loader-img
loader-img-2
بعدی
بعدی بازگشت
بعدی بازگشت

«دشت قابیل»؛ داستان افغانستانی با کوه های بلند و تسخیرناپذیر به قلم زریاب منتشر شد

انتشارات مرتبط : سپیده باوران

انتشارات سپیده باوران به تازگی اثری با عنوان «دشت قابیل» را از سپوژمی زریاب، نویسنده افغانستانی، منتشر کرد. این اثر روایت داستانی حماسی و در عین حال تاریخی از وضعیت اقغانستان در دهه ۶۰ است.

پنجشنبه 4 دی 1393

«دشت قابیل»، اثر سپوژمی زریاب، نویسنده افغانستانی، به تازگی از سوی انتشارات سپیده باوران روانه بازار کتاب شد. این اثر داستان کوتاهی است که زریاب در آن رشادت های مردم کشورش را در عین سختی و تلخی روزگار، در مقابله با نیروهای مهاجم روس بیان می کند. زمان در «دشت قابیل» به دهه شصت، زمانی که ارتش سرخ کشور روسیه به خاک افغانستان قدم گذاشت، بازمی گردد؛ به طوری که مخاطب علاوه بر همراه شدن با روایت داستان، با بخش کوچکی از وقایعی تاریخی آن زمان در افغانستان نیز آشنا می شود.

یکی از نکات مهم در شیوه نگارش زریاب، حفظ روحیه ملی گرایانه و میهن پرستانه وی است که در قالب جملات و واژگانی که بار حماسی دارند، روایت می شود. وی در این بخش از داستان ها، افغانستان را کشوری با کوه های بلند و تسخیرناپذیر معرفی می کند.

در بخشی از داستان «دشت قابیل» می خوانیم:
«خانه ها روی هم خوابیده بودند، بی حالت و نیمه ویران. هنوز صبح بود، صبح عید. پیرمرد به تنهایی عرق می ریخت ونفس نفس می زد. اسپک های چوبیش را در وسط میدان شهر نصب می کرد. مثل هر عید. عیدهای گذشته عیدهای شاد. اسپک ها در وسط میدان شهر نصب شدند. اسپک زرد، اسپک سرخ، اسپک آبی، اسپک سبز، اسپک نارنجی و اسپک سیاه. اسپک ها آماده دورخوردن بودند.

پیر مرد اسپک زرد را با شدت به حرکت در آورد و اسپک ها همه به جنبش در آمدند و دنبال همدیگر به حرکت افتادند. دور خوردند و دور  خوردند مثل این که می خواستند با عجله خود شان را به همدیگر برسانند و بعد مثل این که به هم نرسیدند آرام آرام، خسته از دور خوردن، بازماندند. آفتاب آرام آرام بلند میشد و مذبوحانه تلاش می کرد شهر خشک و سرد را گرم نماید. سعی می کرد. شهر خشک سرد بود. پیرمرد ناباور، این خشکی و سردی را در خود احساس کرد. پیرمرد متعجب بود. شهر مثل هرعید نبود. شهر عوض شده بود. زیرو رو شده بود پیرمرد دستان پیرش را سابه بان چشمانش ساخت، اطرافش را، دورها را دید.

هنوز کودکان از خانه های خوابیده بیرون نشده بودند. پیرمرد متعجب بود و خانه ها خواب آلود و نیمه ویران بودند. دستانش را در آستین های بزرگ کرتیش مخفی کرد. بی تاب منتظر نشست. به یادش آمد که عیدهای گذشته، شهر زیرو رو نبود. خانها خواب آلود و غمناک نبودند. ...»

سپوژمی زریاب نویسنده افغانستان در سال 1949 میلادی در کابل به دنیا آمد. وی از دانش آموختگان در فرانسه است. به اعتقاد کارشناسان داستان های وی در تنوع درونمایه داستانی، زبان، توجه به شگردهای داستانی و انسجام مضمون شاخص اند.

کاربر گرامی توجه داشته باشید که این بخش صرفا جهت ارائه نظر شما در رابطه با همین مطلب در نظر گرفته شده است. در صورتی که در این رابطه سوالی دارید و یا نیازمند مشاوره هستید از طریق تماس تلفنی و یا بخش مشاوره اقدام نمایید.
نام و نام خانوادگی
پست الکترونیک
نظر
کد امنیتی
اخبار مرتبط
محصولات مرتبط