نقش زنان در ادبیات جنگ | نظری بر کتاب «قلبی برایت میتپد»
با شروع انقلاب و جنگ ایران و عراق و در ادامه مدافعان حرم ادبیات جنگ و ادبیات مقاومت شکل گرفت و دستمایهی نوشتن شد. حفظ ارزشها در حوزه ی ادبیات را، نویسندگان و هنرمندان به دوش کشیده و سعی کردند تا هدفمند از آن بهره برده و در ثبت شجاعتها و از خودگذشتگیها و پرکردن جای مردان در خانواده، به زنان بها و نیرو ببخشند. بنابراین دور نیست که نویسندگان دست مایهی داستانهای خود را از بین سوژههای مهم جامعه و پر نقشترینها یعنی زنان خانوادهی شهدا انتخاب کنند و پای روایتشان بنشینند. موضوعاتی مثل جنگیدن در جبهه در مقابل نیروی متخاصم و موشک باران، اسارت و مجروحیت و شهادت فقط سوژههای ادبیات جنگ نیستند بلکه صبر و تحمل و ایثار و بچه داری و حفظ کیان خانواده و وضعیت روحی و روانی از جانب زنان شهدا وبه نمایش درآوردن نقششان در ادبیات جنگ از موضوعات قابل اهمیت میباشد. حضور زنان در ادبیات جنگ و مقاومت بسیار پررنگ میباشد چه به عنوان خالق حوادث که نویسندهی آن مردان باشند و چه با اسم نویسنده و خالق اثر. در ادبیات جنگ، زنان نقش برجستهای دارند که بخش عظیمی از آن نشان دهندهی ایمان و ایثارگری و صبوری و مادرانه بودن زنانی است که پا به پای مردان در زمان جنگ پیش رفتهاند. میتوان به جرات گفت ثبت چهرهی جدید از زنان در ادبیات با زن قبل از انقلاب بسیار متفاوت میباشد.
از نمونه حالات و رفتار ایثارگرانهی زنان در ادبیات جنگ اشاره به نقش مادرانه و تقویت انگیزهی خانواده و تحمل داغ و تربیت فرزندان و در نقش همسر، اشاره به تحمل بار مسئولیت خانواده در غیاب همسر و تحمل نگاه فرزندان به جای خالی پدر میباشد و میتوان به جرات گفت زنان شهدا از جمله چهرههای ماندگار ادبیات جنگ و دفاع مقدس هستند که با صبر و وفاداری و عشق به باور و عمل همسرشان صحه گذاشتند و نقش شهدا را در خانواده و جامعه زنده نگه داشتند. قلبی برایت میتپد زندگی نامهی داستانی شهید مدافع حرم روح الله مهرابی با روایت زهره و به قلم کوثر شریف نسب، نمایش همین ارزشها با زبانی ساده است. نخ روایت همهی وقایع داستان حضور روح الله و باور زهره از روح الله ست که کتاب را با توجه به بعد عاشقانه از افتادن به ورطهی عامه پسندی دور نگه میدارد.
در روایت داستانی «قلبی برایت میتپد» با زهره، دختر دردانه و ته تغاری خانواده آشنا میشویم و خواستگاری سمج ( روح الله) دارد که تا جواب مثبت نگیرد به کوشک بر نمیگردد. زهره دل دل میکند برای دل دادن و ازدواج، بهانه ی درس خواندن و دوری از خانواده را میگیرد. عروسی که سر میگیرد و خانهی زهره و روح الله سرپا میشود، ما از خلال نقش و روایتهای زهره، روح الله را مردی عاشق ومهربان و دوستدار خانواده و دلسوز آشنا و غریبه و متعهد به آیه ی بالوالدین احسانا میبینیم. بدون وجود و حضور زهره در وقایع و روایتها، شناخت مخاطب از روح الله کمرنگ و بیجان میماند.
داستانِ " قلبی برایت میتپد" شناخت از شهید و هدفش از اعزام و چگونگی انتخابهایش است. زهره از جزئیترین خلقوخو و کنش وواکنشهای شهید در مقابل بازیهای زندگی و مشکلات میگوید. وسواس و دقت شهید در انتخاب اسم فرزندان و تربیتشان و این که خاطرات بدی از زیارت و مسجد و جلسات دینی نداشته باشند جای تعمق و درس پذیری دارد. در سراسر روایت زهره و شروع زندگیش با روحالله، عشقی ماندگار را میپذیرم. زهره پیوسته نگران روح الله و تنهاییهایش است. دلواپسیها و کشمکش درونی زهره در مقابل بچهها و نبودن روح الله در مواجهه با مشکلات زندگی به زیبایی شکل گرفته و موجب شناخت شخصیت واقعی و نقش پررنگ زهره در زندگی روح الله و هم ذات پنداری مخاطب با زنان شهید در بعد از شهادت همسرانشان میباشد. زنهایی که در دوران جنگ و مقاومت پا به پای مردان مقاومت کردهاند؛ حکایت زهره همسر شهید مهرابی در رمان «قلبی برایت میتپد» از همین روایتهاست که در قالب داستان و در 236 صفحه از انتشارات شهید کاظمی روانهی بازار کتاب شده است. روح الله مهرابی متولد 11 اردیبهشت 1361 در استان اصفهان به عنوان مستشار نظامی به عراق اعزام می شود و هنگامی که همراه یکی از همرزمانش برای تعمیر چند تانک رفته و در انتظار رسیدن خودروی بازگشت هستند در تله انفجاری گرفتار و شهید می شود.
در داستان هایی شبیه «قلبی برایت می تپد» دنبال چه خواهد شد نیستیم چون میدانیم در انتها، شخصیت اصلی شهید میشود، دنبال نقطهی عطف روایت، چرا چنین شد و چرا این گونه شد میباشیم. این که چرا پدر و پسری باید از خانواده و رفاه خود بگذرد و برود دنبال سختی و مقاومت و شهادت آن هم در کشور دیگر!؟ نمایش این چگونه بودن از لابه لای خاطرات همسران شهید هوش روایتی و قلم توانا میطلبد که به شاخص محتوایی و انتقال مفاهیم و ارزشها و تجربیات نگرش ساز اهمیت میدهد. و مخاطب و بالاخص مخاطب جوان را هوشیار میکند که چرا باید ما در خارج از مرزها مقاومت کنیم؟ و با چه دشمنی میجنگیم و از چه دفاع میکنیم؟ و اگر نتواند به این چراها جواب بدهد، کتاب الکن و کم و کاستی دارد. متاسفانه گاهی این نوشتهها و چاپشان تبدیل میشود به آثار عامه پسند عاطفی در مورد شخصیتهایی که پایانی آرمانی داشتهاند و امر قدسی مسیری که این شهدا رفتهاند را کم رنگ میکند.
نکته ی قابل اهمیت در این دست از نوشتنها خلا و روایت زنان از اتفاقات فرامرزی است و خبر شهادت در حد تیتر خبری، باقی میماند. اطلاعاتی دربارهی عملیات و نوع زیستشان و تغییریش نسبت به زمانی که کنار خانواده بوده، نیست. ما نمیدانیم شخصیت شهید قبل از شهادتش در چه فضا و مکانی بوده و چگونه روزگار گذرانده و حتی جغرافیا و اتمسفری که شهید درآن بوده، نا آشناست. اطلاعات نوشته شده از منطقه نظامی کمرنگ و یا دست نویسنده خالی است که نشان از تحقیق نکردن و سراغ همرزمان و همراهان شهید نرفتن، دارد. امید که در نوشتههای در دست چاپ به این نکات توجه شود.
خوشبختانه متولیان حوزهی ادبیات جنگ و مقاومت در نیمهی دوم دههی هفتاد و در سیاست گذاریهای فرهنگی متوجه اهمیت زندگینامهی شهدا در حوزهی ادبیات دفاع مقدس و مقاومت در قالب داستان با هدف ثبت و حفظ ارزشها و الگوسازی و ساخت فرصت برای نوجوانان و جوانان شده و عرصه را مهیا نمودند برای درس پذیری از زندگی و منش و انتخاب شهدا. در کنار این همت باید به انبوه نوشتهها در این حوزه اشاره کنیم که بعضیهایشان از نظر روایی وادبی ضعف دارند و ممکن است در آیندهای نزدیک میدان را از دست داده و به سمت کم مخاطبی و سستی برویم و فلسفه ی مقاومت گم شود که زنگ خطری میباشد و متولیان ادبی جنگ و مقاومت باید هوشیار باشند.