loader-img
loader-img-2
بعدی
بعدی بازگشت
بعدی بازگشت

گلشیری و صادق هدایت در سفر رهبری به شیراز!

نویسندگان مرتبط : اکبر صحرایی

سفر چندین روزه رهبر معظم انقلاب به استان‌های مختلف حتما اتفاقاتی را در حاشیه خود دارد که در قاب اخبار رسمی صدا و سیما نمی‌گنجد؛ حتی اگر باشگاه خبرنگاران جوان فعال شده باشد یا بخش‌های خبری مانند بیست و سی به لطف خبرنگاران جوان و پر شر و شورش بخواهد کمی از این دست اتفاقات را روی آنتن ببرد.

پنجشنبه 6 مهر 1391

سفر چندین روزه رهبر معظم انقلاب به استان‌های مختلف حتما اتفاقاتی را در حاشیه خود دارد که در قاب اخبار رسمی صدا و سیما نمی‌گنجد؛ حتی اگر باشگاه خبرنگاران جوان فعال شده باشد یا بخش‌های خبری مانند بیست و سی به لطف خبرنگاران جوان و پر شر و شورش بخواهد کمی از این دست اتفاقات را روی آنتن ببرد.

به گزارش سرویس فرهنگی رجا نیوز اولین باری که این ماجراها با روایتی دلنشین به دست مخاطب رسید وقتی بود که کتاب «داستان سیستان» رضا امیرخانی روانه بازار شد. این کتاب در کنار بهره مندی از قلم روان و لحن جذاب و خودمانی نویسنده‌اش از یک امتیاز دیگر هم برخوردار بود. اولین بودن این کتاب در حوزه خودش باعث شد تا به شدت مورد استقبال قرار بگیرد. بالاخره روایت‌هایی درباره دیدارهای کمی خصوصی‌تر رهبر انقلاب در سفر به سیستان، حال و هوای مردم، نحوه برخورد با کسانی که وسط صحبت رهبر بدون هماهنگی بلند می‌شوند و حرف می‌زنند، نحوه رفتار محافظان آقا با مردم و... چیزی بود که معمولا در بخش‌های خبری صدا و سیما نمی‌شد ردی از آنها پیدا کرد.

این امتیاز اولین بودن در آثار دیگری که از خانواده داستان سیستان بودند وجود نداشت و همین باعث شد که خیلی سر زبانها نیفتند و دیده نشوند. مانند «در مینودر» که سفر آقا به قزوین و «سفر به خیر اما...» که سفر آقا به زنجان را روایت می کرد و هر دو توسط محمدرضا بایرامی نوشته شده بود. حتی کتاب «هزار و سیصد و سمنان» هم که سفرنامه آقا به سمنان بود و توسط یک جمع دانشجویی نوشته شده بود و قالبی کمی متفاوت داشت هم نتوانست آنچنان مورد استقبال قرار گیرد.

بیان این مقدمه لازم بود تا حالا، سر فرصت بپردازیم به آخرین کتابی که در این زمینه نوشته شده است.

http://www.iricap.com/images/report/report-big-110725064541-1k.jpgسر به سر گذاشتن با گلشیری و صادق هدایت

کسانی که دستی در نوشتن دارند می‌دانند که نوشتن داستانی که پایبند به مستندات تاریخی باشد چقدر سخت است؛ چه آنکه اولی قرابتی ذاتی با تخیل دارد و دومی عداوتی غیر قابل کتمان با آن. از این رو اینکه نویسنده بتواند هم پر و بال خیال را نبندد و هم مستندات تاریخی را زیر سوال نبرد کاری است مشکل.

اما «اکبر صحرایی» از پس این کار در «حافظ هفت» بر آمده است. او در این کتاب علاوه بر اینکه توانسته است تخیل و واقعیت را کنار هم بنشاند، موفق شده تا مشکل به تکرار افتادن در سفرنامه‌نویسی درباره سفرهای استانی حضرت آقا را هم کنار بزند.

حافظ هفت یک رمان است. رمانی درباره سفر مقام معظم رهبری در بهار 1387 به استان فارس. نویسنده در این رمان هم به اتفاقات و رویدادهای سفر پایبند بوده و هم اینکه با خلق شخصیتهایی خیالی بستری برای خلق اتفاقات و بیان مطالبی خواندنی ایجاد کرده است. همراهی یک نویسنده ارمنی که نگاه خوشبینانه‌ای هم به جمهوری اسلامی ندارد، با نویسنده حزب اللهی رمان، کشمکشهایی ایجاد کرده است که قابل توجه است.

حافظ هفت از نظر تکنیکهای داستانی وضعیت خوبی دارد و روایتها در آن بگونه‌ای است که علی‌رغم پایبندی به ترتیب زمانی اتفاقات و دیدارها، می‌تواند خواننده را دنبال خود بکشد و روایت‌های جانبی را در لابلای این اتفاقات جا دهد. نویسنده با استفاده از این ظرفیت توانسته در جای جای کتاب گریزی به زندگینامه مقام معظم رهبری بزند و یا خاطراتی از دفاع مقدس نقل کند.

خط قصه سفرنامه اکبر صحرایی، پررنگ است. خاصه پیچی که این خط قصه در طول خود می خورد و در میانه راه، با شدت گرفتن بیماری تنفسی راوی اصلی، به درخواست او، ادامه روایت به راوی دوم - که یک نویسنده محلی مسیحی است - واگذار می شود، پیرنگ داستانی آن را از سیر خطی و مستقیم سفرنامه سیستان و بلوچستان و همه سفرنامه های بعد از آن متمایز و برجسته می کند.

نویسنده همچنین در کتاب خود کمی هم سر به سر جریان روشنفکری ادبیات گذاشته و در این مسیر ابایی نداشته است تا پای افرادی چون صادق هدایت، هوشنگ گلشیری و... را به داستان باز کند و کمی مورد نوازش قرار دهد! او در گوشه‌ای از داستان خود اینچنین روشنفکرانی را که نوشتن درباره اینگونه سفرها را حکومتی نوشتن می دانند، مخاطب قرار داده و آزادگی تصنعی آنها را زیر سوال می‌برد که اگر بوش یا رییس جمهور یکی از کشورهای اروپایی از آنها بخواهد همراه او شوند و مشاهدات خود را بنویسند آیا قبول نخواهند کرد؟

http://www.iricap.com/images/author/author-071119054944-akbar%20sahraie.gifالبته نوشتن رمان با محوریت سفر مقام معظم رهبری به استانها به همین یک مورد متوقف نشده است و کتاب «قایق راندن به اقیانوس» توسط حجت‌الاسلام مظفر سالاری با محوریت سفر سال 86 رهبرانقلاب به یزد نیز چند ماه بعد از حافظ هفت رونمایی شده است.

شاید یکی از چیزهایی که مخاطب دوست داشته باشد بداند این است که وجه تسمیه عنوان کتاب چیست؟ باید گفت عنوان «حافظ هفت» برای این کتاب‌ اشاره‌ای است به ترور مقام معظم رهبری در تاریخ ۶ تیر ماه ۶۰ در مسجد ابوذر تهران که با این کد محافظان رهبری خبر را اعلام کردند. همچنین اشاره‌ای به حافظ شیراز و عرفان عطار دارد.

نوشتن رمان درباره وقایع تاریخی اتفاق مبارکی است که باید بیش از پیش توسط نویسندگان جدی گرفته شود و این حوزه نیز پا به پای نگارش تاریخ شفاهی ما رشد کند. به هر حال نه تنها سعی کنید این رمان 456 صفحه ای را که سوره مهر منتشر کرده است بخوانید، بلکه تلاش کنید این کار را هرچه سریعتر انجام دهد؛ یعنی زودتر از وقتی که چاپ‌های آن تمام شود و با این هزینه کاغذ، چاپ جدید آن با قیمتی بالاتر به بازار بیاید!

برای اینکه کمی دستتان بیاد در این کتاب با چه دست خاطراتی روبرو خواهید شد بد نیست متن زیر را که تلخیص شده بخشی از کتاب است بخوانید.

روایتی از معرفت پیرمرد آش فروش کنار خیابان باغ ارم!

جعفر پراید نقره‌ای را پارک می کند و پیاده می‌شوند. چند مشتری کنار دیگ آش کارده جمع شده‌اند... پیرمرد با ملاقه داخل پیاله یکبار مصرف کوچکی آش می‌ریزد و به جعفر می‌دهد. پیرمرد مشتری‌ها را که راه می‌اندازد، سر دیگ را می‌بندد و کنار پیرزن، روی کرسی کوچک تخته‌ای می‌نشیند. پچپچه می‌کنند و گاه از خنده ریسه می‌روند.

جعفر آرام می‌زند به پانوسیان:

-    تا یاد دارم این دو تا اینجا بودن، مثل لیلی و مجنون.

-    دلشون خوشه.

-    پیرمرده چهار – پنج سال جبهه بوده.

-    اون... تو جنگ، چه کاری ازش بر می‌اومد؟!

-    توی جبهه صداش می‌زدن حاجی صلواتی! روحیه میداد به رزمنده ها؛ کوچیک و بزرگ...

...

- خونه هم داری حاج صلواتی؟!

- آدم خونه آخرت داشته باشه.

پانوسیان می پرسد: «اگه آقای خامنه‌ای اینجا بود، چی می‌خواستی؟!»
-    چی بگم، سلامتی آقا رو.
...
پانوسیان می‌گوید: «نامه هم نوشتی به رهبر؟!»

-    نامه... نه ببم.

-    مگه مشکل نداری؟!

حاج صلواتی مکث می کند. بعد مشکل را با خود می‌کشد.

-    مشکل...

-    اگه نامه داری بده من می‌دم دفتر آقا.

پیرزن سر شوق می‌آید.

-    راست میگن مشتی...این هم من بودم؟! خب مرد یه نامه بنویس.

بعد پانوسیان را خطاب قرار می‌دهد.

-    هرچی میگم، نمی‌نویسه.

حاج صلواتی می‌گوید: «آخه سوادم کجا بود.»

-    پیرزن به پانوسیان می گوید: «ننه! والله تو می نویسی برامون؟!»

...

-    بسم الله... با درود به رهبر انقلاب... اینجانب... شغل آش کارده فروش کنار خیابان باغ ارم... رزمنده سالهای جنگ... فاقد مسکن... بیمه... کمک... با احترام...

نامه را می‌گیرد و تا می‌زند. پیرمرد می‌پرسد: «کی می‌رسه دست آقا؟!»

جعفر می‌گوید: «فردا صبح می‌دم دفتر آقا.»

...

بقیه پول را که می‌گیرد، حاج صلواتی دل دل می کند. نگاهی به پیرزن می‌اندازد که دیگ آش کارده را پاک می‌کند. سر بر می‌گرداند و به جعفر می‌گوید: «می‌شه نامه رو بدی من؟!»

-    می خوای چیزی اضافه کنی؟!

-    بده تا بگم.

-    جعفر نامه را مردد به دست حاج صلوانی می‌دهد.

-    اگه بخوای خودم اضافه میکنم.

حاج صلواتی نامه را می گیرد و توی جیب کتِ وصله دوزش می‌چپاند. پانوسیان متعجب می‌پرسد: «چرا گذاشتی تو جیبت؟!»

-    نمی‌خواد زحمت بکشی ببم.

-    جعفر تند می‌گوید: «چه زحمتی. چی شد یه دفعه؟!»

حاج صلواتی لبخندی می‌زند. دست کبره بسته‌اش را از هم باز می کند.

-    یه وقت خلق آقا تنگ می شه. نمی‌خوام.

پانوسیان حرص می خورد.

-    پدر، همه مردم نامه می نویسن، مسئله ای نیست.

-    درسته بی سوادم، اما این رو می‌دونم وقتی بچه هام مشکل پیدا می‌کنن، از خواب و خوراک می‌افتم.

-    چه ربطی داره پدر جان؟

-    می دونی مردم روزی چندتا نامه می‌رسونن دست آقا و توقع دارن؟! نمی خوام نامه من هم خاطر آقا رو تنگ کنه!

کاربر گرامی توجه داشته باشید که این بخش صرفا جهت ارائه نظر شما در رابطه با همین مطلب در نظر گرفته شده است. در صورتی که در این رابطه سوالی دارید و یا نیازمند مشاوره هستید از طریق تماس تلفنی و یا بخش مشاوره اقدام نمایید.
نام و نام خانوادگی
پست الکترونیک
نظر
کد امنیتی
اخبار مرتبط
محصولات مرتبط