مشکلات و بی تجربگیهای فعالان فرهنگی و دانشجویی مرا بر آن داشت که برخی از نکات و تجربیاتی که در حین فعالیتهای فرهنگی و دانشجویی با آن مواجه شدهام را نوشته و در اختیار دیگران قرار دهم تا هم نوعی انتقال تجربه صورت گیرد و هم اینکه دیگر فعالان، اشتباهات و بیدقتیهایی که ما صورت دادهایم، تکرار نکنند و با صرف هزینه و وقت کمتر، بیشترین استفاده از فعالیتهایشان را در راستای آرمان مطلبوشان ببرند.
یکی ا ز مشکلاتی که فعالان تشکلها با آن مواجهاند «چه کنیم؟» هست. یک اتفاقی میافتد (مثلاً ماجرای محاصره غزه، جنگ 33 روزه، فتنه 88، سیل پاکستان و ...) ولی نمیدانیم مایی که در شهرستان هستیم چه باید بکنیم؟ این مشکل چند تا علت دارد که ذیل این دو قابل جمع است:
علت اول، مشکل ریشهای و بنیادین یا معرفتی است که ما نمیدانیم در چه شرایطی هستیم؟ کجای کار هستیم؟ وظایف خود را نمیدانیم؟ و... نوشتار حاضر در این رابطه نیست، اگرچه به آن هم مرتبط است. بحثهای معرفتی را با پیگیری مباحث امام(ره)، رهبر معظم انقلاب، شهید آوینی، استاد رحیم پور ازغدی و... و همچنین جلسات با دیگر فعالان فکری و فرهنگی میتوان با گفتمان انقلاب اسلامی و اسلام ناب آشنا شد و با آن انس گرفت. البته با صرف مطالعه و تحقیق هم، این مباحث در انسان نهادینه نمیشود ولی حداقلش این است که باید مطالعه کند و بداند که گفتمان اسلام ناب چیست؟ تمایزش با دیگر اسلامها چیست؟ چرا امام(ره) قیام کرد؟ آیا همه علما و مراجع با وی همراهی کردند؟ مشکلات برخی متدینان با امام(ره) چه بود؟ و دهها سئوال جدی دیگر که هر کس نیازمند است تاریخ معاصر و خصوصاً تاریخ انقلاب اسلامی ـ چه قبل و چه در این دوران سی ساله ـ و همچنین صحیفه امام(ره) را خوب و تحلیلی بخواند.
علت دوم، مشکلات روبنایی است. یعنی اکثر اوقات ما قدرت تحلیل مسائل و اتفاقات را داریم ولی در اجرا و عمل نمیدانیم چه باید بکنیم؟ با کلیات گفتمان امام(ره) و انقلاب آشناییم ولی نمیدانیم این نگاه را چهطور در عمل محقق کنیم؟ چهطور میتوانیم فعالیت موثرتر و مفیدتر همراه با رشد و تعالی داشته باشیم؟ تشکلهای نمونه و الگو، چه نکاتی را رعایت کردند که توانستند الگو شوند؟ بحث من عمدتاً در این رابطه است. اینگونه چگونه خودمان را در عرصه عمل و اجرا توانمند بکنیم تا بتوانیم تشکل و فعالیتهای ما در راستای تقویت بیشتر گفتمان انقلاب اسلامی و غلبه این گفتمان در شهر و منطقه محل فعالیتمان باشد و از سویی دیگر، خودمان هم ضمن این فعالیتها به رشد و تعالی برسیم و احساس کنیم که در فرآیند انجام فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی و سیاسی، خودمان هم از لحاظ معرفتی، اجتماعی، دینی و معنوی، رشد همه جانبه داشتهایم. لذا فرضیات ما در این بحث این است که ما با نگاه کلی به گفتمان انقلاب اسلامی و اسلام ناب، گفتمان امام و رهبری آشناییم و از سویی دیگر در یک تشکل، مسجد، هیئت، دانشگاه، پایگاه بسیج، موسسه و... فعال هستیم.
موضوع نوشتار، اصول توانمندسازی فعالان و تشکلهای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و مذهبی است که به تناسب اهم نکات مدیریتی برای مدیران و فعالان این نوع تشکلها بیان میشود. غالب این نکات کلیدی برای هر مجموعه و گروه ـ چه فرهنگی و چه اجتماعی، چه دانشجویی و چه غیردانشجویی ـ قابل استفاده است. برخی از این نکات، قابل تقسیم به راهکار یا اصول و مبانی نیز هستند. توجه به آنها برای هر مجموعه و گروهی ارزشی و حتی غیر ارزشی ضروری است. چرا که هر مجموعه یا تشکل به سبب اینکه از جمعی از افراد شکل گرفته است باید اصولی را رعایت کند که شاید در نگاه اولیه، چندان ارزشی و دینی محسوب نشوند ولی با دقت در تعالیم اسلامی در مییابیم که غالب این اصول و نکات، کاملاً ارزشی و مبنای دینی دارند و در روایات و احادیث نیز به ما مسلمانان توصیه شده است.
پیش از این که به آن نکات اشاره بکنیم دو اصل بسیار حیاتی را متذکر می شویم که جایگاه این دو، قابل مقایسه با هیچ کدام از آنها نیستند و به همین خاطر جداگانه ذکر میکنیم:
اول، نیتهایمان را خالص کنیم برای خدا، به قول امام(ره): «جدیت کنید که کارهایتان برای خدا باشد، قیامتان لله باشد». هر فعالیتی که انجام میدهیم باید محملی برای خودسازی ما باشد. چه بسا ضروری است که ما گاهی اوقات روزه بگیریم، اهل انفاق و صدقه و خیرات باشیم. از مطالعه و تأمل در قرآن و نهج البلاغه و تفاسیر و منابع روایی (چون اصول کافی/ میزان الحکمه و ...) غافل نشویم. چرا که هر کس به قرآن بی توجه یا کم توجه بود، پشیمان شد.
دوم، داشتن نگاه بلندمدت تربیتی و معرفتی است. همه فعالیتهای ما ـ چه فردی و چه گروهی ـ باید برای پرورش و تربیت ماست. وقتی نگاه ما تربیتی باشد، هم خودمان را دائم در رشد و تعالی و خودسازی میبینیم و هم این که نگاه ابزاری به دوستان و همسالان خود نخواهیم داشت. رسول اکرم(ص) خطاب به حضرت علی(ع) فرمودند: «اگر خداوند به دست تو یک نفر را هدایت کند، برای تو از آن چه خورشید بر آن تابیده، بهتر است».
لذا اهم نکات مدیریتی و تربیتی دیگر به همراه توضیح اندکی در ذیل میآید:
1. روشن بودن هدف یا داشتن چشم انداز و نقشه راه.
منظور این که هدف مجموعه/ تشکل باید مشخص باشد. اینکه قرار است چه بکند؟ مخاطبان اصلیاش چه کسانیاند؟ به کجا میخواهد برسد؟ چطور میخواهد برسد؟ و ... گاهی افراد یا مجموعهای فعالیتی را شروع میکنند و در میانه کار یادشان میرود برای چه و با چه هدفی شروع کردهاند و شیطان و زمانه و مشکلات، مسیر آنها را عوض کرد. ما نهادها و گروههای فرهنگی و هنری بسیاری را سراغ داریم که با نیتهای پاک و اهداف مقدس کاری را شروع کردند ولی با گذشت زمان و عدم توجه دائمی به اهداف و آرمانها و نداشتن چشمانداز، کم کم از مسیر اصلی و آرمانهای خود فاصله گرفتند و عمدتاً به سمت مسائل مادی و اقتصادی و حتی سیاسی کشیده شدند.
اگر هدف مجموعهای ـ به ویژه مخاطبان اصلی آن ـ روشن و معین باشد با تمرکز توان و انرژی مجموعه به سمت آن هدف مشخص حرکت میکند و زودتر به این هدف خواهد رسید و به علت تمرکز قوا، اثرگذارتر و جریانسازتر خواهد بود. لذا به همراه هدف مشخص، باید تمرکز قوا و اولویت سنجیها هم باشد. چه بسا مجموعههایی اهداف مشخص دارند ولی به خاطر عدم تمرکز روی اهداف مهمتر و عدم رعایت اولویتها، نتوانستهاند آن طور که باید و شاید، موفق و موثر باشند. این مثال را همواره باید به خاطر داشت که نور معمولی آفتاب، کاغذ را نمیسوزاند، امّا اگر این نور را به وسیله ذرهبین روی کاغذ متمرکز شود، کاغذ را میسوزاند.
2. شناسایی دقیق محیط یا اطلس جامع فرهنگی منطقه.
هر مجموعهای به این نیاز دارد که محیط پیرامونی یا محیط فعالیتش را دقیق بشناسد، گروههای همفکر، همسو و همکار و با تجربههای این زمینه را در منطقه شناسایی کند. چرا که این شناسایی و آشنایی میتواند به صورتهای مختلف تعامل، همفکری، کار مشترک، استفاده از پتانسیلها و ظرفیتهای همدیگر و پرهیز از موازی کاری و ... بینجامد. به تعبیری، نقشه ای جامع یا اطلس فرهنگی و اجتماعی از منطقه و محل فعالیت خود داشته باشد.
3. ارتباطات برنامهریزی شده و ضابطهمند.
قدرت اوّل هر مجموعه، ارتباطات آن است؛ ارتباط چه با مخاطب، چه با گروههای مرجع و چه با نیروهای خودی و چه با گروههای همفکر و همکار در شهر، منطقه و کشور. یکی از شروط توانمندی هر مجموعه، ارتباط است امّا اینگونه نیست که صرف ارتباط باعث توانمندی شود. به تعبیری دیگر، ارتباط شرط لازم و نه شرط کافی توانمند کردن مجموعه است. در این باره باید توجه داد که منظور صرفاً ارتباط با مسئولین و نهادهای دولتی نیست. متأسفانه تا بحث ارتباط پیش میآید، همه نگاهها به سمت ارتباط با دولتمردان و سیاسیون و ... میرود و از دیگر موارد غفلت میشود. نکته قابل ذکر اینکه ارتباط با مسئولین، باید ضابطهمند و در راستای نیاز و از سر ضرورت باشند. چه بسا مجموعههایی که فقط به خاطر ارتباطات بیضابطه با نهادها و سیاسیون به انحراف رفتهاند و ابزاری برای آنها شدهاند. بگذریم.
پس منظور از ارتباطات گسترده، شکل خاصی از ارتباط است نه ارتباط بی ضابطه. لذا مواردی را شاهد بودیم که مجموعهای به دلیل ارتباط مستحکم با بدنه و مخاطبان خود توانست در طوفانهای سنگین سیاسی و اغراضهای جناحی بایستد و اراده مسئولان شهری و دولتی نتوانست خللی در آنها به وجود آورد. بد نیست بدانیم که نقطه قوت خیلی از تشکلها و احزاب چپی و یا موسوم به چپ در جامعه ـ چه در قبل انقلاب و چه بعد از انقلاب ـ و همچنین صهیونیستها در جهان، همین ارتباطات سازماندهی شده و هدفمند آنهاست که با حداقل نیروها و هزینهها، تأثیرگذاریهای فراوانی در جامعه و یا جهان دارند. لذا هر مجموعهای که با مخاطبان خود، گروههای همفکر و همسو در شهر و استان و یا کشور ارتباط سیستماتیکی برقرار کرد، قطعاً توانمندی خویش را چندین برابر کرده است.
4. بالا بردن فعالان مجموعه از لحاظ شخصی و شخصیتی.
کار گروهی و به ویژه کارهای گروهی فرهنگی و اجتماعی روحیه و انگیزه خاص خودش را میطلبد. کسی که وارد این نوع فعالیتها میشود، باید از لحاظ روحیه و توانمندی با بقیه، از جمله کارمندان، مدیران، کارگران و .. فرق کند و از روحیه و انگیزه بالاتری برخوردار باشد. با انگیزهتر، سختکوشتر، منظمتر، دلسوزتر، امیدوارتر و ... باشد. زود رنج و عجول نباشد. مصرفگرا نیست و روحیه حرص و مصرفزدگی ندارد. اهل صبر و استقامت باشد. مدل زندگی یا سبک زندگی یک فعال فرهنگی با دیگر فعالان فرق دارد. چرا که کار فرهنگی با روحیه اداری و پشت میز نشینی خیلی فرق دارد. متأسفانه برخی چنین روحیات و انگیزههای والا را ندارند و بدون توجه به لوازم کار فرهنگی و دینی، وارد چنین فعالیتهایی میشوند و لذا پس از گذشت زمان، میبینند که این نوع کارها با روحیاتشان سازگار نیست و اگر میخواستند به گفتمان انقلاب و اسلام ناب خدمتی بکنند باید عرصههای دیگری را برای خود بر میگزیدند. کسی که در رأس یک مجموعه قرار میگیرد باید روحیه بالا، بینش عالی، صبر زیاد و ارادهای بزرگ داشته باشد تا بتواند برای دیگر فعالان آن مجموعه الگو باشد.
5. داشتن نگاه جامع و همچنین جامعیت فکری.
نگاه جامع اینکه مدیران مجموعه تا حد ممکن، جوانب مختلف کار و همچنین ظرفیت نیروها را بداند و با روحیات، مشکلات و دغدغههای آنها آشنا باشند و در سپردن کار متوجه این نکات و ظرایف باشند و در تربیت نیرو دقت شود که نیروهایی صرفاً اجرایی یا صرفاً نظری ـ و به اصطلاح تئوریک ـ نباشد، چرا که عمل و نظر به هم پیوستگی بسیاری به هم دارند.
از سویی دیگر ما در تشکلهای دانشجویی و حرکتهای فرهنگی یا سیاسی یا اجتماعی موارد بسیاری را شاهدیم که به خاطر فضا و محیط فعالیت و برخی اقتضائات، به انجام کارهایی مجبور شدهاند که اگر نگاه کلانتر و جامعتری در آن زمان داشتند، آن فعالیتها را انجام نمیدادند و به گونهای دیگر عمل میکردند.
6. نظم و برنامهریزی.
فعال یا مجموعه بینظم و بیبرنامه به جایی نمیرسد. این گونه فعالان و مجموعهها همیشه تابع موج خواهند و زود جو زده خواهند شد. افراد و گروههای بیبرنامه، از هر توصیه و پیشنهادی استقبال می کنند و همیشه آماده اجرای یک طرح یا برنامه جدید هستند بدون توجه به این که آیا این طرح یا پیشنهاد در راستای فعالیتها و اهداف است یا خیر؟ چنین فعالیتهای گوناگون و غیر مرتبط، هم فرد و هم مجموعه را خسته و در بلند مدت بیانگیزه و منحرف میکنند و حداقل این که فرصت را از دست میدهند و باعث پراکندگی و جدایی نیروهای مستعد از مجموعه میشود.
7. تمرین کار و فعالیت جمعی و الزام به تبعات آن.
هر فعال و تشکلی برای نهادینه کردن گفتمان انقلاب و دغدغههایش باید کار جمعی را در خودش نهادینه کند. از مطالعات دسته جمعی گرفته تا اردوهای جمعی و ... در کارهای جمعی خیر و برکتی است که در فعالیتهای انفرادی نیست و بی جهت نیست که دین اسلام ما را به فعالیتها و عبادات جمعی چون نماز جماعت، نماز جمعه و... توصیه کرده است. لذا هر فعال و هر مجموعهای باید برای رسیدن به آرمانهای بلند و متعالیاش، تک محوری و تکروی را کنار بگذارد و این چنین روحیهای را در نیروهایش هم نهادینه کند. کار فرهنگی گروهی برای اینکه به نتیجه برسد باید لوازم آن رعایت شود. اگر وقتی فردی خارج از گروه، فعالیت هایی انجام می دهد که به ضرر گروه تشخیص داده شد باید برخورد شود. برخورد هم با افراد داخل مجموعه با خارج از مجموعه فرق دارد. اما متأسفانه غالب این برخوردها با افراط و تفریط همراه است و برای افراد رشد و سازندگی به همراه نمی آورد، بلکه کینه و کدورت یا غرور و تنبلی را فراهم میآورد. خود انتقادی یا نقد پذیری گروهی یا برای مجموعه ضروری است. در فعالیت گروهی باید روحیه نقدپذیری یا نقد درون گفتمانی، تحمل آرا و نظرات دیگران، عدم اصرار روی نظر و یافته شخصی، سعه صدر و... باید لحاظ شود و گرنه گروه دچار آسیب میشود و در زمان دور یا نزدیک از هم میپاشد.
8. استفاده از امکانات و ظرفیتهای پیرامونی.
هر فعال و تشکلی باید از امکانات پیرامونی نهایت استفاده را ببرد. درست است که اکثر امکانات در تهران و قم و چند شهر بزرگ متمرکز است ولی هر شهر و منطقهای یک سری امکانات و ظرفیتهایی ویژه دارند که ابتدا باید آن امکانات و ظرفیتها شناسایی شود و سپس برای آن برنامهریزی شود. مثلاً شهری ممکن امامزاده یا مکان توریستی یا جاذبه گردشگری داشته باشد یا در مسیر یک جاده پر تردد و حیاتی باشد که خودش یک فرصت است.
محدودیت و کاستی در همه جا وجود دارد. هنر آن نیست که پس از تأمین همه شرایط و امکانات حرکت کنیم بلکه هنر آن است که درتنگناها و محدودیتها و کمبودها، از حداقلها، بهترین استفاده را ببرییم. اگر بخواهیم منتظر اصلاح همه کاستیها و مطلوب شدن همه موجودها و تجهیز امکانات باشیم تا پس از فراهم شدن همه شرایط اقدام کنیم، باید بدانیم که هیچ وقت به چنین نقطهای نخواهیم رسید. پس عاقلانه آن است که به جای تقاضای اکید توسعه امکانات، توجه شدید خود را به بهرهگیری از امکانات موجود کنیم. متأسفانه فعالان تشکلهای فرهنگی یا دانشجویی بسیاری را میبینیم که همه فعالیتها را با رسیدن پول و دریافت امکانات تعریف کردهاند و اگر پول و بودجهای به آنها نرسد فعالیتی را انجام نمیدهند. این مشکل به صورت جدی در غالب تشکلهای فرهنگی و دانشجویی ما وجود دارد.
9. مشورت و همفکری.
این مشورت و همفکری هم باید درون گروهی و بیرون گروهی باشد. اگر در کارها، مشورت نکنیم یا خلاف نظر جمع عمل کنیم، فعالان و همراهان ما در مجموعه دلسرد میشوند و با این روحیه کار تربیتی انجام نمیشود. از سویی دیگر، آنها برای کار دل نمیسوزانند و آن فعالیت و گروه را از خودشان نمیدانند و برای خود سهمی از رشد و تعالی و موفقیت مجموعه قائل نمیشوند و امکان کنارهگیری و قطع همکاری چنین افرادی میرود. همواره فعالان و تشکلهایی که مشاوران قوی و مشاورههای درون گروهی داشتهاند، بسیار موفقتر و توانمندتر از دیگران بودهاند. البته باید از اهلش مشاوره گرفت و هر کسی صلاحیت مشاوره و راهنمایی ندارد.
10. اطلاعرسانی در مورد فعالیتهای خود.
هر مجموعهای برای فعالیتهای خود باید اطلاعرسانی مناسبی را اتخاذ نماید. اطلاعرسانی به یک معنا، رویکردی خاص از تبلیغ است. گرچه تبلیغ هم در جای خود و به اندازه، نیاز است. اطلاعرسانی باعث الگودهی و انگیزهبخشی به دیگر مجموعهها میشود. حداقلش اینکه دیگر شهرستانها و مناطق هم در مییابند که جبهه فرهنگی انقلاب در سراسر کشور حضور دارد و سربازانی این علم را در شهر خویش زنده نگهداشتهاند و... به بیانی، تداعیگر حفظ خاکریز و سنگر به صورت یک نفره است.
در جبهه مخالف گفتمان انقلاب اسلامی میبینیم که آنها به صورت منظم، منسجم و برنامهریزی شده به اطلاعرسانی و تبلیغ افکار و آراء و محصولات خود میپردازند گویی چیزی غیر از آن وجود ندارد. با توجه به گسترش امکانات اطلاعرسانی و تأسیس دهها خبرگزاری و روزنامه در بین نیروهای مذهبی، توجه به تبلیغ محصولات فرهنگی، آراء و اندیشههای این جبهه پررنگ تر از گذشته است. یکی از اساتید جبهه فرهنگی انقلاب گفتهاند توزیع همسنگ تولید است و میتوان گفت تبلیغ و اطلاعرسانی از یک منظر چنین جایگاهی دارند.
11. حفظ عزت نفس خود و تشکل.
به صورت گذرا به این اصل پرداخته شد که در ارتباطات با مسئولین باید ظرافت و ضابطه داشت. اگر مجموعهای واقعاً نیاز به بودجه و امکانات دارد، عزتمندانه از آنها درخواست بودجه و امکانات کنید. کاسه گدایی به سمت مسئولین دراز کردن درست نیست. طرز درخواست بودجه و امکانات باید به گونهای باشد که عزت نفس فرد و مجموعه لکهدار نشود. حواسمان باشد که شعر زندهیاد دکتر سید حسن حسینی در مورد ما صادق نشود که گفت: «شاعری وام گرفت، شعرش آرام گرفت». عزت نفس در برخورد با مدیران و مسئولین خود باعث رشد و شکوفایی و استاقت مجموعه در برابر خواستهای جناحی و امیال عدهای میشود.
12. پرهیز از اختلاط پسر و دختر.
ایجاد محیط سالم برای هر فعالیتی ضروری است خصوصاً در این زمینه. محیطی که زمینه و امکان ارتکاب گناه را فراهم کند، محیط سالمی برای فعالیت فرهنگی و گروهی نیست. پرهیز از اختلاط چه در هسته شورای مرکزی و چه مخاطبان برنامهها. چرا که هم عقوبت الهی دارد و هم اینکه مجموعه را قطعاً و یقیناً به انحراف میکشاند یا از هم فرو میپاشاند. لذا برای سالم بودن محیط فعالیت بسیار ارزش قائل شویم.
13. توجه به نیروهای همفکر و زیر مجموعه.
برای رشد همه جانبه نیروها باید برنامهریزی کرد. مجموعهای موفق و ماندگار است که اسباب رشد و تعالی همه جانبه نیروها را ـ چه معرفتی و معنوی، چه اقتصادی و معیشتی ـ به درستی فراهم کند. مثلاً در صورت نیاز مجموعه، نیروها را به کلاسها و دورههای ویژه آموزشی و معرفتی (مثلاً ویراستاری، زبان، خبرنگاری، مستندسازی، تفسیر، معارف اسلامی و...) بفرستند.
بی توجهی به دغدغهها، سئوالات، پیشنهادات و مشکلات همراهان و زیر مجموعه در آینده نزدیک تأثیر خودش را نشان میدهد و عموماً منجر به جدایی از مجموعه و یأس از فعالیتهای فرهنگی گروهی میشود. لذا در فعالیتهای گروهی، جلسات منظمی با فعالان و اعضا داشت تا همنوایی و هماهنگی و همفکری بیشتری بر مجموعه حاکم شود و همگان خود را مسئول رشد یا رکود مجموعه تلقی کنند و کار را از آن یک فرد یا مدیر مجموعه ندانند و همگان دلسوز مجموعه باشند.
14. پرهیز از تزریق بودجه بیبرنامه.
تزریق بودجه و امکانات برنامهریزی نشده و غیرضروری باعث تنبلی و انحراف مجموعه میشود. افزایش بودجه و امکانات غیر ضروری و همچنین حقوق بیمبنا در موسسات فرهنگی اقتصادی، برای آنها سم است. از روحیه اصالت بودجه دست برداریم. امکانات و بودجه غالباً نقشی کاتالیزوری دارند، یعنی به گسترش و تداوم کار کمک میکنند، نه این که اصل شروع یک فعالیتی باشند. اگر نگاه ما درست و تربیتی باشد، بدون بودجه هم میتوان فعالیت گروهی و فرهنگی موثر داشت.
15. خوش قولی و خوش خلقی و پایبندی به تعهدات و قولها.
بدون مبنا وعده ندهیم و توقع کاذب ایجاد نکنیم. اگر کاری را در یک وقت مورد انتظار نمیتوانیم انجام بدهیم، بگوییم نمیتوانیم. با عمل به حرفهایمان نشان دهیم که به حرفهایی که میزینم، هم اعتقاد داریم و هم اینکه پایبندیم. امری که متأسفانه بین مذهبی و حزب اللهی، خلاف آن، خیلی عادی و متعارف است!
16. تقسیم کار در مجموعه بر اساس شایستهسالاری.
در هر مجموعه بر اساس شایستهسالاری و توانایی افراد، مسئولیتها را تقسیم کنیم و بر اساس آقازادگی، طلبه و روحانی بودن، تهرانی بودن، بزرگتر بودن سنی و ... عمل نکنیم.
17. توجه به آموزش مداوم.
تجربه نشان داده است هر انسانی پس از چندی فعالیت، نیاز به بازخوانی اهداف و آرمانها دارد و شارژ روحی و روانی و انگیزشی و آموزشهای جدید دارد تا بتواند با عزم و ارادهای جدیتر به ادامه فعالیت بپردازد. وقتی ما دائم در فعالیت باشیم و توجه به تقویت مبانی و مطالعات و تفکر در فعالیتهایمان کمرنگ شود، به مرور زمان استحاله میشویم. چون آدم کم مایه، محکوم افکار و برنامههای دیگران میشود.
غالب ما در فعالیتهای خود چنان فعالیت میکنیم که از خود و همراهان غافل میشویم و هر روز یا هر هفته، چندین برنامه سنگین را انجام میدهیم و پس از آن یک ماه یا چند ماه استراحت میکنیم و آموزش را فقط به یک زمان خاصی اختصاص میدهند. این نوع برنامهریزی در تشکلهای دانشجویی بسیار دیده میشود. این اشتباه است که برخی از فعالان و مدیران مجموعه آموزش و مطالعه و افزایش بینش و مهارت را منوط به تابستان میدانند. نمیتوان مطالعه و آموزش را در طول سال تعطیل کرد و امید داشت پس از فراغت از ایام تحصیل، به مطالعه پرداخت. لذا لازم است فعالیتهای آموزشی و تربیتی، متناوباً و به صورت مستمر صورت بگیرد نه اینکه تنها به دوران یا زمان خاصی اختصاص یابد. پس برگزاری اردوها و دورههای آموزشی ـ تشکیلاتی در هر فصل یا نیمسال یک راهکار برای حل این مشکل و معضل است و تنها راهکار نیست و برای طول سال هم برای آموزش نیروها و مخاطبان، باید برنامهریزی لازم را داشت.
18. اعتقاد و باور به برنامه و اهداف.
هر فعال یا مجموعهای باید به فعالیتها و برنامههایش ایمان و اعتقاد داشته باشد. اگر ایمان راسخ و باور به برنامه و فعالیت خود نداشته باشد، در انجام آن سستی میکند و با اندک مخالفت یا مانعی، از ادامه آن باز میماند. تردید و تزلزل نسبت به فعالیتهای جاری مجموعه باعث می شود که انسان همیشه از خود گلایهمند و ناراحت باشد. نکته دیگر اینکه وقتی مخاطب، آن اعتقاد لازم به کار و فعالیت را در خود پیشنهاد کننده فعالیت نمیبیند، به پیشنهادهای آن فعال فرهنگی و تربیتی، سوءظن پیدا میکند و آن را جدی نمیگیرد. تجربه نشان داده است که هر گاه فردی به پیشنهادها و طرحهایش باور داشته باشد در مخاطبان هم اثر میگذارد. همچنانچه استاد اخلاقی که خودش مهذب و اخلاقی باشد، خواه ناخواه در مخاطبان اثر میگذارد هر چند فعالیت تدریسی خاص نداشته باشد. حضور او در میان مخاطبان یک نوع درس است و مخاطبان هم بدون اینکه بخواهند یا نخواهند از وی متأثر میشوند و این بیانگر تأثیر نیت و عمل فرد بر نیت و عمل مخاطبان است. ایمان و اعتقاد داشتن به هدف و کار باعث دلگرمی مخاطبان و باورپذیری فعالیت فرهنگی از سوی مخاطبان میشود.
19. استفاده از تکنولوژی و ابزارهای جدید.
یکی از ضروریات فعالیتهای فرهنگی استفاده از ابزارهای جدید است. چه بسا اگر فعالی یا تشکلی بخواهد فقط از طریق تبلیغ چهره به چهره گام بردارد، ممکن است دامنه فعالیتش محدود بماند و ولی با استفاده از ابزارهای جدید چون سایت و وبلاگ و... میتواند دامنه فعالیتش را گسترش دهد.
20. الگو شدن.
متأسفانه یکی از مشکلات جدی در امر فعالیت فرهنگی و اجتماعی، نداشتن الگو در این زمینه است. چرا که عمده جوانان و معلمان و فعالان فرهنگی در شهرستانها نیازمند الگو اند و معرفی الگو به عنوان یک شیوه تأثیرگذاری و تبلیغ بسیار میتواند مورد استفاده قرار بگیرد. مثلاً فعال شدن مساجد و مدارس دهه اول انقلاب، یک الگوی موفق و کارآمدی برای مساجد و فعالان مساجد ما در زمان حاضر است. نشریاتی چون ضمیمه جمهوری اسلامی و ماهنامه «سوره» شهید آوینی و «نیستان» سید مهدی شجاعی، الگویی برای فعالان فرهنگی و مطبوعاتی حال حاضر ماست. لذا اگر انسان در جایی پایگاهی قوی ایجاد کند یا مجموعهای را خوب مدیریت کند میتواند فعالیتهایش را گسترش دهد. نمونه این مجموعههای شهرستانی فراوان است. دهها نکته مدیریتی و تربیتی دیگر را میتوان عنوان کرد که فعلاً به همین نوشتار بسنده میشود.
نوشته: یاسر عسگری
* این مقاله چکیده و ویراسته سخنانی است که در گعدههای آموزشی ـ تشکیلاتی نشست فعالان جبهه فرهنگی در همدان ارائه شده است که به مدت 3 روز (پنجم تا هفتم آبان 1389) در اردوگاه ابوذر همدان برگزار شده است.
منبع: نشریه راه (دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی)، شماره 50 و 51، 1389