loader-img
loader-img-2
بعدی
بعدی بازگشت
بعدی بازگشت

کوه مرا صدا زد

قصه های سبلان 1

5 (1)

ناشر سوره مهر

نویسنده محمدرضا بایرامی

سال نشر : 1398

تعداد صفحات : 119

خرید پیامکی این محصول
جهت خرید پیامکی این محصول، کد محصول، نام و نام خانوادگی، آدرس و کد پستی خود را به شماره زیر ارسال نمایید: کد محصول : 6179 10003022
33,000 31,400 تومان
افزودن به سبد سفارش

معرفی کتاب

«کوه مرا صدا زد»، کتابی داستانی به همراه تصاویر مختلف می باشد. داستان درباره نوجوانی به نام «جلال» است که در دهکده ای در کوه های سبلان زندگی میکند. جلال با اسب خود «قاشقا» به دهکده همسایه می رود تا برای پدر بیمارش حکیم بیاورد. به توصیه حکیم، عمو اسحق پدر را برای معالجه به شهر می برد. اما حکیم و پزشکان شهر نمی توانند پدر را نجات دهند و او میی میرد. جلال تصمیم می گیرد بنا به توصیه پدر جای خالی او را در خانواده پر کند. یکی از روزها، وقتی عمو اسحق برای گرفتن «کبک» به کوهستان می رود، جلال که نتوانسته رضایت او را جلب کند، پنهانی به دنبالش روانه می شود. در بین راه عمو متوجه حضور جلال شده و از سر دلسوزی او را هم با خود همراه می کند...
گفتنی است این کتاب پس از انتشار اول خود در سال 1371 بارها تجدید چاپ شده است.

امتیازات اثر (جوایز، تقدیرها و ...): این کتاب از مجموعه کتاب های طلایی سوره مهر محسوب می شود که توانسته جوایز بسیاری را در داخل و خارج کشور به خود اختصاص دهد. از جمله این جوایز می توان به جایزه کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی، مجله سوره نوجوان و ... در داخل و جایزه خرس طلایی استان "برن" و کتاب سال "سوییس" (جایزه مار عینکی آبی) اشاره کرد. قابل ذکر است این کتاب توسط مترجم برجسته آلمانی ،خانم "یوتا هیمل رایش" به زبان آلمانی ترجمه شده و ترجمه او مورد توجه منتقدان و مطبوعات آلمانی زبان قرار گرفته و جایزه ای از محافل ادبی سوییس را نیز برای مترجم فراهم آورده است. علاوه بر این محمدرضا قانون پرور، استاد زبان فارسی دانشگاه تگزاس، دو کتاب "کوه مرا صدا زد" و "بر لبه پرتگاه " این نویسنده را به انگلیسی برگردانده است.

... باز هم توده ای از برف، پایین می غلتد و به دیواره ی سرخ و سیاه پرتگاه می خورد و مثل آبی که از بلندی بریزد، از هم باز می شود و پاش پاش می شود و بعد،صدایی می آید و انگار چیزی می غرد و یا سنگی قل می خورد و می بینیم که دیگر نزدیک است دیوانه شوم. - عمو اسحق کجایی؟ ... عمـ ... م... و اسحااااق! کجایی؟ صدا در صدا می پیچید و تکرار می شود و بر می گردد طرفم. انگار کوه است که دارد صدایم می کند...
کاربر گرامی توجه داشته باشید که این بخش صرفا جهت ارائه نظر شما در رابطه با همین مطلب در نظر گرفته شده است. در صورتی که در این رابطه سوالی دارید و یا نیازمند مشاوره هستید از طریق تماس تلفنی و یا بخش مشاوره اقدام نمایید.
نام و نام خانوادگی
پست الکترونیک
نظر
کد امنیتی
شما هم می توانید گزیده انتخابی خود از کتاب را ثبت کنید.
نام و نام خانوادگی
عنوان
برگزیده
کد امنیتی
محصولات مرتبط
اخبار مرتبط
بازدیدهای اخیر شما