loader-img
loader-img-2
بعدی
بعدی بازگشت
بعدی بازگشت

۵۷ رجل سیاسی در پروژه تاریخ عصر پهلوی دوم چه کسانی هستند؟

سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران در پروژه ای با عنوان «تاریخ شفاهی و تصویری ایران» با ۵۷ رجال سیاسی به گفت وگو پرداخته است که به زودی نسخه دیجیتالی این گفت وگوها رونمایی می شود.

سه‌شنبه 25 آذر 1393

برنامه تاریخ شفاهی ایران، مجموعه ای از ده ها گفت وگوی پژوهشی با تصمیم سازان و بازیگران اصلی عصر پهلوی دوم بوده که پس از حدود 10 سال پیگیری و تلاش در خلال صدها ساعت مصاحبه صوتی و تصویری و هزاران سند تاریخی، اینک دستاوردی ارزشمند از کامیابی ها و ناکامی های حکومت داری، در دوره سرشار از خیانت پهلوی شمرده می شود. این مجموعه با حمایت چندین نهاد پژوهشی معتبر، به کوشش «حسین دهپاشی» و همکارانش صورت پذیرفته است.

در این مجموعه، گفت وگوهایی با «سیدحسین نصر (رئیس دفتر فرح، رئیس دانشگاه آریا مهر، رئیس انجمن فلسفه)»، «نصیر عصار (معاون نخست وزیر، رئیس سازمان اوقاف، دبیرکل سنتو، معاون سیاسی وزارت خارجه)»، «خلیل شجاعی (فرمانده ضد اطلاعات، و رکن دو ارتش)»، «امیرهوشنگ آریان پور (معاون فرماندهی، نیروی دریایی)»، «عبداله آذربرزین (جانشین و معاون عملیاتی فرماندهی نیروی هوایی)»، «علینقی عالیخانی (وزیر اقتصاد، رئیس اداره کل خارجی ساواک، مشاور اتاق بازرگانی تهران، رئیس دانشگاه تهران)»، «عبدالمجید مجیدی (وزیر مشاور، رئیس سازمان برنامه و بودجه)» و «اکبر اعتماد (رئیس مؤسسه تحقیقات برنامه ریزی آموزشی کشور، بنیانگذار سازمان انرژی اتمی، رئیس دانشگاه بوعلی)» صورت گرفته است.

از دیگر افراد مصاحبه شده در تاریخ شفاهی و تصویری ایران در عصر پهلوی دوم می توان به «عبدالرضا انصاری»، «شجاع الدین شفا»، «هوشنگ نهاوندی»، «امیر اصلان افشار»، «کاظم ودیعی»، «منوچهر رزم آرا»، «منوچهر گنجی»، «محمدحسین موسوی»، «مصطفی الموتی»، «امیرحسین امیرپرویز»، «منوچهر آریانا»، «سیروس آموزگار یگانه»، «احمد علی احمدی»، «احسان نراقی»، «فرهنگ مهر»، «ابراهیم فره بخشیان»، «حیدر قلی عمرانی»، «خداداد فرمانفرماییان»، «اسکندر فیروز»، «مرتضی وکیل زاده»، «عباس صفویان»، «داریوش آشوری»، احمد احرار»، «جمشید بهنام»، «محسن شیرازی»، «حسین سپهری»،«منوچهر بی بی یان»، «محمود قربانی»، «احمدعلی انصاری»، «مهناز افخمی»، «عباس پهلوان»، «ایرج امینی»، «محمدمشیری یزدی»، «پرویز حکمت»، «غلامرضا افخمی»، «اردشیر زاهدی» و «داریوش همایون»، اشاره کرد.

*  بیش از 2500 ساعت مصاحبه با 620 شخصیت تأثیرگذار تاریخی.

سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران در فرآیند تکوین و توسعه خود، دامنه توجه به مطالعات تاریخی را به طور عام و تاریخ شفاهی را به طور خاص گسترده تر کرده است. سابقه کار در این حوزه به بهمن ماه سال 1371 برمی گردد که اداره ای به نام  «آرشیو شفاهی» در مدیریت خدمات آرشیوی این نهاد آغاز به کار کرد و پس از آن کوشش شد تا بر پایه سه موضوع «افراد»، «رخدادها» و «نهادهای» مؤثر در تاریخ معاصر ایران مصاحبه های کارشناسانه به انجام رسد. حاصل کار تاکنون بیش از 2500 ساعت مصاحبه با 620 شخصیت تأثیرگذار تاریخی است که بخشی از آنها در قالب کتاب های مستقل یا فصلنامه گنجینه اسناد منتشر شده است؛ البته باید بر این تلاش ها، برگزاری همایش ها، نشست ها و نمایشگاه های تخصصی در باب تاریخ شفاهی و نیز فراهم ساختن مقدمات تأسیس «پژوهشکده ملی تاریخ شفاهی و تصویری ایران» را نیز افزود.

بر مبنای این گزارش، آنچه اینک پیش روست، بخشی از صورتی دیگر در اهتمام به تاریخ شفاهی ایران است. «پروژه تاریخ شفاهی و تصویری ایران در عصر پهلوی دوم» که به همت پژوهشگری جوان و پر دغدغه به انجام رسیده است، مهمترین و بزرگترین پروژه تاریخ شفاهی ایران در نوع خود و مجموعه ای از ده ها گفت وگوی پژوهشی با تصمیم سازان و بازیگران اصلی عصر پهلوی دوم است که پس از حدود 14 سال پیگیری و تلاش، در خلال صدها ساعت مصاحبه صوتی و تصویری و گردآوردن دانه به دانه هزاران سند تاریخی گنجینه بی نظیر و دست اولی از تجارب، کامیابی ها و ناکامی های حکومت داری در ایران تبدیل شده است.

* مهمترین و بزرگترین پروژه تاریخ شفاهی ایران 14 سال به طول انجامید.

در این مجموعه همکاری ها و مساعدت های جمع بزرگی از پژوهشگران و ایرانشناسان و مورخان فرهیخته در داخل و خارج از کشور با حمایت نهادهای معتبر فرهنگی و پژوهشی این مهم را میسر ساخته تا در قالب 64 عنوان مصاحبه تفصیلی با مهمترین و تأثیرگذارترین کنش گران و تصمیم سازان سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و نظامی دوران پهلوی دوم تدوین شود.

در طی این راه دشوار که برای نخستین بار فرزندان و علاقمندان انقلاب اسلامی ایران با خطر کردن و تحمل سخت های فراوان توانستند با شخصیت های مؤثر و تصمیم ساز حکومت گذشته از نزدیک به گفت وگو بنشینند و به ثبت و ضبط بخشی از خاطرات و روایت های آنان از وقایع و حوادث مهم ایران بپردازند، نقش متعهدانه و شجاعانه «حسین دهباشی» در خور توجه و تقدیر است. او در مقام پژوهشگری تحصیل کرده، جوان و صبور، وجوه نفع و نیاز جامعه ایرانی را بر عافیت جویی و کناره گزینی ترجیح داد و برای پیشبرد این پروژه دشوار و پرخطر از زندگی آرام خود گذشت و داوری های شتابزده از هر سو را به جان خرید تا نشان دهد که ظرف تاریخ و فهم و نقد تاریخی را باید بزرگ تر از مصلحت اندیشی های روزمره دانست. در واقع این مجموعه پژوهش ها را می توان پاره ای از فرهنگ اسلامی و ایرانی در طول تاریخ دانست که در آن نه تنها سخنان مخالفان همواره شنیده شده بلکه به گونه ای در تاریخ نیز مانده است. در این میراث درخشان اسلامی، حق داوری به جای گزینش گران به رهگذران و مخاطبان تاریخ سپرده شده است تا آنان سره ها را از ناسره ها جدا سازند. پس این «سنت ها» و «عبرت های» تاریخی اند که نقدها را عیار می گیرند نه واهمه از نقل ها و روایت های تاریخی بر این پایه.

در این پروژه نیز چنین پیش آمد که باب نقد بخش مهمی از تاریخ معاصر ایران گشوده شود تا جامعه امروز ما بتواند در پرتوی آن «فهم تاریخی» توان خویش را با درک اینکه چرا رژیم پهلوی در برابر انقلاب شکوهمند مردم ایران و معمار فقید آن حضرت امام خمینی (ره) فرو پاشید و چرا باید فرو می پاشید مسئله مهم امروز ما است. تاریخ آموزگار جامعه است و باید در پرتوی دانش این معلم به قدرت نقد و فهم انتقادی در این باب و هر باب تازه دیگر دست یافت.

* تاریخ، خواندن متونی مرده و بی جان نیست.

در مقدمه ناشر بر کتاب های تاریخ شفاهی آمده است: هرچه جهان پیشتر می رود و جوامع در هم فشرده تر می شود، ضرورت داشتن «فهم تاریخی» بیشتر به چشم می خورد. به درستی اکنون می گویند که پیشروی اندیشه های پیشرفت و تحقق توسعه همه جانبه و پایدار، بدون برخورداری از توان «مطالعات تاریخی» و «مطالعات تطبیقی»، ناممکن است.

تاریخ اگرچه سرگذشت گذشتگان است اما خواندن متونی مرده و بی جان نیست. در «فهم تاریخی» علاوه بر صورت زبانی و کلامی و اطلاعاتی که به زبان می آید و یا بر سطور و خطوط نقش می بندد، تلاش به سوی درک گفتمانی می رود که آن صورت زبانی نمایه بیرونی آن است. در «فهم تاریخی»، صورت زبانی هرچه باشد _ گفته یا نوشته _ بخشی از شبکه پیچیده اجتماعی، فرهنگی و سیاسی به شمار می آید و معنای گفتار یا نوشتار علاوه بر جمله و مضمون در بافت و موقعیت گفتمانی آن مورد توجه قرار می گیرد.

فهم «متون تاریخی » مستقل از «زمینه» و  «گفتمان» آن ناقص و ناممکن است. متن، حاصل و نتیجه گفتمان است و به سخن دیگر گفتمان فرآیند و متن فرآورده آن است. گفتمان پویا و متن ایستا است. گفتمان بی مخاطب نمی تواند پیش رود و فهم متن در هر لحظه نیازمند مخاطبی است که توان «رمزگشایی » آن را یافته باشد. در واقع آن سوی هر متن تاریخی، مخاطبی قرار دارد که متن را می خواند و یا می شنود و فرض بر این است که او نیز مجهز به «توانش ارتباطی» هست و قابلیت های لازم برای شنیدن و یا خواندن متن را از ورای سالیان و قرون دارد؛ بنابراین باید گفت در «فهم تاریخی» توانش دریافتی خواننده یا شنونده حداقل همسنگ توانش تولیدی نویسنده و یا گوینده است و در گفتمان تاریخی چگونگی تولید و سامان گرفتن یک متن _ چه کتبی و چه شفاهی _ از جانب تولیدکننده و فرآیند درک آن از جانب مخاطب به یک نسبت اهمیت دارند؛ «رمزگذار» و «رمزگشای متن» را باید همواره در کنار هم در نظر داشت.

با این نگاه، فاصله میان «زمان معاصر» و  «زمان گذشته»، «تاریخ نگاران» و «متفکران علوم اجتماعی» و نهادها و سازمان های متولی امور اسنادی و تاریخی» و «نهادهای دست اندرکار امر توسعه» کمتر می شود و جامعه از مواجهه با تاریخی که بیشتر بازنمایی جنگ ها و منازعات سیاسی است به سوی وجوه اجتماعی و فرهنگی آن سوق پیدا می کند. در این صورت است که «تاریخ فرهنگی» و «تاریخ اجتماعی» با رویکردهای میان رشته ای، حوزه های اصلی علوم انسانی یعنی تاریخ و فرهنگ و علوم اجتماعی را با یکدیگر و در پیوند با هم می بینند و مورخان و نظریه پردازان حوزه های فرهنگ و اجتماع همسایگان فکری خوبی برای همدیگر می شوند.

توجه معرفت شناسان هایی که قرآن کریم به «سیر انفسی و آفاقی» برای ارتقای فهم مسلمانان دارد و دعوت عامی که به تأمل در «سنت ها» و «عبرت های» تاریخی در همه متون دینی به چشم می خورد، مسئولیت مضاعفی برای برخورداری از «فهم تاریخی» در برابر ما می نهد و در این گونه «فهم تاریخی» گذشته ها چراغ راه آینده اند که باید آنها را درست خواند و دقیق فهمید و عمیقاً نقد کرد تا بتوان امروز و آیندهای بهتر بر پایه اشتباهات کمتر و تجربه های بیشتر بنا نهاد.

* تاریخ شفاهی را نمی توان به مصاحبه یا محاکمه فروکاست.

بر مبنای این گزارش، تاریخ معاصر ایران به رغم حادثه نگاری ها و خاطره نویسی های فراوان، هنوز چنانکه باید در گفتمان «فهم تاریخی» و «مطالعات انتقادی تاریخی» جای نگرفته است. بازگویی ها و بررسی های رخدادها و حوادث تاریخی معاصر، گاه با پیش فرض ها، تصورات قبلی و قالبی، جهت گیری های سیاسی و نگاه های پسینی به وقایع پیشین و گاه با گریز از ورود به مسائل دشوار و پیچیده سیاسی همراه بوده است که نهایتاً به تحقیقات مرده و پیش پا افتاده تاریخی از سوی نهادها و مراکز پژوهشی رسمی بیشتر میدان و سروسامان داده است تا «مطالعات انتقادی تاریخ معاصر» حاصل این تأخیر و تأخر فرهنگی و علمی در زمینه های مطالعه و نقل و نقد تاریخی آن شده است که در برخی موارد صورت زبانی تحولات جامعه ایرانی که بزرگترین انقلاب مردمی دهه های پایانی قرن بیستم را رقم زده است و به نام خدا به دنیای اندیشه سیاسی معاصر، ورودی تأثیرگذار داشته است، بیش از «خود» از سوی «دیگران» به میان آید و مباحث مهم تاریخ معاصر ایران در قالب اسناد، تاریخ شفاهی و خاطرات، توسط مراجع و دستگاه های رسمی و غیررسمی در خارج از ایران بیش از داخل کشور صورت مکتوب و مضبوط به خود بگیرد.

تاریخ شفاهی در میان این نیازها و ضرورت ها جایگاهی ویژه دارد، امروز فهم گفتمانی و انتقادی تاریخ بدون اهتمام علمی به این بخش از مطالعات تاریخی ناممکن است. تاریخ شفاهی را نمی توان به مصاحبه یا محاکمه فروکاست. تاریخ شفاهی گونه ای از پژوهش های کیفی در باب مسائل تاریخی است که از قواعد این قبیل پژوهش ها در حوزه معرفت تاریخی پیروی می کند و طبیعتاً بیش از هرگونه صحبت و مذاکره بی هدف از جنس «گفت وگو» است.

در این نوع تحقیق که به رغم پیشینه نسبتاً طولانی اش در جهان، عمر بسیار کوتاهی در ایران دارد، باید به روش شناسی پژوهش و لوازم آن وفادار بود و پذیرفت که:

1- محقق تاریخ شفاهی به اعتبار دغدغه و دانش و مهارت لازم بتواند با طرحی از پیش تعیین شده یافته های اجمالی خود را در باب «فرد»، «نهاد» و یا «رخدادی» تاریخی در فرآیند گفت وگویی آزاد و بینالاذهانی به تفصیل و تکمیل نزدیک کند و به وادی پراکنده کاری و پراکنده کاوی نیفتد.

2- مطالعات پیشینی و شواهد متقن در فرآیند تحقیق تاریخ شفاهی به جای پیش داوری ها و همسوئی ها و ناهمسوئی های نا به جای محقق با متن بنشیند.

3- پژوهشگری و پژوهش در این نوع تحقیق با «رخدادها» سر و کار ندارد، دستمایه او تعبیر کنش گران از وقایع و رویدادها است، از این رو اساساً کار تاریخ شفاهی در شمار «تاویل» و تفسیر است.

4 - نقل خاطرات کنش گران در رخدادهای تاریخی، چه آنجا که معطوف به «خود» است و چه مربوط به غیر، نهایتاً به میدان آوردن یک شاهد و سند است و نه بیشتر که به دانش بینالاذهانی می افزاید ولی الزاماً مستند هر نقل و نقدی نمی شود. این وظیفه هر محقق است که برای تبدیل این سند و شاهد به مستندی معتبر در تاریخ شفاهی پژوهش های بعدی را سامان دهد و پروژه را در یک جا متوقف نسازد.

5- در پیدایش هر متنی از تاریخ شفاهی، کنش گر در مقام «اطلاع رسان» است که کار محقق ثبت و ضبط بدون پیرایه و آرایه سخن و سند و تصویر او است. پس از آن باید به دانش و توانش مخاطبان اعتنا کرد که امکان فهم ها و تعبیرهای متفاوت با گفتارها و نوشتارهای کنش گران را در تاریخ فراهم می کنند.

کاربر گرامی توجه داشته باشید که این بخش صرفا جهت ارائه نظر شما در رابطه با همین مطلب در نظر گرفته شده است. در صورتی که در این رابطه سوالی دارید و یا نیازمند مشاوره هستید از طریق تماس تلفنی و یا بخش مشاوره اقدام نمایید.
نام و نام خانوادگی
پست الکترونیک
نظر
کد امنیتی
اخبار مرتبط
محصولات مرتبط