امپراطور عشق
4.3 (3)
سال نشر : 1389
تعداد صفحات : 92
خرید پیامکی این محصول
جهت خرید پیامکی این محصول، کد محصول، نام و نام خانوادگی، آدرس و کد پستی خود را به شماره زیر ارسال نمایید:
کد محصول : 6857
10003022
معرفی کتاب
آن چه بیش از هرچیز شما را با داستان همراه می کند بیانی ساده و گیرا و البته کشش داستانی و فراز و فرودهای جذاب آن است. شاید بتوان گفت داستان بیش از هرچیز عاشقانه و لطیف است تا خشک و تاریخی.شخصیت اصلی در پشت چهره خود انسانی نهفته دارد که مسیر اصلی داستان را شکل می دهد. رباح برده ای سیاه که حادثه ای، زندگی اش را در تلاطم تصمیم مهمی قرار می دهد. حمامه، دوشیزه زیبایی که دست روزگار او را به خیمه برده سیاه می کشاند. و خلف بن وهب، همسرش و کارگزار او شخصیت های اصلی و شکل دهنده فیلم نامه اند. حجم کتاب آن چنان است که به یک باره بتوان آن را مطالعه کرد و لذت اتمام یک کتاب خواندنی را در ساعتی چشید.
درونمایه ی این داستان، یک درونمایه ی عاشقانه ی تاریخی مذهبی است. اشاره به حوادث سال عام الفیل دارد و شاهزاده ای که از سپاه ابرهه به اسارت و بردگی گرفته می شود. خواننده آن قدر در فراز و فرودهای داستان غرق می شود، که پاراگراف آخر کتاب، ضربه ی نهایی خود را بر او وارد می کند و فاش می کند تمام آنچه تا به حال او را وادار به تحسین می کرده است، خیال نه، که واقعیتی تاریخی است.
نویسنده کتاب امپراطور عشق به خوبی ثابت کرده است که وقایع تاریخی، تا چه حد قابلیت تبدیل شدن به یک داستانِ پرکشش و جذاب را دارند. کتاب امپراطور عشق نوشته بهزاد بهزادپور است و در انتشارات نیستان منتشر شده است.
کاروان راه را کج نموده و از سمتی دیگر می رود. زنی که از بالای شتری واژگون شده، بی حال بر اسب سوار می شود. چهره زیبای زن، خاک آلود و دردمند است. در داخل هودج زردرنگ، دوشیزه ماه رو بی صدا می گرید. پارچه تور هنوز چهره جادویی او را مبهم نشان می دهد. ناگاه صدای سم اسب هایی که تاخت می کنند به گوش می رسد.
چشم های دوشیزه برق وحشت می زند. بردگان و کاروانیان با نزدیک شدن صدای سم اسب ها گام هایشان از حرکت باز می ماند. در چهره شان وحشت و ترس هویدا می شود. زنان ساکن در هودج ها که با چشم های مضطرب به صدای سم اسب ها گوش سپرده اند، از ترس لب هایشان می لرزد. دوشیزه ماه رو از پارگی چادر هودج بیرون را می نگرد. صدای سم اسب ها رفته رفته به اوج خود می رسد.
چشم های دوشیزه برق وحشت می زند. بردگان و کاروانیان با نزدیک شدن صدای سم اسب ها گام هایشان از حرکت باز می ماند. در چهره شان وحشت و ترس هویدا می شود. زنان ساکن در هودج ها که با چشم های مضطرب به صدای سم اسب ها گوش سپرده اند، از ترس لب هایشان می لرزد. دوشیزه ماه رو از پارگی چادر هودج بیرون را می نگرد. صدای سم اسب ها رفته رفته به اوج خود می رسد.
-
زبان کتابفارسی
-
سال نشر1389
-
چاپ جاری3
-
تاریخ اولین چاپ1389
-
شمارگان2200
-
نوع جلدجلد نرم
-
قطعرقعی
-
تعداد صفحات92
-
ناشر
-
نویسنده
-
وزن144
-
تاریخ ثبت اطلاعاتپنجشنبه 17 تیر 1389
-
تاریخ ویرایش اطلاعاتپنجشنبه 30 شهریور 1402
-
شناسه6857
-
دسته بندی :
محصولات مرتبط