کتاب صوتی و آن که دیرتر آمد: حکایت دلدادگی و شیفتگی و هدایت
وقتی شنیدیم کاروانی ثروتمند در راه ده ماست، طمع پول و مژدگانی آنقدر وسوسه مان کرد که نه تکه نانی برداشتیم و نه جرعه آبی. حالا هم خسته بودیم در راه مانده هم گرسنه و هم تشنه...
راه را گم کرده بودیم. هر طرف چشم کار می کرد خار بود و علف و بیابان و بیابان و بیابان ...
احمد زانوانش را در بغل گرفته بود و به ماه زل زده بود و حرف می زد که ناگهان برق پلک خوردن چشم هایی تیزبین در تاریکی شب به دیدگانم رسید ... دور تا دورمان را گله ای گرگ محاصره کرده بود...
راه را گم کرده بودیم. هر طرف چشم کار می کرد خار بود و علف و بیابان و بیابان و بیابان ...
احمد زانوانش را در بغل گرفته بود و به ماه زل زده بود و حرف می زد که ناگهان برق پلک خوردن چشم هایی تیزبین در تاریکی شب به دیدگانم رسید ... دور تا دورمان را گله ای گرگ محاصره کرده بود...
-
ناشر الکترونیک
-
نوع لوح فشردهسی دی (CD)
-
تعداد لوح فشرده (دیسک)1
-
کارگردان
-
وزن61
-
تاریخ ثبت اطلاعاتسهشنبه 7 اردیبهشت 1395
-
شناسه41384