خون نوشت
سال نشر : 1387
تعداد صفحات : 152
معرفی کتاب
قنداق کلاش کشویی را کشید عقب تا طول اسلحه بلندتر شود، بعد آرام آرام شروع کرد به باز کردن دکمه های پیرهن سفیدش را در بیاورد و پرچم درست کند و معلوم بود که این کار تا چه حد ، برایش شکننده و سخت است .امینی همان نزدیکی ها بود. به گمانم وضع حاجی را دریافت ، گفت : شما نه حاجی ، این کار را بسپارید به من و بی آنکه منتظر موافقت او بماند ، سریع یقه اش را جر داد و پیراهن فرم و بعد ، زیر پیراهنش را درآورد . زیر پیراهن را بست به سر اسلحه و آورد بالا مثل پرچم عزاداری ، چند باری به چپ و راست تکانش داد و بعد هم خودش بلند شد .
صدایش در گوشم زنگ می زد.
" نحن تسلیم ! تسلیم ! تسلیم می شویم ، تیراندازی نکنید "
-
زبان کتابفارسی
-
سال نشر1387
-
چاپ جاری1
-
تاریخ اولین چاپ1387
-
شمارگان3000
-
نوع جلدجلد نرم
-
قطعرقعی
-
تعداد صفحات152
-
ناشر
-
نویسنده
-
وزن200
-
تاریخ ثبت اطلاعاتیکشنبه 20 تیر 1389
-
شناسه6892
-
دسته بندی :
محصولات مرتبط