loader-img
loader-img-2
بعدی
بعدی بازگشت
بعدی بازگشت

موهای تو خانه ماهی هاست (علمی و فرهنگی)

ناشر شرکت انتشارات علمی و فرهنگی

نویسنده محمدرضا شرفی خبوشان

سال نشر : 1395

تعداد صفحات : 71

خرید پیامکی این محصول
جهت خرید پیامکی این محصول، کد محصول، نام و نام خانوادگی، آدرس و کد پستی خود را به شماره زیر ارسال نمایید: کد محصول : 56160 10003022
36,000 34,200 تومان
افزودن به سبد سفارش

معرفی کتاب

شروع داستان کتاب موهای تو خانه ی ماهی هاست، مبهم است؛ عده ای انگار دوست دارند کتاب خود را این گونه شروع کنند. البته بعدا کم کم واضح می شود که داستان از چه قرار است. خوبی متن داستان این است که گفتگوهای متن نوشتاری است.

این موضوع از نظر نثر بسیار ارزشمند است. کار بسیار دشواری است که با لحن نثر گفتگوها را بیان کنیم. پایان بندی داستان خوب است که از روی آن می توان به رنج و اندوه داستان پی برد. در حقیقت شاید پایان کار شکست باشد اما طلیعه ای روشن را در پی دارد.

موهای تو خانه ماهی‌هاست رمانی است که همه ویژگی‌های یک رمان خوب نوجوان را دارد. راوی داستان موهای تو خانه ماهی‌هاست یک پسربچه نوجوان است. داستان به صورت موازی پیش می‌رود و در زمان حال و گذشته‌ای اسطوره‌ای در رفت و آمد است. لحن کتاب خیلی خوب با سن و سال و نوع نگاه راوی هماهنگ است. کنار ماجرای اصلی یکی دو تا خرده داستان فرعی هم وجود دارد که این خرده داستان‌ها برای نوجوان‌ها جذاب خواهد بود.
کتاب موهای تو خانه ی ماهی هاست، نوشته محمدرضا شرفی خبوشان است و در انتشارات علمی و فرهنگی منتشر شده است.

پایین تپّه، کنار جایی که گندم‌زار تمام می‌شود، زمینِ همیشه نمناکی است که سراسرش را نی‌های بلند گرفته است، می‌شود نی‌ها را کنار زد و تویش راه رفت. نی‌زار بزرگی نیست، اما عجیب غریب است، همه‌جور جانوری تویش پیدا می‌شود، از آن جانورهای بی‌آزار البته. برای همین نمی‌ترسیم ازش، برای بازی ما خیلی خوب است. جان می‌دهد برای «تَبَرک»؛ یک نفر می‌شود اوستا و می‌نشیند روی سنگ و انگشت‌هایش را در هم می‌کند. ما صف می‌شویم و به نوبت با دست می‌زنیم ته سبد ‌دست‌هایش.

اوستا زود دستش را می‌بندد، یعنی سبدش را. اگر دستمان گیر کند توی سبد ‌دست‌هایش، باید سرمان را بگذاریم توی همان ‌دست‌ها و چشم‌هایمان را ببندیم. بقیه هم زودی می‌روند قایم می‌شوند؛ پشت درخت‌های بید، کف جوق یا پشت جعبه‌های گوجه و بوته‌های بادمجان و البته لای نی‌ها، که بهترین جا برای قایم شدن است. حالا کسی که چشم گذاشته است، باید برود بقیه را پیدا کند، اما باید حواسش باشد که از اوستا زیاد دور نشود، و هر کسی را که می‌بیند، زودی برود دست بزند به همان سبد اوستا و بلند مثلا بگوید: «علیِ اشرف‌سادات، لای نی‌ها، تبرک.» یا بگوید: «حسنِ اوس‌رحیم، کفِ جوق، تبرک. ممّدِ ننه‌بی‌بی، بالای درخت، تبرک.»

وای به وقتی که بیچاره، حواسش نباشد و از سبد اوستا، دور شده باشد و یک نفر از آنها که قایم شده، توانسته باشد، خودش را زودتر از او به سبد اوستا رسانده باشد. آن وقت است که جلویش را می‌گیرد و نمی‌گذارد بدبخت، دستش را به اوستا برساند و بقیه را که لای نی‌ها قایم شده‌اند، صدا می‌کند. همه می‌ریزند سر این بدبخت بیچاره و کتکش می‌زنند. تا موقعی که دستش را به اوستا نرسانده است و نگفته است تبرک، همین‌طور کتک می‌خورد، مگر این‌که دلشان بسوزد، یا خودش، زورش زیاد باشد که بتواند خلاص شود.

خلاص هم که بشود، تنش سیاه و کبود است و تا چند روز درد می‌کند. از شانس بدم بود. نه، از شانسم نبود، مطمئنم که حسنِ اوس‌رحیم از دستم حرصی بود؛ شده بود اوستا و از تهِ صف می‌دیدم که سبدِ دستش را برای همه شُل می‌کند و منتظر است که من برسم. بار اول زرنگی کردم، دستم را مثل برق، زدم کفِ ‌دست‌هایش و بیرون کشیدم. حتی از جایش نیم‌خیز هم شد و کله و سینه‌اش را جلو داد، برای آن یکی‌ها این کار را نکرده بود، اما باز هم نتوانست. یک جورهایی، دیگر مطمئن شدم، فقط دلش می‌خواهد من گیر بیفتم.

حسنِ اوس‌رحیم، بچۀ بدی نبود، اما گاهی نقشه‌کش می‌شد. قدش دراز بود و ‌دست‌های بزرگی داشت. بابایش نجار بود و گاهی می‌آمد میز و نیمکت‌های کلاس را میخ می‌کوبید و می‌رفت، گاهی خط‌کش می‌فرستاد برای مدرسه و تختۀ نو برای کلاس‌ها می‌آورد. اوس‌رحیم هم مرد بدی نبود. من نه از حسن بدم می‌آمد نه از اوس‌رحیم، اما از استوار خیلی بدم می‌آمد. استوار، داماد اوس‌رحیم بود و تازگی‌ها، خواهر حسن را عقد کرده بود. یک سالی بود که از تهران، ترفیع گرفته بود و شده بود رئیس پاسگاه.
کاربر گرامی توجه داشته باشید که این بخش صرفا جهت ارائه نظر شما در رابطه با همین مطلب در نظر گرفته شده است. در صورتی که در این رابطه سوالی دارید و یا نیازمند مشاوره هستید از طریق تماس تلفنی و یا بخش مشاوره اقدام نمایید.
نام و نام خانوادگی
پست الکترونیک
نظر
کد امنیتی
شما هم می توانید گزیده انتخابی خود از کتاب را ثبت کنید.
نام و نام خانوادگی
عنوان
برگزیده
کد امنیتی
محصولات مرتبط
بازدیدهای اخیر شما