنده پیش از این، رمان «سال های بنفش» را با همین محور منتشر کرده بود.«شب ناسور» روایت جدیدی از یک رویداد است. نویسنده، داستانش را از زبان یک شکنجه گر ساواک به نام «اصغر ضحاک» تعریف می کند. ضحاک یکی از شکنجه گرهای ساواک است که در زندان کمیته مشترک ضد خرابکاری، بازجوی نیروهای انقلابی است. او در جریان آزادسازی زندان کمیته به دست نیروهای انقلابی، فرنچ و لباس زندانی ها را بر تن می کند تا بعنوان یک ساواکی شناسایی نشود. از خشم نیروهای انقلاب فرار می کند و زندگی اش در دوران بعد از سقوط پهلوی را آغاز می کند.
اگر کسی با توحش آشکار پهلوی در برخورد با آزاداندیشی آشنا نباشد، می تواند با خواندن این کتاب بخوبی از اوضاع و احوال زندان کمیته مشترک ضد خرابکاری با خبر شود. حسن بیگی در روایت اتفاقات زندان مخوف پهلوی بنوعی مستندنگاری کرده است، او خاطرات بسیاری از مبارزان سیاسی قبل از پیروزی انقلاب را خوانده و با آنها صحبت کرده تا چیزهایی که می نویسد واقعی باشد. بنوعی او بخشی حقیقی و واقعی از تاریخ انقلاب ایران را بصورت دراماتیک نوشته است. نویسنده، شکنجه های مختلف ساواک را در دل داستان توصیف کرده اما این توصیفات واقعی هستند و مسائلی هستند که در تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی موجود است.
ساواک مرزهای بی شرمی و بی حیایی گفتاری و عملی را در برخورد با مبارزان انقلابی جابه جا کرد. حسن بیگی از این ماجراها به بهانه مصلحت و عفت عمومی چشم پوشی نکرده است اما در عین حال با یک نثر محترم مواجه هستیم. نثری که توانسته حقایق را با زبانی نرم به خواننده بگوید.
اصغر ضحاک لیستی 20 نفره از انقلابی هایی که در زندان کمیته مشترک بازجویشان بوده و نتوانسته از آنها اعتراف موثری بگیرد فراهم می کند. او تصمیم می گیرد در نقش یک خبرنگار و پژوهشگر انقلاب سراغشان برود تا حرف هایشان را بشنود و در آخر آن ها را به قتل برساند.
عصر بود که آوردنش کمیته. مستقیم برده بودنش به اتاق حسینی. من که رسیدم بالای سرش، بسته بودنش به تخت. هنوز حسینی کارش را شروع نکرده بود. اما شلاقش دستش بود و آماده. رو به حسینی گفتم: «اعتراف نکرد دکتر؟»
به حسینی می گفتیم دکتر. از بس وارد بود به توی کارش. شلاق هایش حرف نداشت، حتی بهتر از من. جای پرسیدن نبود. اگر حرف زده بود به تخت نمی بستنش. نشستم روی صندلی و سیگاری روشن کردم. حسینی شلاقش را بلند کرد و پرسید: «نمره کفشت چند است؟»
مردک زل زده بود به حسینی و لابد فکر می کرد شماره کفشش را می خواهد چه کار؟ گفت: «چهل و یک.»
حسینی شلاق را فرود آورد به کف هردو پایش. گفت: «الان شماره پات را می کنم پنجاه.»
به حسینی می گفتیم دکتر. از بس وارد بود به توی کارش. شلاق هایش حرف نداشت، حتی بهتر از من. جای پرسیدن نبود. اگر حرف زده بود به تخت نمی بستنش. نشستم روی صندلی و سیگاری روشن کردم. حسینی شلاقش را بلند کرد و پرسید: «نمره کفشت چند است؟»
مردک زل زده بود به حسینی و لابد فکر می کرد شماره کفشش را می خواهد چه کار؟ گفت: «چهل و یک.»
حسینی شلاق را فرود آورد به کف هردو پایش. گفت: «الان شماره پات را می کنم پنجاه.»
-
زبان کتابفارسی
-
سال نشر1395
-
چاپ جاری1
-
تاریخ اولین چاپ1395
-
شمارگان3000
-
نوع جلدجلد نرم
-
قطعرقعی
-
تعداد صفحات224
-
ناشر
-
نویسنده
-
وزن273
-
تاریخ ثبت اطلاعاتیکشنبه 25 تیر 1396
-
شناسه56136
-
دسته بندی :
محصولات مرتبط
ریحانه
خیلی جالبه...پیشنهاد میکنم حتما بخونید
8 آذر 1401