loader-img
loader-img-2
بعدی
بعدی بازگشت
بعدی بازگشت

معرفی رمان «شطرنج با ماشین قیامت» حبیب احمدزاده

نویسندگان مرتبط : حبیب احمد زاده

در میان داستان های جنگی که برخی فقط به ذکر رشادت های نیروهای خودی اتّکا می کنند و هر سرباز ایرانی را اسطوره ایی غیر قابل باور جلوه می دهند و نیروهای عراقی را مهره های مفلوک و از پیش شکست خورده و برخی دیگر طرف مقابل را بی جهت بزرگ نشان می دهند، کتاب "شطرنج با ماشین قیامت"، داستان یک فیلم ساز، توانسته برای خود جایی باز کند و راهی را برود که قبلا، کمتر نویسنده ایی پیش پای خواننده نوعی خود قرار داده است.

«هنوز خرّوپف مهندس از روی تخت خوابش می آمد. سه بار سرم را به دو طرف تکان دادم و در پایان، تکه سنگی را که به جای مهر گذاشته بودم؛ بوسیدم. صدای خرّوپف پیرمرد کاملا نامنظّم بود. از آن سر و صداهایی که گشتی های دشمن، از پانصد متری جهتش را تشخیص می دادند. لااقل خدا را شکر که مهندس، جزو بچّه های مقر نبود...»

نمی دانم «پال اسپراکمن» آمریکایی، با وجود داشتن دکترای زبان فارسی و « محمّد الامین » عراقیِ مسلط به زبان فارسی، به خوبی توانسته اند پاراگراف بالا را به انگلیسی و عربی به ذهن خواننده هایشان متبادر سازند یا نه؟ امّا برای حبیب احمدزاده چهل و پنج ساله – که موقع نگاشتن این سطور تنها سی و نه سال سن داشت – ابداع چنین جملاتی در داستان بلند « شطرنج با ماشین قیامت » و تصویر سازی صحنه ها به راحتی آب خوردن می باشد.

در میان داستان های جنگی که برخی فقط به ذکر رشادت های نیروهای خودی اتّکا می کنند و هر سرباز ایرانی را اسطوره ایی غیر قابل باور جلوه می دهند و نیروهای عراقی را مهره های مفلوک و از پیش شکست خورده و برخی دیگر طرف مقابل را بی جهت بزرگ نشان می دهند، کتاب "شطرنج با ماشین قیامت"، داستان یک فیلم ساز، توانسته برای خود جایی باز کند و راهی را برود که قبلا، کمتر نویسنده ایی پیش پای خواننده نوعی خود قرار داده است.

«شطرنج با ماشین قیامت» رمانی است ساده، جذاب و کمی هم فلسفی که امکان ندارد خواننده ایی از نیمه های داستان آن را رها کند و دیگر نخواند.
ساختار داستان در فاصله سه شبانه روز و در شهر جنگ زده آبادان شکل گرفته است. در جایی که دشمن توانسته علاوه بر محاصره شهر، با نصب راداری فرانسوی به نام « سامبلین » تمام تحرکات خمپاره اندازهای نیروهای مقابلش را تحت سیطره خود قرار دهد و با کمترین اشتباهی، محل آتش اندازی ایرانی ها را شناسایی کند و از کار بیاندازد. پر فاضح است که در چنین شرایطی، ایرانی ها تمام فکر خود را معطوف به از کار انداختن این رادار که به ماشین قیامت ساز می شناسندش، کنند.

قهرمان کتاب 312 صفحه اییِ حبیب احمد زاده، نوجوان هفده ساله دیده بانی است که علاوه بر وظیفه اصلی خود، مجبور می شود به جای دوست مجروحش پرویز، راننده ماشین حمل غذا نیز بشود و در این بین با افراد غیر نظامی ای آشنا می شود که تا حدودی نقش های پر رنگی را در داستان بازی می کنند.

« مهندس، گیتی و دخترش مهتاب و کشیش های ارمنی » از جمله کسانی هستند که با اعمال و دیالوگ های عجیبشان بازی شطرنج دو طرف را دیدنی تر می کنند.

نویسنده که در مستند سازی هم دستی بر آتش دارد، در مورد داستانش می گوید: « دوست دارم حس مثبتی را که نسبت به زندگی دارم با فیلم و داستان به دیگران منتقل کنم... من تا حدودی آنچه را که دیده ام نوشته ام و بعد به سراغ تخیل رفته ام و سعی کرده ام حوادث داستان را دراماتیزه تر کنم » .

به هر حال قصد ما در اینجا بیان تمامی محتوای داستان و افکار نویسنده نیست، امّا اگر تا کنون موفق به خواندن داستان های جنگی ای چون سفر« به گرای 270 درجه » احمد دهقان و رمان زیبای « جنگ و صلح » لئو تولستوی شده اید، پیشنهاد می کنم در کنارشان نگاهی هم به سربازان شطرنج احمد زاده بیاندازید که هر کدام مترصند با یاری یکدیگر خود را در این روزگار رنگارنگ به پایان صفحه سیاه و سفید برسانند و نقش وزیر را بازی کنند.

این داستان که کاندیدای کتاب سال جمهوری اسلامی هم بوده سال85 توسط انتشارات سوره مهر و باقیمت 2800تومان به چاپ رسیده و تا کنون چندین بار تجدید چاپ شده است.

این کتاب و دیگر کتابهای این نویسنده و منتقد ادبیات داستانی در فروشگاههای دفتر نشر معارف و سایت پاتوق کتاب موجودو قابل تهیه است.

جمعه 8 خرداد 1388
کاربر گرامی توجه داشته باشید که این بخش صرفا جهت ارائه نظر شما در رابطه با همین مطلب در نظر گرفته شده است. در صورتی که در این رابطه سوالی دارید و یا نیازمند مشاوره هستید از طریق تماس تلفنی و یا بخش مشاوره اقدام نمایید.
نام و نام خانوادگی
پست الکترونیک
نظر
کد امنیتی
اخبار مرتبط
محصولات مرتبط