loader-img
loader-img-2
بعدی
بعدی بازگشت
بعدی بازگشت

20 نکته درباره فعالیتها و مدیریت تشکلهای فرهنگی

مشکلات و بی تجربگی‏های فعالان فرهنگی و دانشجویی مرا بر آن داشت که برخی از نکات و تجربیاتی که در حین فعالیت‎های فرهنگی و دانشجویی با آن مواجه شده‏ام را نوشته و در اختیار دیگران قرار دهم تا هم نوعی انتقال تجربه صورت گیرد و هم اینکه دیگر فعالان، اشتباهات و بی‏دقتی‏هایی که ما صورت داده‏ایم، تکرار نکنند و با صرف هزینه و وقت کمتر، بیشترین استفاده از فعالیت‏هایشان را در راستای آرمان مطلبوشان ببرند.
یکی ا ز مشکلاتی که فعالان تشکل‏ها با آن مواجه‏اند «چه کنیم؟» هست. یک اتفاقی می‏افتد (مثلاً ماجرای محاصره غزه، جنگ 33 روزه، فتنه 88، سیل پاکستان و ...) ولی نمی‏دانیم مایی که در شهرستان هستیم چه باید بکنیم؟ این مشکل چند تا علت دارد که ذیل این دو قابل جمع است:
علت اول، مشکل ریشه‏ای و بنیادین یا معرفتی است که ما نمی‏دانیم در چه شرایطی هستیم؟ کجای کار هستیم؟ وظایف خود را نمی‏دانیم؟ و... نوشتار حاضر در این رابطه نیست، اگرچه به آن هم مرتبط است. بحث‏های معرفتی را با پیگیری مباحث امام(ره)، رهبر معظم انقلاب، شهید آوینی، استاد رحیم پور ازغدی و... و همچنین جلسات با دیگر فعالان فکری و فرهنگی می‏توان با گفتمان انقلاب اسلامی و اسلام ناب آشنا شد و با آن انس گرفت. البته با صرف مطالعه و تحقیق هم، این مباحث در انسان نهادینه نمی‏شود ولی حداقلش این است که باید مطالعه کند و بداند که گفتمان اسلام ناب چیست؟ تمایزش با دیگر اسلام‏ها چیست؟ چرا امام(ره) قیام کرد؟ آیا همه علما و مراجع با وی همراهی کردند؟ مشکلات برخی متدینان با امام(ره) چه بود؟ و دهها سئوال جدی دیگر که هر کس نیازمند است تاریخ معاصر و خصوصاً تاریخ انقلاب اسلامی ـ چه قبل و چه در این دوران سی ساله ـ و همچنین صحیفه امام(ره) را خوب و تحلیلی بخواند.
علت دوم، مشکلات روبنایی است. یعنی اکثر اوقات ما قدرت تحلیل مسائل و اتفاقات را داریم ولی در اجرا و عمل نمی‏دانیم چه باید بکنیم؟ با کلیات گفتمان امام(ره) و انقلاب آشناییم ولی نمی‏دانیم این نگاه را چه‏طور در عمل محقق کنیم؟ چه‏طور می‏توانیم فعالیت موثرتر و مفیدتر همراه با رشد و تعالی داشته باشیم؟ تشکل‏های نمونه و الگو، چه نکاتی را رعایت کردند که توانستند الگو شوند؟ بحث من عمدتاً در این رابطه است. اینگونه چگونه خودمان را در عرصه عمل و اجرا توانمند بکنیم تا بتوانیم تشکل و فعالیت‏های ما در راستای تقویت بیشتر گفتمان انقلاب اسلامی و غلبه این گفتمان در شهر و منطقه محل فعالیت‏مان باشد و از سویی دیگر، خودمان هم ضمن این فعالیت‏ها به رشد و تعالی برسیم و احساس کنیم که در فرآیند انجام فعالیت‏های اجتماعی و فرهنگی و سیاسی، خودمان هم از لحاظ معرفتی، اجتماعی، دینی و معنوی، رشد همه جانبه داشته‏ایم. لذا فرضیات ما در این بحث این است که ما با نگاه کلی به گفتمان انقلاب اسلامی و اسلام ناب، گفتمان امام و رهبری آشناییم و از سویی دیگر در یک تشکل، مسجد، هیئت، دانشگاه، پایگاه بسیج، موسسه و... فعال هستیم.
موضوع نوشتار، اصول توانمندسازی فعالان و تشکل‏های فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و مذهبی است که به تناسب اهم نکات مدیریتی برای مدیران و فعالان این نوع تشکل‏ها بیان می‏شود. غالب این نکات کلیدی برای هر مجموعه و گروه ـ چه فرهنگی و چه اجتماعی، چه دانشجویی و چه غیردانشجویی ـ قابل استفاده است. برخی از این نکات، قابل تقسیم به راهکار یا اصول و مبانی نیز هستند. توجه به آنها برای هر مجموعه و گروهی ارزشی و حتی غیر ارزشی ضروری است. چرا که هر مجموعه یا تشکل به سبب اینکه از جمعی از افراد شکل گرفته است باید اصولی را رعایت کند که شاید در نگاه اولیه، چندان ارزشی و دینی محسوب نشوند ولی با دقت در تعالیم اسلامی در می‏یابیم که غالب این اصول و نکات، کاملاً ارزشی و مبنای دینی دارند و در روایات و احادیث نیز به ما مسلمانان توصیه شده است.
پیش از این که به آن نکات اشاره بکنیم دو اصل بسیار حیاتی را متذکر می شویم که جایگاه این دو، قابل مقایسه با هیچ کدام از آنها نیستند و به همین خاطر جداگانه ذکر می‏کنیم:
اول، نیت‏هایمان را خالص کنیم برای خدا، به قول امام(ره): «جدیت کنید که کارهایتان برای خدا باشد، قیامتان لله باشد». هر فعالیتی که انجام می‏دهیم باید محملی برای خودسازی ما باشد. چه بسا ضروری است که ما گاهی اوقات روزه بگیریم، اهل انفاق و صدقه و خیرات باشیم. از مطالعه و تأمل در قرآن و نهج البلاغه و تفاسیر و منابع روایی (چون اصول کافی/ میزان الحکمه و ...) غافل نشویم. چرا که هر کس به قرآن بی توجه یا کم توجه بود، پشیمان شد.
دوم، داشتن نگاه بلندمدت تربیتی و معرفتی است. همه فعالیت‏های ما ـ چه فردی و چه گروهی ـ باید برای پرورش و تربیت ماست. وقتی نگاه ما تربیتی باشد، هم خودمان را دائم در رشد و تعالی و خودسازی می‏بینیم و هم این که نگاه ابزاری به دوستان و همسالان خود نخواهیم داشت. رسول اکرم(ص) خطاب به حضرت علی(ع) فرمودند: «اگر خداوند به دست تو یک نفر را هدایت کند، برای تو از آن چه خورشید بر آن تابیده، بهتر است».
لذا اهم نکات مدیریتی و تربیتی دیگر به همراه توضیح اندکی در ذیل می‏آید:
1. روشن بودن هدف یا داشتن چشم انداز و نقشه راه.
منظور این که هدف مجموعه/ تشکل باید مشخص باشد. اینکه قرار است چه بکند؟ مخاطبان اصلی‏اش چه کسانی‏اند؟ به کجا می‏خواهد برسد؟ چطور می‏خواهد برسد؟ و ... گاهی افراد یا مجموعه‏ای فعالیتی را شروع می‏کنند و در میانه کار یادشان می‏رود برای چه و با چه هدفی شروع کرده‏اند و شیطان و زمانه و مشکلات، مسیر آنها را عوض کرد. ما نهادها و گروه‏های فرهنگی و هنری بسیاری را سراغ داریم که با نیت‏های پاک و اهداف مقدس کاری را شروع کردند ولی با گذشت زمان و عدم توجه دائمی به اهداف و آرمانها و نداشتن چشم‏انداز، کم کم از مسیر اصلی و آرمانهای خود فاصله گرفتند و عمدتاً به سمت مسائل مادی و اقتصادی و حتی سیاسی کشیده شدند.
اگر هدف مجموعه‏ای ـ به ویژه مخاطبان اصلی‏ آن ـ روشن و معین باشد با تمرکز توان و انرژی مجموعه به سمت آن هدف مشخص حرکت می‎کند و زودتر به این هدف خواهد رسید و به علت تمرکز قوا، اثرگذارتر و جریان‏سازتر خواهد بود. لذا به همراه هدف مشخص، باید تمرکز قوا و اولویت سنجی‏ها هم باشد. چه بسا مجموعه‏هایی اهداف مشخص دارند ولی به خاطر عدم تمرکز روی اهداف مهمتر و عدم رعایت اولویت‎ها، نتوانسته‏اند آن طور که باید و شاید، موفق و موثر باشند. این مثال را همواره باید به خاطر داشت که نور معمولی آفتاب، کاغذ را نمی‏سوزاند، امّا اگر این نور را به وسیله ذره‏بین روی کاغذ متمرکز شود، کاغذ را می‏سوزاند.
2. شناسایی دقیق محیط یا اطلس جامع فرهنگی منطقه.
هر مجموعه‏ای به این نیاز دارد که محیط پیرامونی یا محیط فعالیتش را دقیق بشناسد، گروههای همفکر، همسو و همکار و با تجربه‏های این زمینه را در منطقه شناسایی کند. چرا که این شناسایی و آشنایی می‏تواند به صورت‏های مختلف تعامل، همفکری، کار مشترک، استفاده از پتانسیل‏ها و ظرفیت‏های همدیگر و پرهیز از موازی کاری و ... بینجامد. به تعبیری، نقشه ای جامع یا اطلس فرهنگی و اجتماعی از منطقه و محل فعالیت خود داشته باشد.
3. ارتباطات برنامه‏ریزی شده و ضابطه‏مند.
قدرت اوّل هر مجموعه، ارتباطات آن است؛ ارتباط چه با مخاطب، چه با گروههای مرجع و چه با نیروهای خودی و چه با گروههای همفکر و همکار در شهر، منطقه و کشور. یکی از شروط توانمندی هر مجموعه، ارتباط است امّا اینگونه نیست که صرف ارتباط باعث توانمندی شود. به تعبیری دیگر، ارتباط شرط لازم و نه شرط کافی توانمند کردن مجموعه است. در این باره باید توجه داد که منظور صرفاً ارتباط با مسئولین و نهادهای دولتی نیست. متأسفانه تا بحث ارتباط پیش می‏آید، همه نگاهها به سمت ارتباط با دولتمردان و سیاسیون و ... می‏رود و از دیگر موارد غفلت می‏شود. نکته قابل ذکر اینکه ارتباط با مسئولین، باید ضابطه‏مند و در راستای نیاز و از سر ضرورت باشند. چه بسا مجموعه‏هایی که فقط به خاطر ارتباطات بی‏ضابطه با نهادها و سیاسیون به انحراف رفته‏اند و ابزاری برای آنها شده‏اند. بگذریم.
پس منظور از ارتباطات گسترده، شکل خاصی از ارتباط است نه ارتباط بی ضابطه. لذا مواردی را شاهد بودیم که مجموعه‏ای به دلیل ارتباط مستحکم با بدنه و مخاطبان خود توانست در طوفانهای سنگین سیاسی و اغراضهای جناحی بایستد و اراده مسئولان شهری و دولتی نتوانست خللی در آنها به وجود آورد. بد نیست بدانیم که نقطه قوت خیلی از تشکل‏ها و احزاب چپی و یا موسوم به چپ در جامعه ـ چه در قبل انقلاب و چه بعد از انقلاب ـ و همچنین صهیونیست‏ها در جهان، همین ارتباطات سازماندهی شده و هدفمند آنهاست که با حداقل نیروها و هزینه‏ها، تأثیرگذاری‏های فراوانی در جامعه و یا جهان دارند. لذا هر مجموعه‏ای که با مخاطبان خود، گروههای همفکر و همسو در شهر و استان و یا کشور ارتباط سیستماتیکی برقرار کرد، قطعاً توانمندی خویش را چندین برابر کرده است.
4. بالا بردن فعالان مجموعه از لحاظ شخصی و شخصیتی.
کار گروهی و به ویژه کارهای گروهی فرهنگی و اجتماعی روحیه و انگیزه خاص خودش را می‏طلبد. کسی که وارد این نوع فعالیت‏ها می‏شود، باید از لحاظ روحیه و توانمندی با بقیه، از جمله کارمندان، مدیران، کارگران و .. فرق کند و از روحیه و انگیزه بالاتری برخوردار باشد. با انگیزه‏تر، سختکوش‏تر، منظم‏تر، دلسوزتر، امیدوارتر و ... باشد. زود رنج و عجول نباشد. مصرف‎گرا نیست و روحیه حرص و مصرف‏زدگی ندارد. اهل صبر و استقامت باشد. مدل زندگی یا سبک زندگی یک فعال فرهنگی با دیگر فعالان فرق دارد. چرا که کار فرهنگی با روحیه اداری و پشت میز نشینی خیلی فرق دارد. متأسفانه برخی چنین روحیات و انگیزه‏های والا را ندارند و بدون توجه به لوازم کار فرهنگی و دینی، وارد چنین فعالیت‏هایی می‏شوند و لذا پس از گذشت زمان، می‏بینند که این نوع کارها با روحیات‏شان سازگار نیست و اگر می‏خواستند به گفتمان انقلاب و اسلام ناب خدمتی بکنند باید عرصه‏های دیگری را برای خود بر می‏گزیدند. کسی که در رأس یک مجموعه قرار می‏گیرد باید روحیه بالا، بینش عالی، صبر زیاد و اراده‏ای بزرگ داشته باشد تا بتواند برای دیگر فعالان آن مجموعه الگو باشد.
5. داشتن نگاه جامع و همچنین جامعیت فکری.
نگاه جامع اینکه مدیران مجموعه تا حد ممکن، جوانب مختلف کار و همچنین ظرفیت نیروها را بداند و با روحیات، مشکلات و دغدغه‏های آنها آشنا باشند و در سپردن کار متوجه این نکات و ظرایف باشند و در تربیت نیرو دقت شود که نیروهایی صرفاً اجرایی یا صرفاً نظری ـ و به اصطلاح تئوریک ـ نباشد، چرا که عمل و نظر به هم پیوستگی بسیاری به هم دارند.
از سویی دیگر ما در تشکل‏های دانشجویی و حرکت‏های فرهنگی یا سیاسی یا اجتماعی موارد بسیاری را شاهدیم که به خاطر فضا و محیط فعالیت و برخی اقتضائات، به انجام کارهایی مجبور شده‏اند که اگر نگاه کلان‏تر و جامعتری در آن زمان داشتند، آن فعالیت‏ها را انجام نمی‏دادند و به گونه‏ای دیگر عمل می‏کردند.
6. نظم و برنامه‏ریزی.
فعال یا مجموعه بی‏نظم و بی‏برنامه به جایی نمی‏رسد. این گونه فعالان و مجموعه‏ها همیشه تابع موج خواهند و زود جو زده خواهند شد. افراد و گروه‏های بی‏برنامه، از هر توصیه و پیشنهادی استقبال می کنند و همیشه آماده اجرای یک طرح یا برنامه جدید هستند بدون توجه به این که آیا این طرح یا پیشنهاد در راستای فعالیت‏ها و اهداف است یا خیر؟ چنین فعالیت‏های گوناگون و غیر مرتبط، هم فرد و هم مجموعه را خسته و در بلند مدت بی‏انگیزه و منحرف می‏کنند و حداقل این که فرصت را از دست می‏دهند و باعث پراکندگی و جدایی نیروهای مستعد از مجموعه می‏شود.
7. تمرین کار و فعالیت جمعی و الزام به تبعات آن.
هر فعال و تشکلی برای نهادینه کردن گفتمان انقلاب و دغدغه‏هایش باید کار جمعی را در خودش نهادینه کند. از مطالعات دسته جمعی گرفته تا اردوهای جمعی و ... در کارهای جمعی خیر و برکتی است که در فعالیت‏های انفرادی نیست و بی جهت نیست که دین اسلام ما را به فعالیت‏ها و عبادات جمعی چون نماز جماعت، نماز جمعه و... توصیه کرده است. لذا هر فعال و هر مجموعه‏ای باید برای رسیدن به آرمان‏های بلند و متعالی‏اش، تک محوری و تک‏روی را کنار بگذارد و این چنین روحیه‏ای را در نیروهایش هم نهادینه کند. کار فرهنگی گروهی برای اینکه به نتیجه برسد باید لوازم آن رعایت شود. اگر وقتی فردی خارج از گروه، فعالیت هایی انجام می دهد که به ضرر گروه تشخیص داده شد باید برخورد شود. برخورد هم با افراد داخل مجموعه با خارج از مجموعه فرق دارد. اما متأسفانه غالب این برخوردها با افراط و تفریط همراه است و برای افراد رشد و سازندگی به همراه نمی آورد، بلکه کینه و کدورت یا غرور و تنبلی را فراهم می‏آورد. خود انتقادی یا نقد پذیری گروهی یا برای مجموعه ضروری است. در فعالیت گروهی باید روحیه نقدپذیری یا نقد درون گفتمانی، تحمل آرا و نظرات دیگران، عدم اصرار روی نظر و یافته شخصی، سعه صدر و... باید لحاظ شود و گرنه گروه دچار آسیب می‏شود و در زمان دور یا نزدیک از هم می‏پاشد.
8. استفاده از امکانات و ظرفیت‏های پیرامونی.
هر فعال و تشکلی باید از امکانات پیرامونی نهایت استفاده را ببرد. درست است که اکثر امکانات در تهران و قم و چند شهر بزرگ متمرکز است ولی هر شهر و منطقه‏ای یک سری امکانات و ظرفیت‏هایی ویژه دارند که ابتدا باید آن امکانات و ظرفیت‏ها شناسایی شود و سپس برای آن برنامه‏ریزی شود. مثلاً شهری ممکن امامزاده یا مکان توریستی یا جاذبه گردشگری داشته باشد یا در مسیر یک جاده پر تردد و حیاتی باشد که خودش یک فرصت است.
محدودیت و کاستی در همه جا وجود دارد. هنر آن نیست که پس از تأمین همه شرایط و امکانات حرکت کنیم بلکه هنر آن است که درتنگناها و محدودیت‏ها و کمبودها، از حداقلها، بهترین استفاده را ببرییم. اگر بخواهیم منتظر اصلاح همه کاستی‏ها و مطلوب شدن همه موجودها و تجهیز امکانات باشیم تا پس از فراهم شدن همه شرایط اقدام کنیم، باید بدانیم که هیچ وقت به چنین نقطه‏ای نخواهیم رسید. پس عاقلانه آن است که به جای تقاضای اکید توسعه امکانات، توجه شدید خود را به بهره‏گیری از امکانات موجود کنیم. متأسفانه فعالان تشکل‏های فرهنگی یا دانشجویی بسیاری را می‏بینیم که همه فعالیت‏ها را با رسیدن پول و دریافت امکانات تعریف کرده‏اند و اگر پول و بودجه‏ای به آنها نرسد فعالیتی را انجام نمی‏دهند. این مشکل به صورت جدی در غالب تشکل‏های فرهنگی و دانشجویی ما وجود دارد.
9. مشورت و همفکری.
این مشورت و همفکری هم باید درون گروهی و بیرون گروهی باشد. اگر در کارها، مشورت نکنیم یا خلاف نظر جمع عمل کنیم، فعالان و همراهان ما در مجموعه دلسرد می‏شوند و با این روحیه کار تربیتی انجام نمی‏شود. از سویی دیگر، آنها برای کار دل نمی‏سوزانند و آن فعالیت و گروه را از خودشان نمی‏دانند و برای خود سهمی از رشد و تعالی و موفقیت مجموعه قائل نمی‏شوند و امکان کناره‏گیری و قطع همکاری چنین افرادی می‏رود. همواره فعالان و تشکل‏هایی که مشاوران قوی و مشاوره‏های درون گروهی داشته‏اند، بسیار موفق‏تر و توانمندتر از دیگران بوده‏اند. البته باید از اهلش مشاوره گرفت و هر کسی صلاحیت مشاوره و راهنمایی ندارد.
10. اطلاع‏رسانی در مورد فعالیت‏های خود.
هر مجموعه‏ای برای فعالیت‏های خود باید اطلاع‏رسانی مناسبی را اتخاذ نماید. اطلاع‏رسانی به یک معنا، رویکردی خاص از تبلیغ است. گرچه تبلیغ هم در جای خود و به اندازه، نیاز است. اطلاع‏رسانی باعث الگودهی و انگیزه‏بخشی به دیگر مجموعه‏ها می‏شود. حداقلش اینکه دیگر شهرستان‏ها و مناطق هم در می‏یابند که جبهه فرهنگی انقلاب در سراسر کشور حضور دارد و سربازانی این علم را در شهر خویش زنده نگهداشته‏اند و... به بیانی، تداعی‏گر حفظ خاکریز و سنگر به صورت یک نفره است.
در جبهه مخالف گفتمان انقلاب اسلامی می‏بینیم که آنها به صورت منظم، منسجم و برنامه‏ریزی شده به اطلاع‏رسانی و تبلیغ افکار و آراء و محصولات خود می‏پردازند گویی چیزی غیر از آن وجود ندارد. با توجه به گسترش امکانات اطلاع‏رسانی و تأسیس دهها خبرگزاری و روزنامه در بین نیروهای مذهبی، توجه به تبلیغ محصولات فرهنگی، آراء و اندیشه‏های این جبهه پررنگ تر از گذشته است. یکی از اساتید جبهه فرهنگی انقلاب گفته‏اند توزیع هم‏سنگ تولید است و می‏توان گفت تبلیغ و اطلاع‏رسانی از یک منظر چنین جایگاهی دارند.
11. حفظ عزت نفس خود و تشکل.
به صورت گذرا به این اصل پرداخته شد که در ارتباطات با مسئولین باید ظرافت و ضابطه داشت. اگر مجموعه‏ای واقعاً نیاز به بودجه و امکانات دارد، عزت‏مندانه از آنها درخواست بودجه و امکانات کنید. کاسه گدایی به سمت مسئولین دراز کردن درست نیست. طرز درخواست بودجه و امکانات باید به گونه‏ای باشد که عزت نفس فرد و مجموعه لکه‏دار نشود. حواسمان باشد که شعر زنده‏یاد دکتر سید حسن حسینی در مورد ما صادق نشود که گفت: «شاعری وام گرفت، شعرش آرام گرفت». عزت نفس در برخورد با مدیران و مسئولین خود باعث رشد و شکوفایی و استاقت مجموعه در برابر خواست‏های جناحی و امیال عده‏ای می‏شود.
12. پرهیز از اختلاط پسر و دختر.
ایجاد محیط سالم برای هر فعالیتی ضروری است خصوصاً در این زمینه. محیطی که زمینه و امکان ارتکاب گناه را فراهم کند، محیط سالمی برای فعالیت فرهنگی و گروهی نیست. پرهیز از اختلاط چه در هسته شورای مرکزی و چه مخاطبان برنامه‏ها. چرا که هم عقوبت الهی دارد و هم اینکه مجموعه را قطعاً و یقیناً به انحراف می‏کشاند یا از هم فرو می‏پاشاند. لذا برای سالم بودن محیط فعالیت بسیار ارزش قائل شویم.
13. توجه به نیروهای همفکر و زیر مجموعه.
برای رشد همه جانبه نیروها باید برنامه‏ریزی کرد. مجموعه‏ای موفق و ماندگار است که اسباب رشد و تعالی همه جانبه نیروها را ـ چه معرفتی و معنوی، چه اقتصادی و معیشتی ـ به درستی فراهم کند. مثلاً در صورت نیاز مجموعه، نیروها را به کلاس‏ها و دوره‏های ویژه آموزشی و معرفتی (مثلاً ویراستاری، زبان، خبرنگاری، مستندسازی، تفسیر، معارف اسلامی و...) بفرستند.
بی توجهی به دغدغه‏ها، سئوالات، پیشنهادات و مشکلات همراهان و زیر مجموعه در آینده نزدیک تأثیر خودش را نشان می‏دهد و عموماً منجر به جدایی از مجموعه و یأس از فعالیت‏های فرهنگی گروهی می‏شود. لذا در فعالیت‏های گروهی، جلسات منظمی با فعالان و اعضا داشت تا همنوایی و هماهنگی و همفکری بیشتری بر مجموعه حاکم شود و همگان خود را مسئول رشد یا رکود مجموعه تلقی کنند و کار را از آن یک فرد یا مدیر مجموعه ندانند و همگان دلسوز مجموعه باشند.
14. پرهیز از تزریق بودجه بی‏برنامه.
تزریق بودجه و امکانات برنامه‏ریزی نشده و غیرضروری باعث تنبلی و انحراف مجموعه می‏شود. افزایش بودجه و امکانات غیر ضروری و همچنین حقوق بی‏مبنا در موسسات فرهنگی اقتصادی، برای آنها سم است. از روحیه اصالت بودجه دست برداریم. امکانات و بودجه غالباً نقشی کاتالیزوری دارند، یعنی به گسترش و تداوم کار کمک می‏کنند، نه این که اصل شروع یک فعالیتی باشند. اگر نگاه ما درست و تربیتی باشد، بدون بودجه هم می‏توان فعالیت گروهی و فرهنگی موثر داشت.
15. خوش قولی و خوش خلقی و پایبندی به تعهدات و قولها.
بدون مبنا وعده ندهیم و توقع کاذب ایجاد نکنیم. اگر کاری را در یک وقت مورد انتظار نمی‏توانیم انجام بدهیم، بگوییم نمی‏توانیم. با عمل به حرف‏هایمان نشان دهیم که به حرف‏هایی که می‏زینم، هم اعتقاد داریم و هم اینکه پایبندیم. امری که متأسفانه بین مذهبی و حزب اللهی، خلاف آن، خیلی عادی و متعارف است!
16. تقسیم کار در مجموعه بر اساس شایسته‏سالاری.
در هر مجموعه بر اساس شایسته‏سالاری و توانایی افراد، مسئولیت‏ها را تقسیم کنیم و بر اساس آقازادگی، طلبه و روحانی بودن، تهرانی بودن، بزرگتر بودن سنی و ... عمل نکنیم.
17. توجه به آموزش مداوم.
تجربه نشان داده است هر انسانی پس از چندی فعالیت، نیاز به بازخوانی اهداف و آرمانها دارد و شارژ روحی و روانی و انگیزشی و آموزشهای جدید دارد تا بتواند با عزم و اراده‏ای جدی‏تر به ادامه فعالیت بپردازد. وقتی ما دائم در فعالیت باشیم و توجه به تقویت مبانی و مطالعات و تفکر در فعالیت‏هایمان کمرنگ شود، به مرور زمان استحاله می‏شویم. چون آدم کم مایه، محکوم افکار و برنامه‏های دیگران می‏شود.
غالب ما در فعالیت‏های خود چنان فعالیت می‏کنیم که از خود و همراهان غافل می‏شویم و هر روز یا هر هفته، چندین برنامه سنگین را انجام می‏دهیم و پس از آن یک ماه یا چند ماه استراحت می‏کنیم و آموزش را فقط به یک زمان خاصی اختصاص می‏دهند. این نوع برنامه‏ریزی در تشکل‏های دانشجویی بسیار دیده می‏شود. این اشتباه است که برخی از فعالان و مدیران مجموعه آموزش و مطالعه و افزایش بینش و مهارت را منوط به تابستان می‏دانند. نمی‏توان مطالعه و آموزش را در طول سال تعطیل کرد و امید داشت پس از فراغت از ایام تحصیل، به مطالعه پرداخت. لذا لازم است فعالیت‏های آموزشی و تربیتی، متناوباً و به صورت مستمر صورت بگیرد نه اینکه تنها به دوران یا زمان خاصی اختصاص یابد. پس برگزاری اردوها و دوره‏های آموزشی ـ تشکیلاتی در هر فصل یا نیمسال یک راهکار برای حل این مشکل و معضل است و تنها راهکار نیست و برای طول سال هم برای آموزش نیروها و مخاطبان، باید برنامه‏ریزی لازم را داشت.
18. اعتقاد و باور به برنامه و اهداف.
هر فعال یا مجموعه‏ای باید به فعالیت‏ها و برنامه‏هایش ایمان و اعتقاد داشته باشد. اگر ایمان راسخ و باور به برنامه و فعالیت خود نداشته باشد، در انجام آن سستی می‏کند و با اندک مخالفت یا مانعی، از ادامه آن باز می‏ماند. تردید و تزلزل نسبت به فعالیت‏های جاری مجموعه باعث می شود که انسان همیشه از خود گلایه‏مند و ناراحت باشد. نکته دیگر اینکه وقتی مخاطب، آن اعتقاد لازم به کار و فعالیت را در خود پیشنهاد کننده فعالیت نمی‏بیند، به پیشنهادهای آن فعال فرهنگی و تربیتی، سوءظن پیدا می‏کند و آن را جدی نمی‏گیرد. تجربه نشان داده است که هر گاه فردی به پیشنهادها و طرح‏هایش باور داشته باشد در مخاطبان هم اثر می‏گذارد. همچنانچه استاد اخلاقی که خودش مهذب و اخلاقی باشد، خواه ناخواه در مخاطبان اثر می‏گذارد هر چند فعالیت تدریسی خاص نداشته باشد. حضور او در میان مخاطبان یک نوع درس است و مخاطبان هم بدون اینکه بخواهند یا نخواهند از وی متأثر می‏شوند و این بیانگر تأثیر نیت و عمل فرد بر نیت و عمل مخاطبان است. ایمان و اعتقاد داشتن به هدف و کار باعث دلگرمی مخاطبان و باورپذیری فعالیت فرهنگی از سوی مخاطبان می‏شود.
19. استفاده از تکنولوژی‏ و ابزارهای جدید.
یکی از ضروریات فعالیت‏های فرهنگی استفاده از ابزارهای جدید است. چه بسا اگر فعالی یا تشکلی بخواهد فقط از طریق تبلیغ چهره به چهره گام بردارد، ممکن است دامنه فعالیتش محدود بماند و ولی با استفاده از ابزارهای جدید چون سایت و وبلاگ و... می‏تواند دامنه فعالیتش را گسترش دهد.
20. الگو شدن.
متأسفانه یکی از مشکلات جدی در امر فعالیت فرهنگی و اجتماعی، نداشتن الگو در این زمینه است. چرا که عمده جوانان و معلمان و فعالان فرهنگی در شهرستانها نیازمند الگو اند و معرفی الگو به عنوان یک شیوه تأثیرگذاری و تبلیغ بسیار می‏تواند مورد استفاده قرار بگیرد. مثلاً فعال شدن مساجد و مدارس دهه اول انقلاب، یک الگوی موفق و کارآمدی برای مساجد و فعالان مساجد ما در زمان حاضر است. نشریاتی چون ضمیمه جمهوری اسلامی و ماهنامه «سوره» شهید آوینی و «نیستان» سید مهدی شجاعی، الگویی برای فعالان فرهنگی و مطبوعاتی حال حاضر ماست. لذا اگر انسان در جایی پایگاهی قوی ایجاد کند یا مجموعه‏ای را خوب مدیریت کند می‏تواند فعالیت‏هایش را گسترش دهد. نمونه این مجموعه‏های شهرستانی فراوان است. دهها نکته مدیریتی و تربیتی دیگر را می‏توان عنوان کرد که فعلاً به همین نوشتار بسنده می‏شود.

نوشته: یاسر عسگری
* این مقاله چکیده و ویراسته سخنانی است که در گعده‎های آموزشی ـ تشکیلاتی نشست فعالان جبهه فرهنگی در همدان ارائه شده است که به مدت 3 روز (پنجم تا هفتم آبان 1389) در اردوگاه ابوذر همدان برگزار شده است.
منبع: نشریه راه (دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی)، شماره 50 و 51، 1389

جمعه 19 فروردین 1390
کاربر گرامی توجه داشته باشید که این بخش صرفا جهت ارائه نظر شما در رابطه با همین مطلب در نظر گرفته شده است. در صورتی که در این رابطه سوالی دارید و یا نیازمند مشاوره هستید از طریق تماس تلفنی و یا بخش مشاوره اقدام نمایید.
نام و نام خانوادگی
پست الکترونیک
نظر
کد امنیتی
اخبار مرتبط
محصولات مرتبط