نگاه به قاره آفریقا همواره در کشور ما نگاهی کامل، جامع وواقعی نبوده و از فرصت وتهدیدهای آن غفلت شده است. از جمله عرصه هایی که در مسائل آفریقا چندان مورد توجه قرار نگرفته شرایط فرهنگی اجتماعی و فرصت های آن است. با توجه به اوجگیری انقلاب های منطقه ای در این قاره و معطوف شدن توجهات به مسائل سیاسی موضوعات فرهنگی اجتماعی بیش از پیش مورد غفلت قرار گرفته است … و فراموش شدن بسترهای فرهنگی اجتماعی و بافت اجتماعی متاثر از آن نمی تواند تصویر واضحی را برای درک وضعیت موجود به دست دهد.
حال آن که در این شرایط کشورهای مختلف متوجه این منطقه شده و برنامه ریزی ها برای حضور در مناسبات آینده این قاره شروع شده است. این همان نکته ای است که توجه دوچندانی را به شرایط و فرصت های فرهنگی اجتماعی آفریقا می طلبد.
از همین رو با محمد منصوریمنش، کارشناس مسائل آفریقا گفت و گویی را تربیت دادهایم که در ادامه می خوانید.
*نسبت و وضعیت پیروان اسلام و مسیحیت در آفریقا چگونه است؟
در یک نگاه اولیه، شمال آفریقا شامل کشورهای اسلامی هستند و اکثریت قاطع مردم آنها، مسلماناند. در غرب آفریقا، درصد مسلمانان و مسیحیانش تقریبا مساوی است. در برخیها اکثریت مسلمان و در برخی دیگر اکثریت مسیحیان هستند. در جنوب آفریقا، نزدیک به صددرصد مردم مسیحی هستند منتها اقلیتهای مسلمان در حد پنج، ده و گاهی اوقات حداکثر بیست درصد مسلماناند. آمار صحیحی در این دهههای اخیر وجود ندارد و آمار آن جدی گرفته نشده است.
بخش وسیعی از جوامع آفریقایی، پس از ظهور اسلام، مسلمان شدند و استعمارگران با شیوههای مختلف، به خصوص از طریق هیأتهای تبشیری مسیحیت وارد منطقه شدند. جهانگردانی برای کشف نقاط مختلف جهان وارد آفریقا شدند. وارد عمق آفریقا هم نشدند، فقط سواحل را کشف میکردند. بعد از شناسایی مناطق، هیأتهای تبشیری آمدند. طی مدتی، تبلیغ مسیحیت محور اصلی فعالیت اروپاییها بود. به تدریج در پشتیبانی از اینها و استفاده از منابع و ثروتهای این منطقه، صاحبان ثروت و قدرت وارد منطقه شدند. کمکم پای اصحاب قدرت و حکومتهای اروپایی به این منطقه کشیده شد. پس زمینه حضور استعمار در آفریقا توسط همین هیأتهای تبشیری فراهم شد.
* این هیأتها از چه شیوههایی برای نفوذ و تأثیرگذاری استفاده میکردند؟
کارهای تبلیغی، خدماتی، درمانی، رفاهی و آموزشی انجام میدادند. آنها در منطقه و زمانی، فعالیتهای خاص خودشان را داشتند. در زمانی که منطقه فقیر بود از پیشرفتها خبری نبود و زندگیها، زندگیهای بومی و جنگلی بود، به تناسب آن شرایط، سعی میکردند حدی از پیشرفت در صنعت و بهداشت و درمان را برای این ساکنان به همراه بیاورند و علاوه بر آن به کارهای خدماتی هم مشغول بودند. در ادامه به بحث آموزش و سوادآموزی کودکان و بزرگسالان روی آوردند. به تدریج عرصههای مختلفی را متناسب با نیاز مردم بومی هر منطقه برای فعالیتهایشان انتخاب کردند و توانستند زمینههای حضور و نفوذشان را ایجاد کنند. فعالیتهایشان، بسترسازی حضورهای بعدی استعمارگران شد.
برخی از مسیحیان، خودشان را وقف این منطقه کرده اند. مثلا مردان و زنان پیر، پنجاه یا پنجاه و پنج ساله مسیحی در کنگو و دیگر کشور های اسلامی میبینید و وقتی سوابق حضورشان را بررسی میکنید میبینید زمانی که ۱۷-۱۶ ساله بودند به آفریقا آمدهاند. آنها در زمان جوانیشان برای اهداف مختلف از جمله زمینهسازی برای تبلیغ و گسترش مسیحیت در آفریقا آمده اند. یعنی آنها با حوصله و برنامهریزی دقیق و بلندمدت به منطقه وارد شدند و الآن هم نتیجهشان را گرفتند.
* استعمارگران غربی از لحاظ فرهنگی و اجتماعی چه تأثیراتی در منطقه گذاشتند؟
هماکنون در فرانسه، و بسیاری از کشورهای اروپایی، تعداد زیادی آفریقایی زندگی میکنند. اینها دو تیپ هستند. بعضیهایشان شهروند دون پایه آن کشور هستند و کارهای دسته هفتم و هشتم را انجام میدهند یا عناصر خبره و اندیشمندانی هستند که در عرصه علمی، فکری و فرهنگی صاحب نظرند، ولی اینها در کشور خودشان نیستند لذا میتوانیم نام آن را «فرار مغزها» بگذاریم. لذا یکی از مشکلات اصلی کشورها و جوامع آفریقایی، فقدان اندیشمندان، نخبگان و صنعتگرانی است که در کشور خودشان ایفای نقش کنند. همین الآن اگر یک آدم تحصیلکرده حرفهای در یک کشور آفریقایی پیدا شود به صورت طبیعی به اروپا یا آمریکا کشیده میشود. این نخبه با خود میگوید که من چرا در کنگو یا آفریقا بمانم. این یک مسأله مهمی است که هیچ کشوری بدون نیروی انسانی متخصص، ساخته نمیشود. از آن طرف هم یک اقدام جدی برای توسعه آفریقا از سوی اروپاییها و آمریکاییها انجام نمیشود.
* ایران برای تعامل دقیقتر و توسعه آفریقا چه سیاستهایی را باید اتخاذ کنند؟
آفریقا اگر بخواهد راه توسعه را دنبال کند چارهای ندارد جز این که توسعه مسائل انسانی را در رأس مسائل خودش قرار بدهد. بدون توسعه نیروی انسانی، فقر و عقبافتادگی در آفریقا تداوم پیدا میکند.
آمریکاییها به جوانان مستعد آفریقایی بورس تحصیلی میدهند، فرانسویها و انگلیسی ها نیز همین کار را می کنند، ولی اهدافی که دارند، استمرار منافع خودشان است. مثل این که آدمی را تربیت کنند که بعداً این آدم وزیر، وکیل و یا رئیس جمهور آن کشور شود تا آنها بتوانند از فرصتهای آنها در آینده استفاده کنند. یعنی در ایجاد ساختارهای جدید سیاسی برای آینده آفریقا، آنها مشغول تربیت آدمهای خودشان هستند و این یک مسأله نگران کننده برای خود ما است. این فرصت نیز برای ما هم وجود دارد.
جمهوری اسلامی که رویکردش نسبت به آفریقا، رویکرد عادلانه است و معتقد به بهرهبرداری از فرصتهای طرفینی است، الآن بیشترین زمینه را برای کار دارد. بزرگترین کاری که ما میتوانیم به عنوان یک کشور بیغرض و مرض خارج از آفریقا، به آفریقا کنیم این است که این مسأله را جا بیندازیم که هر کس که میخواهد در آفریقا کار کند باید در توسعه نیروی انسانی به کشورهای منطقه کمک کرده و بعد فناوریهای متناسب با توانمندیهای آنها در بخشهای مختلف صنعتی و کشاورزی را به آنجا انتقال دهد. الآن این نگاه در خود کشورهای آفریقایی به وجود آمده است که اغلب سران آفریقا، این نگرانی را دارند که مناسبات خودشان را با خارج از آفریقا، با کشورهایی برقرار کنند که مقتضیات توسعه آفریقا را بیشتر قبول دارد و معتقد به تعاملات طرفینی و بهرهبرداری یکسان دوطرفینی از فرصتها باشد.
* در این مناسبات، ایران چه جایگاهی در نزد کشورهای آفریقایی دارد؟
جایگاه مهمی دارد. نگاه خیلی از کشورهای آفریقایی به جمهوری اسلامی، نگاه مثبت و حامیانه است. ما در آفریقا چند دسته رهبر داریم: یک دسته رهبرانی هستند که با غرب مخالف هستند مانند موگابه و نلسون ماندلا در گذشته یا رهبرانی که در دهه اخیر در زامبیا بر سر قدرت بودند. این دسته، رهبرانی هستند که جرأت دارند حرف بزنند. یکسری دیگر رهبرانی هستند که اگر در اندرونی با آنها صحبت کنی، در عین این که در صحنه، با آمریکاییها و اروپاییها کار میکنند و خودشان را طرفدار آنها میدانند، از غرب متنفر هستند، منتها قدرتی ندارند. میدانند که اگر فلان کشور اروپایی بخواهد برای وی و کشورش دردسر درست کند، میتواند، لذا با آنها تعامل برقرار میکند. این دسته از رهبران خیلی خودشان را درگیر نمیکنند و نمیتوانند جلوی آنها بایستند. چون ساختارهای داخلیشان منسجم نیست. مردمشان هم ساماندهی مطلوبی ندارند و از نظر سیاسی، آسیبپذیرند.
دسته سوم، رهبرانی وابسته هستند رهبران کشورهایی مثل کنیا یا تانزانیا که ظن و گمانشان نسبت به غرب مثبت است. همین رهبران هم در برخی از مواضع، گرایششان به غرب متزلزل میشود، چون یا این که در صحنه عمل میبینند کشورهای غربی هیچ ارزشی برای این کشور و رئیسجمهورشان قائل نیستند. مشابه حرفی که آقای کرزای، رئیسجمهور افغانستان میگوید که من در کشور، هیچ کاره هستم. مشابه همین حرفها را شما در آفریقا هم دارید.
جمهوریاسلامی ایران اگر بتواند سرمایهگذاری حساب شده و برنامه منظم و استراتژی دقیقی برای آفریقاییها داشته باشد، می تواند ابتکار عمل را در آفریقا به دست گیرد. کار در آفریقا، کار مشکلی است ولی آیندهای خوب دارد.
* چه مشکلاتی باعث شده است که جمهوری اسلامی نتواند آن چنان که شایسته است در آفریقا حضور و بروز داشته باشد؟
در عین حالی که فناوریهای بسیار پیشرفتهای وارد عرصه اقتصاد و صنعت شده است، در آفریقا میبینیم که کشورها حتی در مراحل تولید اولیه هم با ضعفهای جدی مواجه هستند. اما در کنار این تصویر، خداوند ثروتهای بسیار وسیعی، در مناطق مختلف آفریقا قرار داده است. هر منطقه آفریقا، ثروتها و منابع طبیعی خاص خودش را دارد. شاید بتوان این جمله تلخ را برای آفریقا به کار برد: «قاره ثروتمندی که در فقر و تنگدستی شدید دست و پا میزند». در عین حال آفریقا هم مناطق مختلفی دارد و کشورهای این قاره، وضعیتهای متفاوتی از همدیگر دارند. ایران در زمینههای بسیاری می تواند در این قاره سرمایهگذاری کند. یکی از مشکلات اصلی این است که ما شناخت دقیق از فرصت های آفریقا نداریم و شناخت ما از این منطقه تحت تأثیر رسانه های غربی است.
مشکلی دیگری که ما نسبت به آفریقا داریم این است که نگاه دولتهایمان تا به الآن، نگاه موقتی بوده است. یعنی تمام رؤسای جمهور قبلی، موردی به آفریقا رفتند و براساس برنامه خاصی رفتار نکردهاند. به طور مثال آقای هاشمی رفسنجانی در اواخر دوره دوم ریاست جمهوری شان به این منطقه رفتند. یا آقای خاتمیدر عین حال که بسیار مورد استقبال کشورهای آفریقایی قرار گرفتند، مجموعه وزارت خارجه چندان اقدام جدی برای گسترش مناسبات با آفریقا انجام نداد. دکتر احمدینژاد که روی کار آمدند، حرکتهای مثبتی هم صورت گرفته است ولی این حرکتها، باید یک جهتگیری ملی و برنامه درازمدت و استراتژی کلان داشته باشد.
بسیاری از شکستهای اقدامات و طرحهای ما در آفریقا به این علت بود که فکر میکردیم دولت باید همه این کارها را بکند و لذا به شکست رسیده ایم. در صورتی که کار در آفریقا، کار درازمدتی است. زحمت دارد و حوصله زیاد میخواهد. ما باید بخشهای با انگیزه را وارد فعالیت در این منطقه کنیم. دولت در این زمینه موفق نمیشود و کارهای دولتی در این منطقه شدنی نیست.
البته مشکل دیگری که ما درباره آفریقا داریم این است که اطلاعات عمیقی درباره آفریقا نداریم یا بهتر است بگوییم کم داریم. در کشور ما، حتی در بین مسئولان ما، شناخت درباره آفریقا، شناخت ناقصی است و آفریقا فعالیت وسیعی از مطالعات و تحقیقات را میطلبد که متأسفانه مطالعه در همین بخش آفریقا، هم خیلی مظلوم است. از وزارت امورخارجهاش بگیرید تا مرکز مطالعات آفریقای دانشگاه تربیت مدرس.
الآن چندین سال است که این مرکز مطالعاتی درباره آفریقا راهاندازی شده است و کسی از آن حمایت نمیکند و پروژههای تحقیقاتی را به آنجا نمیسپارد. لذا تصمیمات ما درباره آفریقا، جامعیت لازم را ندارد. ثانیاً دولتها بر اساس اطلاعات ناقص، تصمیم میگیرند و برنامهریزی میکنند.
* آیا در آفریقا بستر برای فعالیتهای فرهنگی ما فراهم است؟
یکی از اعتقادات جدیام این است که یکی از عرصههای اصلی کار ما در آفریقا، عرصه فرهنگ است. نه فرهنگ به این معنا، که یک مبلغ به آنجا بفرستیم و مردم را به اسلام دعوت کند. این شیوه هم جواب محدود میدهد. این کار هم باید بشود ولی بسنده کردن به آن، درست نیست. کار فرهنگی در آفریقا باید با فعالیتهای اقتصادی همراه با پرورش نیروی انسانی باشد؛ یعنی شما در آنجا مرکز علمی راهاندازی کنید، دانشگاه بسازید، کارگاههای فنی و حرفهای ایجاد و دورههای فنی و حرفهای برقرار کنید و در آن قالب، کارهای فرهنگی و تبلیغی را انجام بدهید. اگر این برنامه را در دستور کار خود قرار دهید رئیسجمهورشان میگوید دستتان درد نکند، حالا تبلیغ اسلامت را هم داشته باش! آنها با این نوع برنامههای فرهنگی توأم با تربیت نیروی انسانی و کارآموزی و خوداشتغالی یا ایجاد شغل مخالفتی ندارند، و حتی حمایت هم میکنند. خیلی هم نگران نیستند. این تازه وضعیت رهبران و مسئولان مسیحی آزاد و غیروابستهشان است، مسئولان مسلمان یا کشورهای اسلامی که جای خود دارد. اکثریت مسلمانان آفریقا، مسلمانانی هستند که گرایش به اهلبیت(ع) دارند، به دلیل ساختارهای تاریخی که ریشهاش را باید در قرون پنجم و ششم هجری و حکومتهای اسلامی و یا حکومتهایی که به اسم اسلام و حتی شیعه در آفریقا شکل گرفتند، جستجو کرد.
گرایش آنها به اهلبیت(ع) از وجوه تمایزشان با دیگر مسلمانان جهان است. اگر بخواهیم فعالیتهای وهابیت را مقایسه کنیم، عرصه کارش خیلی محدود است. اصلا در آنجا اقبال ندارد. ممکن است بخشی از اقشار خاص جامعه آنجا را جذب کنند ولی عمومیت ندارد. باید کار فرهنگی در آفریقا یک کار بسیار ظریف و دقیق باشد. خوشبختانه الآن مراکز فرهنگی ما، نگرشهای جدیدی را در فعالیتهای فرهنگی این منطقه ایجاد کردند و آن سیاستها و ظرافتها را در این منطقه دنبال میکنند. ولی باز با آن ایدهآل و آرمانمان خیلی فاصله دارد. از دانشجویان و طلبههای آفریقایی که به ایران میآیند، خوب استفاده نمیشود، ظرفیت علمی این دانشجویان و طلبهها شناخته شود و استعدادها و توانمندیهاشان به کارگیری شده و زمینه برای اشتغال و فعالیتهایشان در منطقه خودشان فراهم شود. ممکن است بیاید مدرک لیسانسی از اینجا بگیرد آیا در کشور خودش میتواند در یک عرصه و زمینه متناسب با تخصص و علاقه خودش به کارگیری بشود یا نه. متأسفانه این توجهات خیلی مدنظر قرار نمیگیرند.
* کشورهای غربی، تبلیغاتی منفی علیه جمهوری اسلامی ایران و ایرانیها دارند، بهترین راهحل، شیوه و ابزار مبارزه با تبلیغات منفی آنها چیست؟
کار رسانهای است. الآن در آفریقا، یکی از کارهای بسیار راحت، خرید یا اجاره وقت پخش برنامه یا احداث شبکههای رادیویی و تلویزیونی است. البته باید با برنامه ریزی باشد. همینطوری بیحساب و کتاب نه! اول باید آن کشور و فضای فرهنگی، سیاسی و اجتماعی آن کشور را خوب بشناسند. سیاستمداران و روشنفکران و فضاهای آن را بشناسد و با شناخت و آگاهی اقدام به فعالیت کنند. شما میتوانید برنامههایی بگذارید و جمهوریاسلامی را معرفی و تبلیغ و سیاستهای آن را تبیین بکنید. ما میتوانیم صدها ساعت برنامه رادیویی و تلویزیونی در آفریقا داشته باشیم و افراد آفریقایی بسیاری را در این زمینه به استخدام دربیاوریم. این کاری است که هم میتوان انجام داد و هم باید انجام بدهیم.
همین چند وقت پیش، یک هیأت چند نفره از کنگو به ایران آمدند، بعضی از آنها وقتی میخواستند به ایران بیایند بیرغبت بودند، با آن جو منفی که علیه کشورمان بود، با خود میگفتند که چرا باید به کشوری که اینقدر بسته و توسعه نیافته است، برویم و بازدید داشته باشیم. وقتی تهران و خیابانهای آن را دیدند، مات و مبهوت شدند و گفتند این ساختمانها و راهها را شما احداث کردید. وقتی از شرکتها و صنایع کشورمان بازدید کردند متعجب شدند.
با یک سفر منقلب شدند. بخشی از کارها را میتوانیم در خود آفریقا انجام بدهیم. مسائلی از این دست که میگویم کم و بیش در حال انجام است ولی کافی و جامع نیست. شما میتوانید از شبکههای تلویزیونی آنجا با مبالغ پایین، یک ساعت دو ساعت وقت پخش بگیرید و فرصتها و توانمندیهای کشورمان را معرفی کنید. کاری که کشورهای غربی دارند انجام می دهند.
الآن یکی از مسائلی که باید به صورت جدی در تبلیغ جمهوری اسلامی جدی بگیریم این است که پیشرفتهای کشورمان، دستاوردهای علمی، فنی، صنعتی و کشاورزی خودمان را معرفی کنیم. اوضاع داخلی شهرها و وضعیت مردممان را نشان بدهیم. این بهترین کار تبلیغی است. یعنی شما اگر حرف خدا و پیامبر(ص) و اسلام را هم نزنید همین تبلیغ اسلام میشود.
* پس به نظرتان، افزایش و گستره تعاملات سیاسی، فرهنگی، علمی، اقتصادی و کشاورزی میتواند تبلیغات منفی را تا حدی خنثی کند؟
این تعاملات قطعاً مؤثر است، البته ما باید کار رسانهای هم انجام دهیم و آفریقا را به مردم خودمان بشناسانیم تا هر وقت که آفریقا میگویید همهاش جلوههای منفی آفریقا به ذهنشان نرسد. از سویی باید در برخی کشور های آفریقایی کار رسانهای کنیم و جمهوریاسلامی و کشورمان را به آنها بشناسانیم. بخشی از این کار باید توسط رسانهها و بخشی دیگر توسط NGO ها و تشکلهای خصوصی و مردمی در این زمینه شکل بگیرد.
ما باید NGO های فرهنگی باانگیزهای داشته باشیم و مراکز فرهنگی ما آنها را نظارت و حمایت کنند. سیستمهای فرهنگی که آنجا فعالیت میکنند؛ توانایی و کارایی لازم برای تأثیرگذاری و فعالیت در آفریقا را ندارند و بهره لازم را در آن منطقه نمیبریم. لذا شدیداً اعتقاد به این کار دارم که در بخش فرهنگی هم بخشهای خصوصی و NGO ها فعالیت را در دست بگیرند و دولت موظف باشد از آنها حمایت نرمافزاری و سختافزاری کند. سفارتخانههای ما باید مدافع شرکتها و تشکلهای خصوصی باشند و از آنها حمایت کنند، همان کاری که کشورهای دیگر برای شرکتها و NGO هایشان میکنند. رئیسجمهور آمریکا وقتی به آفریقا میرود، سیصد تا صاحب صنعت را به خرج دولت با خود دولت به آنجا میبرد. نهایت این که اثر این کار و فعالیتها، به اقتصاد ملی کشورش برمیگردد و فرصتهای جدیدی برای صاحبان صنایع و تجار خودش ایجاد میکند. شما باید این هزینهها را به صورت هدفمند و برنامهریزی شده داشته باشید. اگر این نگاه ایجاد شود یعنی هم کار رسانهای انجام بدهیم و هم نگاه مسئولان ینچنینی شود و بخشهای خصوصی و NGO ها وارد صحنه شوند، قطعاً مناسبات ما با آفریقا چندین برابر نسبت به وضعیت کنونی میشود.
منبع: سایت رصد: دفتر پژوهشهای فرهنگی روزنامه خراسان
http://rasad.org/1390/06/22/tah-iran-africa/