روز دوشنبه مراسم بزرگداشت علیرضا قزوه در حوزه هنری برگزار شد تا از تلاشهای فردی که سهم بسزایی در بالندگی شعر و ادبیات فارسی دارد تقدیر شود. اما این مرد چرا شایسته تقدیر است؟ متن زیر تلاشی نارس است برای پاسخگویی به این سوال.
مردی با فریادهایی بلند
او را شاعر حکومتی خواندهاند؛ همانهایی که اتفاقا در بین مردم هم با استقبال مواجه نمیشوند. البته خوردن این انگ در این روزگار خود مایه مباهات است وقتی که حکومت، جمهوری اسلامی باشد و نائب امام زمان(عج) در صدر آن.
اما قزوه که به دلایل مختلفی چون اجرای دیدار سالانه شاعران با رهبر انقلاب، دبیری جشنواره شعر فجر، سرودن اشعاری در دفاع از انقلاب و کشور و... مفتخر به این تاج شده است، همان کسی است که منظومه بلند او با نام «مولا ویلا نداشت» را یکی از اولین نمونههای شعر انتظار در ایران پس از انقلاب میدانند.
کنایههای تند و تیز او به مدیرانی که برای رواج روحیه تجمل و اشرافیگری در کشور کمر همت بسته بودند، نشان داد که قزوه شاعری است که ارزشهاس انقلاب اسلامی برایش از همه چیز مهمتر است و وقتی قرار باشد این ارزشها تهدید شود شمشیر را از رو خواهد بست، حتی اگر تهدیدکنندگان بخشی از همان حکومتی باشند که او امروز به آن منتسب میشود.
یک جای ثابت برای جوانان
قزوه دست خیلی از شاعران جوان را گرفته است. این را میتوان از لابلای صحبتهای همان شاعران که البته حالا برای خود کسی شدهاند فهمید. قزوه هرجا که بودهاست برای نوشاعران جای ویژهای باز کرده است. چه در جشنواره شعر فجر و چه در دیدار شاعران با رهبر انقلاب که خیلی از جوانان اسم و رسم دار کنونی، اولین بار با شعرخوانی در همان برنامه و رسانهای شدن آن سر زبان مردم افتادند.
خدمات قزوه به شعر انقلاب در همین موارد منحصر نمیشود. تلاش او برای انتشار 100 کتاب از شاعران در نشر «تکا» یکی از اقدامات برجسته وی بود که کمک زیادی به شناخته و مطرح شدن خیلی از شاعران کرد.
با دشمنان مروت
شاید وقتی نام قزوه را میشنویم اولین صفتی که به ذهنمان میرسد انقلابی بودن وی باشد. چزی که در آن شکی نیست اما همین شاعر انقلابی در همراه کردن شاعرانی که فاصلههایی با کاروان شعر انقلاب پیدا کرده بودند اهتمام ویژهای داشته است. تلاش او برای انتخاب منوچهر آتشی بعنوان چهره ماندگار حوزۀ ادبیات در همایشِ «چهرههای ماندگارِ» صدا و سیما یکی از جلوههای درخشان پایبندی او به این مصرع بود: با دوستان مروت بادشمنان مدارا.
پادرمیانی او بدر مجادله کلامی یک شاعر جوان و شاعری پیشکسوت در بعد از حوادث سال 88 هم نمونهای دیگر از همین خوی او بود که توانست آن لفاظیها را پایان دهد و از ریختن آبروی شعر و شاعری جلوگیر کند.
شاعری که تن به نشستن نداد
قزوه میتوانست در ایران بماند. مجری شب شعر شود؛ مسئولیتی که حقش بود و شایستگیاش را داشت بپذیرد و به شعر و شاعریاش بپردازد. اما او راهی دیار غربت شد تا در جهت اعتلای زبان فارسی در میان کشورهایی که در این زبان مشترکاند بکوشد.
حضور چندین ساله او در تاجیکستان و هند دستآوردهای بزرگی داشته است که البته طبیعیاست به چشم عموم مخاطبان شعر فارسی نیاید. اما آنها که دقیقتر به تحولات این حوزه مینگرند و شعر فارسی را نه در مرزهای ایران که در حیطه تمدنی زبان فارسی دنبال میکنند حتما ردپای قزوه را در بسیاری از اتفاقات خوب شعر فارسی میبینند.
این شعرها خود گواهند
اینها تنها چند دلیل از دلایل بسیاری بود که تقدیر از علیرضا قزوه را واجب مینمود؛ هرچند که به همین چند دلیل هم آنچنان که شایسته است پرداخته نشد. اما اگر هیچکدام از اینها و حتی دلایل مشابه هم نبود، همان شعرهای قزوه هم به تنهایی او را در جایگاهی مینشاند که باید تقدیرش کرد و مهمتر از آن، قدرش را دانست.
آیا ما قدردان حضور چنین شاعری در زمانه خود هستیم؟