loader-img
loader-img-2
بعدی
بعدی بازگشت
بعدی بازگشت

غوغای حجابی که متولی باشی را بر سر دار برد!

برگ هایی از کتاب «زن روز، گزارشی کوتاه از کشف حجاب رضاخانی» و کتاب «قیام مسجد گوهرشاد به روایت اسناد» نشان دهنده این است که چگونه یک حرکت اعتراضی در صحن مسجد گوهرشاد با رفتارهای خشونت آمیز پهلوی نخست، منجر به چیدن جنازه روی جنازه شد.

دوشنبه 22 تیر 1394

امروز هشتادمین سالگرد قیام مسجد گوهر شاد است؛ قیامی که در عصر رضاشاه برای اعتراض به تغییر لباس و حصر آیت الله حاج حسین قمی روی داد. از همین رو برگ هایی از کتاب «زن روز، گزارشی کوتاه از کشف حجاب رضاخانی» نوشته الهام یوسفی و کتاب «قیام مسجد گوهرشاد به روایت اسناد» تالیف داود قاسم پور را انتخاب کردیم تا یاد این روز را بزرگ بداریم.

داستان پر حرف و حدیث حجاب و بر دار کردن متولی باشی
در کتاب «زن روز، گزارشی کوتاه از کشف حجاب رضاخانی» نویسنده سراغ شاهدان عینی کشف حجاب رفته و با اشاره به خاطرات مخبرالسلطنه هدایت آورده است: «بر سر بی حجابی غوغایی شد. اسدی، متولی باشی بر سر آن کار بر دار رفت و فروغی که رئیس الوزراء و به او منسوب بود شاید در نتیجه وساطت کردن معزول شد؛ معروف شد در این قضایا به پسرش نوشته است: در کف شیر نر خونخواره ای/ غیرتسلیم و رضا کو چاره ای؟!» (ص 5)

یوسفی در توضیح حکایت مخبرالسلطنه از واقعه گوهرشاد آورده است: «آن زمان که مهدی قلی خان هدایت(مخبرالسلطنه دربار رضاشاه) خاطرات و خطراتش را می نوشت لابد به این روزها فکر کرده بود، که بسیاری خواهند پرسید: مگر داستان پر حرف و حدیث حجاب چه بوده، که متولی باشی آستان قدس رضوی را بر دار می دهد و فروغی صدراعظم را به کنج عزلت خانه نشینی می کشاند و تسلیم در کف شیر نر...» (ص 5)

در ادامه درباره شرایط جاری شدن قانون تغییر لباس در شهر مشهد می خوانیم: «همه چیز در ظاهر، به خوبی و خوشی و میمنت در حال انجام بود و کوچکترین صدای مخالفی با سرعت و شدت خفه می شد. اما اتفاق عجیب تری در راه بود. آن هم در شهر مذهبی مشهد. «محمدولی خان اسدی» متولی باشی آستان قدس رضوی فکرش را هم نمی کرد که این کلاه فرنگی برایش دردسر بسازد. بعد از سال ها خدمت در مشهد، فهمیده بود که برای انجام تغییراتی از این دست در شهرهای مذهبی باید دندان روی جگر گذاشت. برای همین قبل از اتمام ضرب الاجل تعویض کلاه نامه ای برای شاه نوشت: «چون شهر مشهد یک شهر مذهبی است و کلاه شاپو مخصوص فرنگی هاست، فعلا مردم مشهد را در استفاده از کلاه آزاد بگذارید.» (ص 31)

عاقبت موش دوانیدن در اجرای اوامر ملوکانه
نویسنده در همین کتاب با شرح هشدار متولی باشی آستان قدس رضوی درباره ناهماهنگی استاندار و فرمانده لشکر خراسان می نویسد: «اما همین گزارش آتویی شد در دستان دشمنان قسم خورده اش. برای همین وقتی شاه، نظر پاکروان، استاندار خراسان و مطبوعی، فرمانده لشکر را جویا شد، آنها درست خلاف آن چه اسدی ادعا کرده بود را گزارش دادند و موقع را برای اجرای طرح مناسب خواندند. شاه هم خیال بَرَش داشت که لابد این اسدی است که قصد دارد موش بدواند در اجرای اوامر ملوکانه!» (ص 31)

گویا هشدار اسدی بر شاه موثر واقع نشد. از این رو علمای مشهد به جنب و جوش افتادند که چه کنند؟ یوسفی در شرح فعالیت های علما در چاره اندیشی برای تغییر لباس آورده است: «علمای مشهد که هر چه به ضرب الاجل تغییر کلاه نزدیک می شد، نگرانی شان بیشتر می شد، در منزل «آیت الله یونس اردبیلی جمع شدند تا چاره ای بیندیشند. دست آخر تصمیم بر این شد که «آیت الله حاج حسین قمی» برود تهران و شخصا با شاه صحبت کند، شاید کارگر افتد. شیخ قمی به تهران آمد، اما پایش به زمین نرسیده در باغ سراج الملک شاه عبدالعظیم، یعنی محل اسکانش حصر خانگی شد و ممنوع الملاقات. اصرارهایش هم برای ملاقات با شاه اثر نکرد. بازذاشت خانگی آیت الله، داغ تازه ای بر دل مردم مشهد گذاشت و مردم مسجد گوهرشاد، به اعتراض تجمع کردند، هم اعتراض به کلاه بود و هم اعتراض به اهانت به عالم خوش نام شهرشان؛ قصه تازه داشت رنگ و بوی دیگر می گرفت...» (ص 32)

نویسنده کتاب «زن روز، گزارشی کوتاه از کشف حجاب رضاخانی» درباره چگونگی ورود بهلول به غائله تغییر لباس در مشهد می نویسد: «محمدتقی بهلول» آن روزها تازه از گناباد به مشهد آمده بود. وقتی در گیر و دار تجمع، از ماوقع مطلع شد، رهبری متعرضین را به دست گرفت و مردم را به مقاومت تشویق کرد. حرف هایی که روی منبر به مردم می زد بسیار اثر گذاشت و رفته رفته بر تعداد جمعیت افزوده می شد. ترس در دل شهربانی چی ها افتاده بود و اوضاع را لحظه به لحظه به مرکز تلگراف می کردند. وقتی دستور دستگیری بهلول رسید، مردم مانع شدند... حتی وقتی اسدی عصر 19 تیرماه 1314 او را در کشیک خانه توقیف کرد، مردم تاب نیاوردند و او را از کشیک خانه بیرون کشیدند و بردند روی منبر. کم کم مردم ولایات مختلف که در صحن ها می خوابیدند، به متحصنین اضافه شدند. چه کسی توی آن بلبشو فکر می کرد، شاه فردای آن روز برای اجرای فرمان مترقی خود، حرمت حرم را می شکند و جنازه روی جنازه می چیند؟!» (ص 33)

مسجد فتح شود، به هر قیمتی
حال مردم با رهبری بهلول در صحن مسجد گوهرشاد تجمع و تحصن کردند. از آن طرف رضاشاه در تهران لحظه به لحظه در جریان ماوقع قرار می گیرد و براساس اطلاعاتی که از مشهد دریافت می کند، دستوری صادر می کند. درباره این دستور می خوانیم: «تحصن بازهم ادامه یافت. نائب التولیه هرچه کرد نتوانست غائله را بخواباند، کار حسابی بالا گرفته بود. چه کسی می داند شاید اسدی هم بدش نمی آمد به واسطه این شلوغی، هشداری که قبل تر به شاه داده بود به اثبات برسد. دو روز بعد از تحصن، بیرون از حرم اتفاقی روی داد که خشم مردم را بیشتر کرد، دستگیری هشت تن از روحانیون شهر. سرانجام دستوری که نباید می رسید، رسید: «حتی اگر ده هزار نفر هم کشته شوند؛ امشب آستانه و مسجد باید فتح شود.» جای هیچ چون و چرایی هم نبود، چون دستور را شاه شخصا ابلاغ کرده بود. قبل از انجام عملیات، نظامی ها عده ای از سرشناسان را با ترفند از جمعیت متحصن خارج کردند تا مبادا ریخته شدن خون آنها برایشان شر شود و مردم به خون خواهی آنها قیام دوباره ای راه بیاندازند. ماندند مردم عادی که عموما هم خاوری های اطراف مشهد بودند؛ گویا شاه برای اجرای تمایلات همایونی اش، مقداری خون لازم داشت...» (ص 34)

نویسنده در همین کتاب شرح چگونگی حمله نظمیه چی ها به مسجد گوهرشاد از زبان پیتر آوری، ایران شناس انگلیسی می نویسد: «نیروهای ارتش که مجهز به مسلسل بودند، به داخل مسجد هجوم بردند.» حرم از سوی نظامی ها از هر طرف محاصره شد و ناگهان صدای تیراندازی صحن مسجد را پر کرد و بعد از آن هر گوشه و کنار، صدای ضجه و ناله و فریاد کمک خواهی به آسمان رفت. یک ساعتی طول کشید تا مسجد فتح شد و نظامی ها آن را تحت کنترل گرفتند. گفته اند که آمار درستی از کشته شده ها در دسترس نیست. همه رعایایی بودند گمنام، زائرانی از ولایات، که بعد از فتح مسجد، کشته و زخمی شان را جمع کردند و در یک گور دسته جمعی دفع کردند.» (ص 35)

غائله باید زود خاتمه پیدا کند!
از طرفی در یکی از گزارش های «تشکیلات نظمیه ــ عطف 7561 به مرکز» که در کتاب «قیام مسجد گوهرشاد به روایت اسناد» گنجانده شده، فضای حاکم بر شهر مشهد در آن روز را چنین ترسیم می کند: «در مسجد [گوهرشاد] قریب به ده دوازده هزار جمعیت موجود، بهلول و واعظی از رفقایش مردم را تهییج می کنند. بیشتر دکاکین بسته است عده ای از طلاب امروز صبح کسبه بازار را تشویق می کردند که دکاکین خود را باز نکنند. در سایر نقاط شهر خبر تازه نیست و امنیت برقرار است. اقدامات دیروز همان بود که عرض شد به این معنی که پس از زد و خورد دیروز صبح اقدامات روی نصایح بوده؛ زیرا اقدامات جدی باید در صحن و مسجد به عمل آید و آن هم منوط به استعمال قوای نظامی و اسلحه و وارد آوردن تلفات زیاد و هر قدر هم زودتر این غائله خاتمه پیدا کند بهتر خواهد بود. بسته به صدور امر مرکز است.»

نگاهی به شرح ماجرای تحصن مردم مشهد در مسجد گوهرشاد حاکی از این است که رضاشاه تلاش داشته در اسرع وقت این ماجرا را حتی با کشتار متحصننان پایان دهد. البته باید توجه داشت که دستورهای مرکز برای جمع کردن غائله گوهرشاد بر اساس اطلاعاتی بوده که از مشهد به تهران مخابره شده است. با این وجود هنوز تمامی اسناد و خاطرات این واقعه جمع آوری نشده و برخی از نکات آن هنوز با اندکی ابهام مواجه است که باید امیدوار بود با توجه اهل تاریخ به این واقعه تفسیر و تحلیل های بیشتری از آن نوشته شود.

کاربر گرامی توجه داشته باشید که این بخش صرفا جهت ارائه نظر شما در رابطه با همین مطلب در نظر گرفته شده است. در صورتی که در این رابطه سوالی دارید و یا نیازمند مشاوره هستید از طریق تماس تلفنی و یا بخش مشاوره اقدام نمایید.
نام و نام خانوادگی
پست الکترونیک
نظر
کد امنیتی
اخبار مرتبط
محصولات مرتبط