loader-img
loader-img-2
بعدی
بعدی بازگشت
بعدی بازگشت

میعاد در شلمچه: زندگینامه و خاطرات سردار شهید جلیل ملک پور

5 (1)

ناشر شهید ابراهیم هادی

نویسنده گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی

سال نشر : 1398

تعداد صفحات : 120

خرید پیامکی این محصول
جهت خرید پیامکی این محصول، کد محصول، نام و نام خانوادگی، آدرس و کد پستی خود را به شماره زیر ارسال نمایید: کد محصول : 9826 10003022
26,000 24,700 تومان
افزودن به سبد سفارش

معرفی کتاب

کتاب میعاد در شلمچه، مشتمل بر زندگی نامه و خاطره های سردار شهید «جلیل ملک» (1341ـ1365هـ.ش) است. این خاطره ها به روایت خانواده، دوستان و هم رزمان شهید به نگارش در آمده و اطلاعاتی را درباره کودکی، نوجوانی، ویژگی های اخلاقی، نحوه حضور در عملیات های مختلف همچون فتح المبین، کربلای 4 و شهادت این شهید ارائه می دهد. شایان ذکر است در پایان کتاب میعاد در شلمچه وصیت نامه شهید به همراه تصاویری از ایشان و خانواده اش آورده شده است.

کتاب میعاد در شلمچه: زندگینامه و خاطرات سردار شهید جلیل ملک پور، نوشته گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی است و در انتشارات شهید ابراهیم هادی به چاپ رسیده است.

نشسته بود داخل اتاق. با چند تا ذره‌بین و یک لوله و لامپ و چند عدد نگاتیو فیلم! شروع به کار کرد. حالت‌های مختلف را تجربه می‌کرد. یک بار عدسی‌ها را نزدیک می‌برد. یک بار فاصله‌ها را زیاد می‌کرد و…

ما هم کنار اتاق ساکت نشسته بودیم. با تعجب به او نگاه می‌کردیم. بالاخره پس از ساعت‌ها کار و فکر دستگاه او آماده شد!خیلی جالب بود. آنچه روی دیوار می‌دیدیم مانند پرده سینما بود. نگاتیو عکس‌ها روی دیوار افتاده بود. جلیل با کمترین امکانات دستگاه اسلاید و پخش تصاویر ساخته بود. بار دیگر او را دیدم که توی حیاط با دستگاه جوش و چند تا لوله آهنی و چوب مشغول به کار است.

خیلی دقیق کار می‌کرد. بعد هم رفت شیراز مقداری وسایل دیگر خرید و به خانه آورد. چوبی که در خانه داشت را با رنده آماده و با دقت به آهن وصل کرد. وقتی کار جلیل تمام شد دیدیم یک اسلحه ساخته! بعد هم با یک تکه آهن و مفتول محفظه و ماشه را درست و نصب کرد. روز بعد هم به کارهای دیگر اسلحه پرداخت تا تکمیل شد. حالا موقع امتحان بود!

با چند نفر از بچه‌های محل به صحرا رفتیم. فشنگی را داخل اسلحه گذاشت و آماده شلیک شد. یکی از جوانان محل که سربازی رفته بود خیلی ما را ترساند. می‌گفت: شاید این لوله مقاومت نداشته باشد. ممکن است موقع شلیک، لوله اسلحه منفجر شود. اما جلیل می‌گفت فکر همه چیز را کرده. فشنگ را داخل اسلحه گذاشت. ما همه فاصله گرفتیم. جلیل هدف‌گیری و شلیک کرد. با ترس به جلیل نگاه می‌کردم. گلوله به هدف خورده بود.
کاربر گرامی توجه داشته باشید که این بخش صرفا جهت ارائه نظر شما در رابطه با همین مطلب در نظر گرفته شده است. در صورتی که در این رابطه سوالی دارید و یا نیازمند مشاوره هستید از طریق تماس تلفنی و یا بخش مشاوره اقدام نمایید.
نام و نام خانوادگی
پست الکترونیک
نظر
کد امنیتی
نظرات

سید حمید

کتاب بسیار خوبی بود اما به نظرمن باز جای کار داشت

6 فروردین 1391

شما هم می توانید گزیده انتخابی خود از کتاب را ثبت کنید.
نام و نام خانوادگی
عنوان
برگزیده
کد امنیتی
محصولات مرتبط
اخبار مرتبط
بازدیدهای اخیر شما