loader-img
loader-img-2
بعدی
بعدی بازگشت
بعدی بازگشت

علت اسلام‌هراسی، ترس از روی آوردن دانشگاهیان و مردم به اسلام حقیقی است

نویسندگان مرتبط : حسن رحیم پور ازغدی | حیدر رحیم پور ازغدی

دوشنبه 9 بهمن 1391

همایش سالانه "جشنواره المصطفی" پیش از ظهر دیروز ۲۶ ژانویه، (مقارن با هفته وحدت) در سالن «صفا کوی» استانبول با سخنرانی «ضیا یلماز» رئیس موسسه تایدر با موضوع اهمیت موضوع وحدت، آغاز بکار کرد و پس از افتتاحیه این همایش که با محور اصلی سبک زندگی نبوی دنبال می‌شود، دکتر «حسن رحیم پورازغدی» از ایران به سخنرانی پرداخت.

 

به گزارش خبرنگار رجانیوز از محل این کنفرانس، متن کامل سخنرانی استاد رحیم‌پور در این همایش که برای نخستین بار منتشر می‌شود، به شرح زیر است:

بسم الله الرحمن الرحیم. سلام عرض می کنم محضر مبارک برادران و خواهران. میلاد مبارک خاتم الانبیا و تولد فرزند ایشان امام جعفر صادق را به همه برادران وخواهران مسلمان تبریک می گویم. نمی دانم در این فرصت بتوانم چه مقدار از عرایضم را تقدیم کنم. اولین نکته که به آن اشاره می کنم این است که بین مسلمین چه کسانی در این عصر منطقا نمی توانند از سبک زندگی اسلامی و محمدی سخن بگویند؟ نخست کسانی که پیامبر اکرم و اسلام را مانفیست زندگی فردی و جمعی برای ابد نمی دانند. به عبارتی دیگر کسانی که پیامبر را الگوی جاودانه در همه عرصه های زندگی نمی دانند و فقط برای بخشی از زندگی -نه همه ابعاد زندگی- به ایشان احترام بگذارند.

آن هایی که به خاتمیت اسلام و پیامبر با همه لوازم نظری و عملی اش معتقد و ملتزم نباشند. آن هایی که رسول خدا را معصوم و خطاناپذیر ندانند و احتمال خطا یا گناه در ایشان بدهند طبیعتا نمی توانند از اسوه نبوی سخن بگویند. آن هایی که هر دو نیازهای ثابت و متغیر بشر را نبینند و به درستی تفکیک نکنند و نتوانند آن ها را در ارتباط با یکدیگر به طور منسجم صورت بندی و تئوریزه کنند. آن هایی که از اسلام منهای عقلانیت و اجتهاد سخن گویند. یعنی یک جزمیت و رکود در سبک زندگی. سلفی گری نه به مفهوم بازگشت به اصول -که به این معنا، همه ما سلفی هستیم- بلکه سلفی گری به مفهوم بازگشت به گذشته و زندگی قبیله ای و فرار از صنعت و تکنولوژی و نظام سازی و هنر و تمدن سازی. طرفداران شعار نفی اجتهاد اسلامی چه از نوع جریان متحجر و تکفیری و ضد تفکر اسلامی و چه جریان لیبرال و غرب زده اسلامی -مسلمانان لائیک- این ها هیچ کدام نمی توانند از سبک زندگی محمدی و اسلامی در این عصر سخن بگویند؛ مگر در بعضی از عرصه های بسیار شخصی و محدود.

کسانی که تنها ابعاد فردی اسلام را ببینند و به هر دو ابعاد فردی و جمعی توجه نکنند، فرد را از جمع و حریم خصوصی را از حریم عمومی به طور کامل، -نه تفکیک- بلکه منقطع کنند -چون تفکیک کامل معنادار نیست- و معتقد نباشند که اسلام برای حریم عمومی و حریم خصوصی -برای هر دو- برنامه دارد و علاوه بر اینکه یک دین اخلاقی و معنوی است یک دین تمدن ساز است و در کنار ابعاد اخلاقی و اعتقادی ابعاد عقلانی و اجتماعی اعم از سیاسی و اقتصادی وحقوقی را دیده است، از خانواده تا نظام حقوقی و سیاسی،  از حقوق جنسی تا حقوق همسایگی تا حقوق بین الملل تا حاکمیت سیاسی همه جا  بحث و نظر دارد، کسانی که معتقد نباشند که روح و جسم در فرهنگ اسلامی تفکیک پذیر نیست و ما یک عرصه مادی و یک عرصه معنوی نداریم بلکه همه عرصه های زندگی مادی و معنوی توامان است.

کسانی که معتقد نیستند سیاست و اقتصاد قابل تفکیک از اخلاق و حقوق نیست، کسانی که روش استنباط شان از دین، نوع نگاه شان به عقل و نقل، راه را برای سبک سازی زندگی اسلامی در این دوره می بندد، این ها ولو ارادت کامل به شخص پیامبر داشته باسند و اهل نماز و روزه و حج  هم باشند، اما قدرت تمدن سازی نخواهند داشت و امروز در این دوره نمی توانند از سبک زندگی اسلامی سخن بگویند. می توانند صرفا به بعضی از مسائل معنوی و اخلاقی اکتفا کنند ولی نمی توانند درباب تفسیر اعتقادات اسلامی، روش کشف احکام  با زبان جهانی با بشریت -حتی با خود مسلمین- سخن بگویند. به سرعت به سمت زبان تکفیری می روند یا به سمت لائیسیته می روند. لائیسیزم، لائیسیته و تحجر تکفیری دو روی یک سکه هستند. هر دو معتقدند که سبک زندگی نبوی در این دوران امکان ندارد. تکفیری ها به یک شکل و آن اینکه اساسا قائل به تعقل و گفتگوی مذاهب و طرح سئوالات جدید و اجتهاد نیستند، نگاه های خشک و سطحی. جریان لائیک و اسلام لیبرال هم به دلیل اینکه اساسا معتقد هستند دین امر شخصی است و صرفا در حد اخلاق شخصی و عبادات شخصی می تواند سبک سازی کند و اسلام دین تمدن ساز نیست. 

دوست مان از اسلام فوبیا صحبت کردند. باید توجه کنیم که از کدام اسلام می ترسند و از کدام نوع اسلام استقبال می کنند؟ اسلام فوبیا که مطرح می شود فقط مسئله بُعد نظامی و عملیات سخت افزاری اسلام مطرح نیست و به شما بگویم این طرز تبلیغ اسلام فوبیا که مطرح می شود دو هدف دارد: بخش اعظم مسلمین و روشنفکران و تحصیل کردگان را منفعل وشرمنده کند و ادبیات شان را لیبرالیزه کند و مسلمانان بشوند مسلمانان شرمنده نه مسلمانان مدعی. مسلمانان بدهکار به جای مسلمانان طلبکار شوند. مسلمانانی که دویست سال دارند قتل عام و غارت می شوند منعفل شوند و بگویند نه، از ما نترسید ما خودمان هم لیبرال هستیم ما هم لائیک هستیم ما مثل شما و تابع شما هستیم.

 

 

هدف دوم شان ترویج و جلوی ویترین آوردن اسلام خشن تکفیری است که حتی سر مسلمانان سایر مذاهب را هم می بُرد چه برسد به کفار. یعنی اسلامی که تجسم اش خنجر است و گردن. نه منطق، نه اخلاق، نه معنویت، نه علم، نه تمدن، نه گفتگوی منطقی. بنابراین دشمنان اسلام این دو نوع اسلام را مطرح می کنند. ابتدا جلوی ویترین، اسلام تکفیری خشن را مطرح می کنند وقتی همه متنفر و خسته شدند، بعد به عنوان جانشین، اسلام لیبرال را مطرح می کنند. می گویند ببینید اگر نمی خواهید اسلامگرا و اصول گرا و فاندامنتالیست باشید باید لیبرال باشید. اگر می خواهید تمدن سازی کنید متحجر هستید اگر بخواهید متحجر نباشید باید لائیک باشید. اینها می خواهند بگویند اسلام سومی مطرح نیست. اسلام چهره دیگری غیر از اسلام تکفیری و لائیک ندارد. در حالی که ما امروز می گوییم اسلام اصیل، اسلام تمدن ساز، اسلامی که از اخلاق و معنویت و معارف و منطق و عقلانیت شروع می شود تا خانواده تا سیاست تا اقتصاد تا رسانه تا علم و تکنولوژی و تمدن همه را می گیرد اما لائیک و لیرال نیست.

 

اسلام فوبیا ترس از اسلام حقیقی نیست. اسلام فوبیا حتی امروز ترس از نیروی نظامی مسلمین هم نیست. برای اینکه گذشت آن زمانی که نیروهای ارتش مسلمانان و ترک ها نیمی از اروپا را به مدت 300 سال در اختیار داشتند و از تمام اروپا صدای اذان می آمد. گذشت آن دوران. امروز این ها از این شجاعت و عزت مسلمانان نمی ترسند. رسید روزی که مسلمانان آرزو کنند جز ناتو و اتحادیه اروپا باشند. امروز غرب از ارتش های مسلمانان نمی ترسد، چون می داند ارتش های مسلمان همه جزئی از پیکره های ارتش های غربی در ناتو در کنار ارتش انگلیس و فرانسه و آمریکا هستند و بزرگترین آرزوی شان این است که جز اتحادیه اروپا پذیرفته شوند. اتحادیه اروپا به مسلمانان می گوید شما بگویید ما زنای محصنه را قبول داریم و احکام اسلام را اجرا نمی کنیم تا شما را جز اتحادیه اروپا بپذیریم. بنابراین امروز غرب از ارتش مسلمانان، ترک و فارس و عرب نمی ترسد چون می داند آن ارتش مسلمانان ترک، ارتش دیگری بود، وضع دیگری بود و امروز فلسطینی که عمر ابن خطاب فتح کرد در اختیار دشمنان اسلام است. گذشت دوران عزت مسلمین. امروز فلسطین در اختیار انگلیسی ها، آمریکایی ها و صهیونیست ها است و اکثر دولت ها و ارتش های کشورهای مسلمان، متحد اسرائیل هستند. بنابراین اسلام فوبیا ترس از اسلام حقیقی نیست ترس از ارتش های کشورهای مسلمان نیست. ترس از دولت های مسلمان هم نیست. اکثر دولت های مسلمان حاضر نیستند در برابر غاصبان فلسطین مقاومت کنند و بجنگند. ترس از چیست؟ ترس از گسترش اسلام حقیقی است. این ها نگران برج های دوقولو در نیویورک نیستند، نگران این هستند که اگر اسلام حقیقی سانسور و تحریف نشود به سرعت در جهان گسترش پیدا خواهد کرد و دانشگاهیان روشنفکران، تحصیل کردگان، ملت ها، جوانان، زنان همه به آن رو می آورند این ها از این اسلام می ترسند. این کدام اسلام است؟ این را باید بهش توجه کنیم. 

 

فلذا ما اولا باید بین خودمان گفتگو داشته باشیم. روش های مختلف کشف احکام دین و استنباط، متدهای استنباط وجود دارد؛ بین مسلمین امامیه حنفی شافعی مالکی حنبلی به لحاظ اعتقادی معتزله ماتوریدی اشعری امامی و جاهای دیگر حتی سلفی حتی جریان های وهابی گفتگویی باید صورت گیرد. باید بنشینیم همه با صحبت کنیم، ببینیم امروز می خواهیم از کدام اسلام با غیر مسلمانان و با دنیا سخن بگوییم؟ اول باید با خودمان صحبت کنیم. اول باید با خودمان صحبت کنیم و به توافق برسیم که اسلام نگاه اش به نظام اقتصادی، نظام سیاسی، به رسانه، به خانواده، به حقوق جنسی، به روابط و حقوق بین الملل، به اقلیت ها چه نگاهی است. برای این وحدت اسلامی و بیداری اسلامی و برای سبک زندگی اسلامی ابتدا گفتگوی دقیق بین مسلمین همه مذاهب کلامی و فقهی، از سلفی از وهابی تا امامی تا حنفی همه با هم لازم است. گفتگوی دقیق.

 

 

و بعد اینکه تکلیف مان را معلوم کنیم ما می خواهیم مسلمان لائیک باشیم یا می خواهیم مسلمان مذهبی قشری تکفیری غیر عقل گرا باشیم یا می خواهیم اسلام متعادل و تمدن ساز باشیم. ما سه الگوی مسلمانانه در پیش داریم. شما ببینید حتی مستشرقین لا مذهبی که به سراغ دین آمدند -بعضی های شان جزء وزارت مستعمرات انگلیس و فرانسه و روسیه بودند-  قبل از دوره جدید استعمار در جهان اسلام، اولین آشنایی های این ها بود. سه تا تمدن مسلمان در دنیا بود: یکی در هند بود که به دست انگلیسی ها سقوط کرد یکی در ایران بود که سقوط کرد و آخرین و بزرگترین اش عثمانی در ترکیه بود که 80-90 سال پیش سقوط کرد و تمام شد.  غربی ها و انکلیسی ها به ترکیه آمدند و خط و الفبای شما را تغییر دادند. برای اینکه ارتباط نسل جدید را با فرهنگ و تاریخ اسلامی قطع کنن.د امروز جوانان شما خط لاتین می توانند بخوانند ولی کسی نمی تواند خط عثمانی بخواند. این یعنی قیچی شدن رابطه نسل جدید ترکیه با کل تاریخ و فرهنگ اش. مستشرقین لا مذهبی بودند به قصد مبارزه با اسلام آمدند اما وقتی مطالعه کردند درباره رسول خدا اعترافاتی کردند. بعضی های شان حتی تغییر کردند؛ مسلمان شدند. بعضی ها گفتند مسلمان شدند و بعضی ها نگفتند. چون فرصت محدود است من فقط به یکی دو مود از این موارد اشاره کنم:

 

استاد دوپن را که می شناسید مورخ تمدن اسلام و غرب فرانسوی است درباره اسلام هم حرف هایی دارد. می گوید من اولی که وارد مطالعه اسلام شدم با قصد مخالفت و بدبینانه وارد شدم اما هر چه جلو تر آمدم بیشتر مجذوب شخصیت محمد(ص) شدم. می گوید من کسی را به ترک مسیحیت دعوت نمی کنم اما به همه می گویم اگر به دنبال یک دین استواری هستید که به راستی خدا بر پیامبرش وحی کرده است و پیامبرش جز کلام خدا چیزی به بشر نگفت و با حرص و کوششی که در تاریخ نمونه ندارد توانست عظیم ترین دین و مترقی ترین دین را بین قبائل بیانبرگردی که بت می پرستیدند و دختران شان را زنده به گور می کردند و مدام در حال جنگ و سکس و خشونت و ربا و زنا بودند، این ها را در کوتاه ترین مدت زیر یک پرچم جمع کند و متحد کند و اخلاقی ترین و معنوی ترین ملت را از آن ها بسازد و ظرف نیم قرن قوی ترین قدرت سیاسی و نظامی و اقتصادی جهان شود و ظرف دو-سه قرن قدرت اول علمی جهان شود، کسی اگر اینطور نگاه کند، خواهد دین که این  مرد، یک مرد عادی نیست. کسی که سواد خواندن و نوشتن نداشت چگونه این همه حقیقت را توانست در یک جا جمع کند و به این سرعت یکی از عقب مانده ترین ملت های تاریخ که در حاشیه تاریخ بودند در حاشیه تمدن ایران و تمدن روم بودند این ها را تربیت کند و کمر هر گونه تمدن شرک آمیز ایران و روم را بشکند. بهترین افراد بشر برای پیشوایی و رهبری اوست.

 

دون هربری از طرف انگلیسی ها برای شناسایی سرزمین های اسلامی و مبارزه با اسلام آمده بعد از مدتی خودش می گوید من تحقیق و استقرا کردم و امروز عقیده دارم -ولی نمی توانم عقیده ام را همه جا صریح بگویم ولی به شما بگویم- من معتقد شده ام محمد (ص) دروغ گو نیست. او مدعی نابحق نبود او اهل تقوا، خدمت به خلق و نجات بشر بود.  او صادق بود. امروز من شک ندارم که او از طرف خدا برگزیده شده است و رسالت او راهنمایی هرکسی است که اهل تقوا است. و می گوید برای من جالب است که قرآن او تعالیم او علیه عیسی و موسی و ابراهیم نیست و مسلمانان توهین به پیامبران غرب را توهین به پیامبر خودشان می دانند و احترامی که قرآن به مسیح و موسی و مریم و ابراهیم گذاشته است در کتب ما چنین احترامی به پیامبران نیست و می گوید یکی از بهترین گواهی ها درباره او همین است.

 

تعبیر دیگر برای ولتر است که یک آدم ضد مذهب و ضد مسیح در غرب و شناخته شده است. می گوید او یقین و عقیده پا برجا داشت و قدرتی مساوی با قدرت همه تاریخ. اشمیدر چپ می گوید او کامل ترین افراد بشر بود از گذشتگان تا امروز و تا آیندگان.

 

و عبارت برنارد شاو را عرض می کنم که متفکر انگلیسی است و می شناسید اش و آدم مذهبی ای است. می گوید من با صراحت لهجه و اطمینان کامل می گویم به محض اینکه این خط سانسور، فوبیا و اهانت به اسلام در اروپا برداشته شود و اروپا بتواند با اسلام آشنایی ابتدایی پیدا کند به قدری این دین محکم  و منطقی است که من پیش بینی می کنم به زودی کل اروپا و به خصوص تحصیل کردگان و روشنفکران با آغوش باز از آن استقبال کنند.

 

مارک کودار می گوید محمد با غنی و فقیر یکسان رفتار کرد و کسی نمی تواند انسان و منطقی باشد و در نبوت او شک کند. کسی که با اراده خدا توانست امتی را بسازد که به تمام تعالیم دسترسی دارند، خودشان هستند که دارند کوتاهی می کنند.

 

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته.


کاربر گرامی توجه داشته باشید که این بخش صرفا جهت ارائه نظر شما در رابطه با همین مطلب در نظر گرفته شده است. در صورتی که در این رابطه سوالی دارید و یا نیازمند مشاوره هستید از طریق تماس تلفنی و یا بخش مشاوره اقدام نمایید.
نام و نام خانوادگی
پست الکترونیک
نظر
کد امنیتی
اخبار مرتبط
محصولات مرتبط