علم و فلسفه
4 (1)
سال نشر : 1392
تعداد صفحات : 180
خرید پیامکی این محصول
جهت خرید پیامکی این محصول، کد محصول، نام و نام خانوادگی، آدرس و کد پستی خود را به شماره زیر ارسال نمایید:
کد محصول : 626
10003022
معرفی کتاب
کتاب علم و فلسفه، نوشته حمید پارسانیا است و در انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی منتشر شده است. این کتاب به بررسی مبانی علم مدرن می پردازد که مدعی بوده است بشریت را از بندهای اندیشه ها، اعتقادات و ایدئولوژی های محدودیت آور رها می سازد، لیکن خود محدودیت آورترین موضع را تحمیل کرده و علومی را از میراث فرهنگی و علمی اقوام متعدد بیرون رانده است که زمانی بنیان ها و متن تمدن هایی عظیم را تحکیم می بخشیدند.علم دینی، بدین ترتیب، به مدت چند سده خارج از مدارس عالی و دانشگاه های سراسر دنیا به حیات خود ادامه داده است. البته، این علم در بخش هایی از جهان حفظ شده است به خاطر بنیادهای هستی شناختی و معرفت شناختی مستحکم و تعریف مشخصی که از آن برخوردار است. مولف حمید پارسانیا، در این کتاب زوایای گوناگون علم مدرن و علم دینی و تعاریف مختلف فلسفه را در ارتباط با معانی علم بررسی میکند.
یکی از قدیمیترین تعاریف فلسفه که مورد اتفاق نظر حکمای مسلمان است، این است که فلسفه آگاهی و علم به موجود است، از آن جهت که موجود است. فلسفه از احکامی بحث میکند که مختص به هیچیک از علوم جزئی نیست. جزئی بودن موضوع سایر علوم در قیاس با موضوع فلسفه موجب شده است تا فلسفه را علم کلی نیز بنامند. براساس این تعریف، فلسفه مقابل علم نیست، بلکه نوعی از علم است و نسبت آن با سایر علوم نیز نسبت اصل و فرع است. شیوه معرفتی فلسفه به خلاف علوم جزئی، حسی و تجربی نیست، زیرا حس و تجربه تنها به ادارک موجودات طبیعی و مادی نائل میشود.
پس از حاکمیت دیدگاههای حسگرایانه در مقطعی خاص از اندیشه بشری، فلسفه مشتمل بر قضایایی غیرعلمی دانسته شد. هیوم میاندیشید که تنها راه معرفت و آگاهی انسان حس است. آموزههای هیوم در تکوین جریان فلسفی حسگرایانه و پوزیتویستی حلقه وین در آغاز قرن بیستم مؤثر بود. در نزد اینان فلسفه نوعی مهملگویی است که بر اثر کاربرد غلط زبان پدید میآید. از نظر آگوستکنت، سه تفکر دینی، عقلی و پوزیتویستی در تاریخ بشر در طول یکدیگرند و فلسفه ارزش علمی ندارد. دیدگاههای حسگرایانه به ماتریالیسم و مادهگرایی فلسفی نیز منجر شد. انگلس با عنوان ماتریالیسم دیالکتیک درصدد تدوین احکام مربوط به همه هستی برآمد.
اصول تغییر، تضاد، پیوستگی و جهش، اصلهای چهارگانه دیالکتیک بهشمار میآیند. براین اساس، نوعی نگرش بهنام فلسفه علمی پدید آمد که بهزعم مروجان آن، زیرمجموعه علوم تجربی مختلف بود. در برههای از تاریخ فلسفه مغربزمین، کانت نیز همانند هیوم دربارة چگونگی حکایت و دلالت مفاهیم ذهن انسان نسبت به واقعیت و جهان خارج تأمل کرد. کار فلسفه بهنظر او شناخت ذهن و فعالیت ذاتی آن است.
مدار مباحث فلسفی براساس تعریف کانت، از هستیشناسی و انتولوژی به معرفتشناسی و اپیستمولوژی منتقل میشود. تعریف دیگر فلسفه از نوکانتیهاست. در دیدگاه آنان، بر معرفت ضرورتهای کلی و ذهنی ثابت و مستمری حکمفرما نیست، بلکه گزارههایی حاکم است که گرچه به دلیل محتوای خود غیرتجربی و آزمونناپذیرند ولیکن از جهت ظهور ذهنی و اجتماعی، در شرایط روانی و تاریخی یا طبقات خاص پدید آمده و زائل میشوند.
در بررسی صحت و سقم تعاریف مذکور، بررسی هستی فلسفه در مقابل بحث از چیستی آن است. صحت تعریف نخستین مبتنی بر صحت چند قضیه است: اینکه واقعیتی هست؛ راهی برای شناخت واقع وجود دارد؛ راه در راه بودن و ارائة طریق معصوم است؛ در ذهن انسان نسبت به واقعیت خطا وجود دارد. این اصول، اصول بالضروره راست و قضایایی بدیهی و اولی هستند. به موازات تنبه به حق بودن تعریف نخست فلسفه، بطلان دو دیدگاه مقابل آن، یعنی سفسطه و شکاکیت، آشکار میشود. دیدگاه ماتریالیستی نسبت به انسان و جهان، نسبیت شناخت و علم و حسگرایی، سه نوع سفسطه و شکاکیت پنهان و پیچیدهاند. با ابطلال هریک از این دیدگاهها، بطلان برخی از تعاریف مذکور فلسفه و علم نیز آشکار میگردد.
یکی از مباحثی که نقش مهمی را در تبیین مفهوم فلسفه و علم ایفا میکند، بحث دامنه و حدود منطقی آنها و یا نقش و شکل منطقی آنهاست. فلسفه اولی و علم کلی یا متافیزیک، علاوه بر امتیازی که در موضوع خود با علوم جزئی و طبیعی دارد، در روش و شیوه خود نیز متمایز از آنها است. در عین حال، فلسفه هم پایهها و مبادی علوم حسی و تجربی را تأمین و تحکیم میکند و هم راه وصول به دانش برتری را که عبارت از دانش شهودی است هموار مینماد.
در بحث از مفهوم علم توجه به دو معنای علم دینی و علم دنیوی اهمیت مییابد. در فرهنگ اسلامی علم هویتی دینی و الهی دارد و در فرهنگ امروز غرب علم از هویتی دنیوی و سکولار برخوردار است. علم سکولار به دلیل گریز از مباحث عقل و متافیزیکی از تبیین مبادی فلسفی خود نیز عاجز است و بدون آنکه وصول به حقیقت را در دستور کار خود قرار دهد، اقتدار بر طبیعت را هدف گرفته و با این شیوه مجموعهای از مفاهیم و دانشهایی را بهوجود آورده که در روزمرگی زندگی مؤثر است، اما در وصول به یقین بینتیجه است.
پس از حاکمیت دیدگاههای حسگرایانه در مقطعی خاص از اندیشه بشری، فلسفه مشتمل بر قضایایی غیرعلمی دانسته شد. هیوم میاندیشید که تنها راه معرفت و آگاهی انسان حس است. آموزههای هیوم در تکوین جریان فلسفی حسگرایانه و پوزیتویستی حلقه وین در آغاز قرن بیستم مؤثر بود. در نزد اینان فلسفه نوعی مهملگویی است که بر اثر کاربرد غلط زبان پدید میآید. از نظر آگوستکنت، سه تفکر دینی، عقلی و پوزیتویستی در تاریخ بشر در طول یکدیگرند و فلسفه ارزش علمی ندارد. دیدگاههای حسگرایانه به ماتریالیسم و مادهگرایی فلسفی نیز منجر شد. انگلس با عنوان ماتریالیسم دیالکتیک درصدد تدوین احکام مربوط به همه هستی برآمد.
اصول تغییر، تضاد، پیوستگی و جهش، اصلهای چهارگانه دیالکتیک بهشمار میآیند. براین اساس، نوعی نگرش بهنام فلسفه علمی پدید آمد که بهزعم مروجان آن، زیرمجموعه علوم تجربی مختلف بود. در برههای از تاریخ فلسفه مغربزمین، کانت نیز همانند هیوم دربارة چگونگی حکایت و دلالت مفاهیم ذهن انسان نسبت به واقعیت و جهان خارج تأمل کرد. کار فلسفه بهنظر او شناخت ذهن و فعالیت ذاتی آن است.
مدار مباحث فلسفی براساس تعریف کانت، از هستیشناسی و انتولوژی به معرفتشناسی و اپیستمولوژی منتقل میشود. تعریف دیگر فلسفه از نوکانتیهاست. در دیدگاه آنان، بر معرفت ضرورتهای کلی و ذهنی ثابت و مستمری حکمفرما نیست، بلکه گزارههایی حاکم است که گرچه به دلیل محتوای خود غیرتجربی و آزمونناپذیرند ولیکن از جهت ظهور ذهنی و اجتماعی، در شرایط روانی و تاریخی یا طبقات خاص پدید آمده و زائل میشوند.
در بررسی صحت و سقم تعاریف مذکور، بررسی هستی فلسفه در مقابل بحث از چیستی آن است. صحت تعریف نخستین مبتنی بر صحت چند قضیه است: اینکه واقعیتی هست؛ راهی برای شناخت واقع وجود دارد؛ راه در راه بودن و ارائة طریق معصوم است؛ در ذهن انسان نسبت به واقعیت خطا وجود دارد. این اصول، اصول بالضروره راست و قضایایی بدیهی و اولی هستند. به موازات تنبه به حق بودن تعریف نخست فلسفه، بطلان دو دیدگاه مقابل آن، یعنی سفسطه و شکاکیت، آشکار میشود. دیدگاه ماتریالیستی نسبت به انسان و جهان، نسبیت شناخت و علم و حسگرایی، سه نوع سفسطه و شکاکیت پنهان و پیچیدهاند. با ابطلال هریک از این دیدگاهها، بطلان برخی از تعاریف مذکور فلسفه و علم نیز آشکار میگردد.
یکی از مباحثی که نقش مهمی را در تبیین مفهوم فلسفه و علم ایفا میکند، بحث دامنه و حدود منطقی آنها و یا نقش و شکل منطقی آنهاست. فلسفه اولی و علم کلی یا متافیزیک، علاوه بر امتیازی که در موضوع خود با علوم جزئی و طبیعی دارد، در روش و شیوه خود نیز متمایز از آنها است. در عین حال، فلسفه هم پایهها و مبادی علوم حسی و تجربی را تأمین و تحکیم میکند و هم راه وصول به دانش برتری را که عبارت از دانش شهودی است هموار مینماد.
در بحث از مفهوم علم توجه به دو معنای علم دینی و علم دنیوی اهمیت مییابد. در فرهنگ اسلامی علم هویتی دینی و الهی دارد و در فرهنگ امروز غرب علم از هویتی دنیوی و سکولار برخوردار است. علم سکولار به دلیل گریز از مباحث عقل و متافیزیکی از تبیین مبادی فلسفی خود نیز عاجز است و بدون آنکه وصول به حقیقت را در دستور کار خود قرار دهد، اقتدار بر طبیعت را هدف گرفته و با این شیوه مجموعهای از مفاهیم و دانشهایی را بهوجود آورده که در روزمرگی زندگی مؤثر است، اما در وصول به یقین بینتیجه است.
-
زبان کتابفارسی
-
سال نشر1392
-
چاپ جاری6
-
تاریخ اولین چاپ1383
-
شمارگان1500
-
نوع جلدجلد نرم
-
قطعرقعی
-
تعداد صفحات180
-
ناشر
-
نویسنده
-
وزن235
-
تاریخ ثبت اطلاعاتشنبه 13 مهر 1387
-
تاریخ ویرایش اطلاعاتسهشنبه 25 مهر 1402
-
شناسه626
-
دسته بندی :
محصولات مرتبط
اخبار مرتبط