loader-img
loader-img-2
بعدی
بعدی بازگشت
بعدی بازگشت

چکیده ای از کتاب «از علم سکولار تا علم دینی»

نویسندگان مرتبط : مهدی گلشنی

دانشمندان به دنبال ماهیت دنیا هستند و اینکه چرا این اشیا در دنیا وجود دارند. آن ها برای تفسیر یافته هایشان به دنبال تصویری از جهان هستند تا بتوانند اعتقاداتشان را در آن جای دهند. به تفسیری که یک شخص یا مکتب درباره جهان دارد جهان بینی می گویند .جهان بینی مبتنی بر سه نوع است ؛علمی، فلسفی و دینی.
جهان بینی علمی بر مبنای یافته های علمی است ،علم به مفهوم علم تجربی و علوم انسانی مبتنی بر تجربه. علم تجربی مبتنی بر فر ضیه و آزمون است و این دو ارزش موقت دارند، ...

دانشمندان به دنبال ماهیت دنیا هستند و اینکه چرا این اشیا در دنیا وجود دارند. آن ها برای تفسیر یافته هایشان به دنبال تصویری از جهان هستند تا بتوانند اعتقاداتشان را در آن جای دهند. به تفسیری که یک شخص یا مکتب درباره جهان دارد جهان بینی می گویند .جهان بینی مبتنی بر سه نوع است ؛علمی، فلسفی و دینی.
جهان بینی علمی بر مبنای یافته های علمی است ،علم به مفهوم علم تجربی و علوم انسانی مبتنی بر تجربه. علم تجربی مبتنی بر فر ضیه و آزمون است و این دو ارزش موقت دارند.
جهان بینی فلسفی مبتنی بر یکسری اصول متافیزیکی است . این جهان بینی حوزه ای وسیع تر از جهان بینی علمی دارد وچهارچوبی برای جهان بینی علمی محسوب می شود.
جهان بینی دینی مبتنی بر اصول بنیادی دین است ، در اسلام اساس جهان بینی توحید است. توحید در اسلام به خالص ترین شکل بیان شده است :
لیس کمثله شی [چیزی شبیه خدا نیست]
الله الصمد [خدا بی نیازاست]
هدف علم از دیدگاه اسلام در بعد نظری کشف آیات الهی ودر بعد عملی استفاده از امکاناتی است که خدا در اختیار بشر قرار داده است .اگر مطالعه طبیعت براساس جهان بینی دینی باشد علم دینی واگر فارغ از جهان بینی دینی باشد علم سکولار می نامیم .
در دو قرن اخیرعلم رایج در محیط های آمورشی ما علم سکولار بوده است . یکی از دلایل آن عقب افتادگی مسلمانان از دنیای غرب است، عقب افتادگی عامل این تفکر بود که باید از تمام جهات از غرب تبعیت کرد.از دلایل دیگر می توان انتقال علم غربی به کشور های اسلامی بدون توجه به بارهای فلسفی و اخلاقی این علوم اشاره کرد .
اگر در قرون قبل علم رایج در محیط های آموزشی ما علم دینی بوده پس عامل عقب افتادگی مسلمانان چه بوده است؟ علی رغم اینکه چه در سنت وچه در قرآن بر برتری مسلمین در تمام جهات در صورت پیروی از جهان بینی اسلامی تأکید شده است:
ولله العزة و لرسوله و للمؤمنین[عزت از آن خدا وپیامبرش ومؤمنین است]
و لن یجعل الله للکافرین علی المؤمنین سبیلا[وخدا هرگز برای کافران علیه مسلمانان راهی نگشوده است]
پس فی الواقع مسلمانان به خوبی از جهان بینی اسلامی تبعیت نکرده اند وبه کاوش وتأمل در طبیعت نپرداخته اند وبه خوبی از امکانات موجود استفاده نکرده اند.
جهان اسلام در قرون گذشته پرچمدار علم و پیشرفت بوده است ،پس عامل انحطاط و عقب افتادگی چیست ؟ می توان عوامل زیر را بیان کرد:
انتشار جبر گرایی
هجوم مغول ها ومسیحیان
عدم توجه کافی به علوم تجربی وعلوم علمی مفید
هجوم تاتارها به رهبری تیمور لنگ
یکی از دلایل مهم، ظهور اشعریان بودکه مخالف علوم عقلی بودند.غلبه آنان موجب شد که در دوران متوکل عباسی جدل ومناظره آرا ممنوع شود. آن ها کار را به همین جا ختم نکردند و به طبیعیات نیز حمله کردند.غزالی می گوید:
اما در طبیعیات حق آلوده به باطل و صواب متشبه به خطاست.
این عوامل را می توان از مهمترین عوامل عقب افتادگی مسلمانان ودر پی آن گرایش به علم سکولار دانست.

حاکمیت علم زدگی
در قرون وسطی علت غایی مورد نظر بود .فلسفه ارسطو با الهیات مسیحی تلفیق شده بود. توماس آکوئیناس از آغازگران این راه بود ،او معتقد بود که عقل و وحی از یک منشأ اند و نمی توانند با هم تعارض داشته باشند.
در قرن هفدهم با ظهور دکارت ،گالیله ،نیوتون و... علم جدید تولد یافت .مشخصه این علم استدلال ریاضی و مشاهده تجربی بود.در چنین علمی جست وجوی غایات کنار گذاشته شد . این افراد خود خداپرست بودند اما عقیده داشتند که این ها نباید در توصیف علمی نقش داشته باشند.اما نقش مدامی برای خدا قائل بودند ، مثلاٌ برای حفظ تعادل منظومه شمسی برای خدا نقش قائل بودند اما لاگرانژ ولاپلاس با مشخص کردن اختلالات منظومه شمسی ،ابراز داشتند که نیازی به خدا برای حفظ تعادل منظومه شمسی نیست.
مسأله دیگر برای اثبات خدا نظم طبیعت بود؛ظهور داروینیسم که معتقد بودند انتخاب طببیعی خود می تواند نظم را ایجاد کند و نیازی به ناظم نیست. این تفکر، برهان نظم را نیز زیر سؤال برد. در کل علم زدگی را می توان ناشی از موارد زیر دانست:
ناموفق از کار در آمدن توسل به خدای رخنه ها
توفیق فوق العاده فیزیک نیوتونی درتوضیح تعداد بی شماری از پدیده ها
شک در برهان نظم و سایر براهین اثبات الهی و اعتبار متافیزیک
رواج علم زدگی و تحول گرایی به طور روزافزون دین را در معرض تهدید قرار داد و دین زدایی از هر سو ترویج شد. در آن جو ، مسیحیت سنتی دشمن عقل محسوب می شد. ظهور پوزیتیویسم ، مارکسیسم و پوزیتیوسم منطقی که تفکراتی تجربه گرا و براساس علم تجربی بودند از عوامل مهم در دین زدایی و دین گریزی در محیط های علمی بودند.

سکولار شدن علم در اسلام
بعد از حمله مغول در ایران تنها فلسفه وعلوم دینی رایج بود و توجهی به علوم طبیعی و ریاضی نمی شد.دوران شروع علم جدید در اروپا همزمان با صفویه در ایران است اما در ایران هیچ آثاری از این تحول نیست و از تحولات در اروپا نیز آگاهی وجود ندارد؛ ظهور افرادی مثل شیخ بهایی وجمشید کاشانی کاملاً اتفاقی است. مقارن با دوران قاجار، علم جدید به ایران راه می یابد وعده ای برای فراگیری علم جدید به اروپا می روند و با فراگیری علم جدید آن را به همراه بار فلسفی آن به ایران می آورند.
در این دوران عده ای مثل سید جمال الدین اسد آبادی موافق ورود علم جدید به ممالک اسلامی بودند و عده ای نیز به مخالفت با آن می پرداختند. البته افرادی مثل سید جمال ، عبده و رشید رضا موافق این امر برای حفظ اسلام از حمله مستشرقین بودند .
با ورود علم جدید عده ای همه گونه آن را پذیرفتند و معتقد به پیروی همه گونه از غرب بودند و عده ای نیز دچار دوگانگی شدند و بین امور دینی و علمی تفکیک قائل شدند و معتقد به جدایی بین دین و علم شدند . این ها دین را تنها به امور روحانی محدود کردند .
افرادی چون ملکم خان ،تقی زاده ،آخوند زاده و ... معتقد به پیروی همه گونه از غرب بودند و به شدت به تبلیغ غرب گرایی می پرداختند و به سکولار شدن علم در ایران کمک کردند. طه حسین ، الطهطاوی و ... از جمله افراد مطرحی بودند که غرب گرایی و سکولاریسم را در جهان اسلام ترویج دادند .در این بین عده ای نیز به دنبال تبیین علمی اسلام و تطبیق آن با قوانین علمی روز بودند مثلاٌ عبده میکروب را همان جن در قرآن دانست و عده ای نیز گفتند ( نارالله الموقده) در قرآن به اشعه x اشاره دارد .عده ای پا را فراتر گذاشتند و منطق قرآن را همان منطق پوزیتیویستی دانستند و راه شناخت طبیعت را همان تجربه گرایی دانستند و علت عقب افتادگی ما را نیز به دنبال فلسفه رفتن دانستند.
بدین ترتیب در دنیای اسلام که خود مبدأ شکوفایی علم بود- در حالی که در آن زمان علم ، یک علم دینی بود و دانشمندان اسلامی به غایات توجه داشتند- سکولاریسم ترویج یافت.

تبعات علم سکولار در جوامع اسلامی
سکولار شدن علم در جهان اسلام تبعات زیر را دارد:
علم زدگی و سوء استفاده از اعتبار علم
بحران هویت
رواج نسبی انگاری در زمینه معتقدات دینی
منحصر کردن حوزه دین به امور اخلاقی
1- موفقیت های علم تجربی در بعدهای عملی ونظری باعث یک جوّ علم زدگی در عالمان مسلمان شده است.به گونه ای که افرادی که در یک زمینه تخصص دارند، از اعتبار خود در این زمینه استفاده می کنند و راجع به مسائلی که در تخصصشان نیست، نظر می دهند و گاهی اوقات تا جایی پیش می روند که معتقدات دینی را که هیچ تحصصی در آن ندارند، زیر سؤال می برند. مسؤلان فرهنگی نیز به دلیل ترس از بر چسب ضد علم بودن به راحتی از کنار این اظهار نظر ها می گذرند .
علاج این علم زدگی آن است که حدود و ثغور علم را تبیین نماییم و روشن کنیم که علم مشکل گشای همه چیز نیست و آن نیز محدودیت های خودش را دارد. در این زمینه در سال های اخیر کتاب های خوبی نوشته شده است ولی متأسفانه ترجمه نشده است .
2- بسیاری از جوامع اسلامی به دلیل عقب افتادگی در زمینه های علمی و فنی دچار تزلزل هویتی شده اند و فکر می کنند که چون پیشرفت غربی ها مدیون علم است باید علم غربی را دربست پذیرفت و در تمام زمینه ها به کار بست. اما جوامع اسلامی باید هویت خود را بازیابند و با پذیرش علم و فن آوری به دنبال از بین بردن جوانب منفی آن باشند.
3- یکی از آثار علم سکولار ترویج تکثرگرایی و نسبی گرایی در امور دینی است. یعنی اینکه یافته های علم تجربی را مطلق انگاریم . علوم دینی را نسبی انگاشتن، هم امری جاهلانه است.در امور دینی نیز یکسری از امور، ثابت و تغییر ناپذیرند و با تحول علم تغییر نمی کنند .
4-علم سکولار دین را به امور اخلاقی و اخروی محدود کرده است. این تفکر ناشی از این است که ابعاد مختلف یک فرد را مستقل از هم تصور کنیم، در حالی که هر حرکت، جنبش و تفکر ما در زندگی ما بر هم اثر دارند و نماز، روزه و حج ما از امور روزمره ما جدا نیستند.












رابطه علم ودین در دنیای معاصر
منظور از علم در این مقوله همان (science) یا دانشی است که از طریق آزمون و مشاهده بدست می آید.رابطه علم و دین در چهار مقوله تعارض، استقلال، گفتگو و وحدت قابل بررسی است.
1.تعارض: دو گروه این عقیده را دارند، مادی گرایان و نص گرایان افراطی.مادی گرایان،علوم تجربی و نص گرایان ظاهر کتاب را مرجع می گیرند و برای دیگری ارزشی قائل نیستند .این هر دو حدود علم را در نظر نمی گیرند .

2.استقلال: عده ای این عقیده را دارند دین و علم دو مقوله مستقل هستند که اولی موضوع آن خدا و اخلاقیات است و از طریق وحی شناخته می شود و دومی موضوع آن طبیعت است و از طریق حواس و عقل شناخته می شود. عالمان معتقد به خدا، بزگترین گروه تابعان این عقیده اند .

3.گفتگو: عده ای معنقدند که دین وعلم زمینه های مشترکی برای گفتگو دارند و باید بین این دو، تعامل وجود داشته باشد تا نواقص یکدیگر را برطرف کنند. این ها می گویند مبدأ و منتهای عالم را که علم برای آن پاسخی ندارد، دین تعیین می کند.

4.وحدت: این گروه معتقدند که علم به دنبال فهم نظم جهان و دین برای فهم معنا در جهان است و این هر دو در عین روش ها وتبیین های گوناگون، درباره اشیاء واحدی هستند. تعارض دین و علم در بعضی مسائل نیز ظاهری است.
اما در تفکر اسلامی علم در عرض دین نیست بلکه در طول آن است . در دین اسلام به تفکر و تدبر در دنیا و کاوش تجربی و آزمایش دعوت شده است. بنابراین در اسلام بین این دو تعارضی وجود ندارد اما باید محدوده علوم تجربی را در نظر داشت.
احیاء گرایش به دین در غرب
در جوامع غربی در حال حاضر گرایش بیشتری را به دین نسبت به قبل، مشاهده می کنیم. برای این مسأله می توان دلایل زیر رابیان کرد :
الف)علم فارغ از اخلاق، حیات بشری را به خطر انداخته و جدایی بین دین و علم نقصانی در اولویت کاربرد دانش فنی ایجاد کرده است .
ب)بسیاری از دانشمندان به محدودیت علم تجربی برای تعیین ماهیت و غایت عالم پی برده اند.
ج)در مورد رفاهی که علم ایجاد کرده شکی نیست اما این رفاه موجب خوش بختی بشر نشده است و بشر در امور معنوی دچار مشکل شده است .
شواهد احیاء
الف)امروزه کتاب های زیادی راجع به رابطه دین و علم به نگارش در آمده است از جمله می توان کتاب فیزیک و خدا نوشته پل دیویس را نام برد که مورد اقبال عام فیزیکدانان واقع شد .
ب)دانشگاه های کمبریج، آکسفورد و لیدز، کرسی علم و دین را تاٌسیس کرده اند .
ج)تشکیل کنگره جهانی تلفیق علم و دین در هند در سال 1986 ،که بیش از 1100 فیزیکدان ،شیمیدان ، زیست شناس ، فیلسوف و ... عضو آنند.
اسلام و علوم طبیعت
در اینکه علم مورد نظر اسلام چیست بحث های زیادی صورت گرفته است مثلاٌ ملاصدرا می گوید لفظ علم مورد تشکیک است، کاربرد آن دارای شدت و ضعف است اما کلمه علم بر همه مصادیق آن صادق است اما اصل حاکم بر علوم و فنون اسلامی وحدت خالق و انسجام عالم خلقت است که باید مد نظر قرار بگیرد.
در بینش اسلامی معیار مطلوب بودن یک علم ، مفید بودن آن است و معیار مفید بودن آن این است که انسان رابه سوی خدا سوق دهد و باعث رضای او شود. پس فرقی بین علوم دینی و طبیعی نیست و گستره علم مورد نظر اسلام همانگونه که در احادیث بیان شده کل علوم است .
اطلبوا العلم ولو بالصین [علم را بیاموزید حتی اگر در چین باشد ]
العلم ضالة المؤمنین فخذوه ولو فی ایدی المشرکین [علم گمشده مؤمن است ، آن جذب کنید گر چه در نزد مشرکان باشد ]
بدیهی است که در این احادیث ، منظور، معارف خاص اسلامی نیست و تمام علوم را شامل می شود .از نظر اسلام هیچ علمی بالذات غیر مطبوع نیست و کاربرد علم است که مطبوعیت آن را تعیین می کند. اما مطالعه بالذات طبیعت مورد نظر نیست، بلکه هدف مشاهده آثار خلقت خداوندی و بهره مندی سازنده از امکانات طبیعی است .
از دیدگاه قرآن، مطالعه پدیده های طبیعی، درس های زیادی مثل مبدأ و تحول اشیاء، وجود نظم و هماهنگی در خلقت، هدفداری در طبیعت، اهمیت انسان، نشان دادن امکان رستاخیز و استدلال بر یگانگی خداوند را به ما می آموزد. بنابراین از دیدگاه اسلام تفکر در طبیعت عبادت است .
امام علی (ع) می فرماید:
لا عبادة کالتفکر فی صنعت الله عزوجل[هیچ عبادتی مثل تفکر در صنع خدا نیست .]
چند سؤال در مورد علوم طبیعت
رابطه علم و دین در جهان بینی اسلامی چیست؟
در جهان بینی اسلامی علم وحیانی و علم اکتسابی هر دو یک هدف دارند و آن هم این که آثار و صفات خداوندی را بر ملا کنند. اما قرآن می گوید برای اینکه مطالعه طبیعت در رسیدن به خدا ارزشمند واقع شود به ایمان دینی نیاز است. به عبارتی دین چهارچوب وسنجشی برای دین است .
مجاری متداول برای شناخت طبیعت چیست؟
قرآن برای شناخت طبیعت روشهایی از جمله داده های حسی، تفکر و شهود را معرفی کرده است. منظور از داده های حسی گردش، سیر و مطالعه بر روی طبیعت است. تفکر در طبیعت از مواردی است که خدا در قرآن تأکید زیادی بر آن کرده است وسومین نوع شناخت شهود است که تنها در دسترس گروه از بندگان خداست. شهود در بالاترین سطح آن وحی و در پایین ترین مراتب همان الهامی است که عده زیادی از دانشمندان نیز در یافته های خود به آن اشاره کرده اند.
آیا کل جهان از طریق کاوش های متداول علمی قابل فهم است؟
مکتب تجربه گرایی تاٌکید دارد که تنها راه شناخت طبیعت داده های حسی است و ما باید مفاهیم متافیزیکی را کنار بگذاریم . اما قرآن صریحاٌ این امر را رد می کند و تاٌکید دارد دانش انسان محدود است و به همه چیز دسترسی ندارد و انسان ها باید به واقعیات فوق طبیعی ایمان داشته باشند وما نمی توانیم از طریق مطالعه عالم ماده راجع به عالم معنا وجهان دیگر شناخت پیدا کنیم .در سال های اخیر عده زیادی از دانشمندان نیز به این مسأله تأکید کرده اند و پذیرفته اند که باید به عالم متافیزیک ایمان بیاوریم .
آیا علم به تنهایی جهان را توضیح می دهد؟
با توسعه علم جدید و توفیقات آن عده زیادی گفتند که علم تنها چاره بشر است و علم به تمام سؤالات پاسخ می گوید اما این تفکر در حال حاضر زیر سؤال است زیرا :
الف)علم به یک سر ی از سؤالات اساسی ما پاسخ نداده، از جمله :ما چرا ساخته شده ایم ؟ ما برای چه اینجا هستیم ؟
ب)علم سؤالاتی را مطرح می کند که جوابی برای آنها ندارد مثل: قوانین فیزیک از کجا می آیند ؟ چرا قوانین طبیعت برای ما قابل فهم هستند؟
ج)علم نمی تواند مبنایی برای ارزش ها تعیین کند
و ....
اما از دیدگاه اسلامی، علم دارای چهارچوبی به نام جهان بینی اسلامی است که به تمام این سؤالات پاسخ می دهد .
عوامل مؤثر در شکوفایی علم در تمدن درخشان اسلامی
در اینکه در جهان اسلام پس از ترجمه علوم از یونانی، سریانی، پهلوی و ... یک نهضت علمی در جهان اسلام رخ داده در بین مورخین اختلافی نیست و اگر اختلافی هست در میزان نوآوری و خلاقیت مسلمانان است. جرج سارتن از نیمه دوم قرن دوم تا آخر قرن پنجم هجری را زمان رهبری بلامنازع مسلمانان می داند و همچنین مسلمانان به مدت 250 سال بعد از آن نیز به طور مشترک با مسیحیان رهبران عالم بوده اند. در دوران شکوفایی تمدن اسلامی، تمام علوم متداول عصر رونق داشت و مسلمانان در تمام علوم پیشرو بودند .
عوامل مؤثر در تمدن درخشان اسلامی را می توان به صورت زیر ذکر کرد :
تشویق قرآن و سنت به فراگیری علم
توصیه اسلام به فراگیری علوم را می توان از عوامل مؤثر در نهضت علمی مسلمانان دانست .قرآن عالم و جاهل را یکسان نمی داند :
هل یستوی الذین یعلمون و الذین لایعلمون [آیا آنهایی که می دانند با آنهایی که نمی دانند برابرند؟]
پیامبر (ص) فرمود: من اراد الدنیا فعلیه بالعلم ، ومن اراد الاخرة فعلیه بالعلم، ومن اراد معاً فعلیه بالعلم
[هر کسی در پی دنیا است باید دنبال علم برود ،وهر کس در پی آخرت است باید دنبال علم برود ،وهر کس دنبال هر دواست باید دنبال علم برود.]
تشویق قرآن به کاوش در طبیعت
قرآن مکرراً مردم را به تدبر در احوال کائنات دعوت می کند و از برخورد سطحی با آیات الهی بر حذر می دارد :
افلا ینظرون الی الابل کیف خلقت. و الی السماء کیف رفعت .والی الجبال کیف نصبت . والی الارض کیف سطحت [غاشیه 17-20 ]
[آیا به شتر نمی نگرید که چگونه آفریده شده؟ و به آسمان که چه سان برافراشته شده؟ و به کوه ها که چگونه بر کشیده شده؟ و به زمین که چگونه گسترده شده است ؟]
تشویق به کسب علم از هر منبع صاحب علم
قرآن و سنت تأ کید دارند که علم را باید از هر منبعی که واجد آن است اخذ کرد . در قرآن آمده :
فبشر عباد الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه (زمر 17و 18)
[پس بندگان مرا بشارت بده، آن کسانی که به سخن گوش می دهند و از بهترین آن پیروی می کنند .]
امام علی (ع) می فرماید: العلم ضالهَ المؤمن فخذوه و لو من ایدی المشرکین [علم گمشده مؤمن است پس آن را جذب کنید، حتی اگر از دست مشرکان باشد .]
تشویق دانشمندان و فراهم کردن امکانات برای تحقیق و آموزش
در این دوران اقداماتی صورت گرفته که به این جنبش کمک کرده مثل:
بزگداشت علما بدون توجه به عقیده آنان، کمک علمی به دانشمندان، کمک مالی به دانشجویان، ایجاد مدارس و کتابخانه ها و تخصیص موقوفات برای ترویج علوم
احساس جهان وطنی در علمای مسلمان
دانش پژوهان مسلمان در آن دوران همه سرزمین های اسلامی را وطن خود می دانستند و خدمت در هر نقطه از جهان اسلام را خدمت به اسلام می دانستند.
حاکمیت روح تسامح
وجود سعه صدر، تحمل آرا و رفتار منصفانه با فِرَق، از ویژگیهای آن دوران بود. مسلمانان بر مبنای دستور دین با نیکوترین وجه مجادله می کردند و در مسائل علمی و فلسفی بهترین ها را بر می گزیدند. البته در زمانی که مبانی دین در خطر بود تسامحی وجود نداشت .
تعهد به پیروی از برهان
اسلام با تقلید کورکورانه مخالف است و مبنای حق را برهان می داند :
لا تقف ما لیس لک به علم ...(اسرا 36) [از پی آنچه نمی دانید پیروی نکنید ...]
حقیقت جویی دانش پژوهان
اسلام حق را فوق همه چیز می داند، مسلمانان را به پیروی از حق دعوت می کند، حتی اگر به ضررشان باشد.
و من اظلم ممن افتری علی الله کذباً، او کذب بالحق لما جائه ...(عنکبوت 68) [چه کسی ستمکارتر از آن است که بر خدا دروغ می بندد یا به هنگامی که حق به سوی او می آید تکذیبش می کند ...]
جامعیت علم اسلامی و وحدت علوم در اسلام
متفکران مسلمان منشأ همه چیز را خدا می دانند لذا به یک وحدت کلی بین علوم معتقدند و عقیده دارند که این علوم وحدانیت خدا را نشان می دهند. همچنین دانشمندان مسلمان در آن دوران در تمام علوم سر رشته داشتند و سرآمد دانشمندان زمان خود بودند .
سخت کوشی دانشمندان مسلمان در کسب معرفت
در آن دوران علمای مسلمان برای دسترسی به یک معلم یا برای حل یک معضل علمی از هیچ کوششی فرو گذار نمی کردند. دانشمندان با توجه به حدیث پیامبر که زگهواره تا گور دانش بجوی، همواره و در هر جایی به دنبال علم و پژوهش بودند .
وحدت حوزه و دانشگاه
در حال حاضر در کشور ما حوزه و دانشگاه دو متولی آموزش هستند. حوزه به آموزش معارف خاص دینی می پردازد و دانشگاه به آموزش علوم روز برای رفع نیاز جامعه و پیشبرد مرزهای علم می پردازد. متأسفانه حوزه تنها به معارف خاص دینی می پردازد و از علوم روز دنیا فاصله دارد و قادر نیست، شبهات مطرح شده از جانب دانشگاه ها را به خوبی پاسخ دهد. از طرفی دانشگاه های ما مصرف کننده علم دانشگاه های غربند و تولید علم لازم را برای رفع نیاز جامعه ندارند. روح حاکم بر دانشگاه های ما به تبعیت از دانشگاه های غرب روح سکولار است و تفکر غالب در دانشگاه ها تفکر مادی گرایی و پوزیتیویستی است. در نتیجه این دو مرکز از هم جدا افتاده اند و از هم فاصله گرفته اند و از آن دو تفکر انحرافی به راه افتاده:
عده ای دلبسته علم جدید شده اند و گفته اند که قرآن و سنت نیز همین را می گویند و خواسته اند به این طریق اعجاز قرآن و رسالت پیامبر را بیان کنند؛ تفسیر طنطاوی و سید احمد خان هندی از این نمونه اند .
گروهی از متفکران دینی نیز با بی اعتنایی و تحقیر علم جدید باعث گروهی دیگر از دین شده اند و به این طریق جدایی حوزه و دانشگاه را تقویت کرده اند .
به نظر ما راه درمان این ها وحدت حوزه و دانشگاه است. اما منظور از وحدت چیست؟ در این زمینه بحث های زیادی صورت گرفته، عده ای گفته اند که باید بعضی دروس دانشگاهی در حوزه تدریس شود و بالعکس، عده ای می گویند اساتیدی از حوزه به دانشگاه بروند و بالعکس، عده ای وحدت را وحدت سیاسی – اجتماعی دانسته اند، اما همه این نظریات که ابراز شده علی رغم اینکه مورد نیازند اما کافی نیستند. به نظر نگارنده کتاب، منظور از وحدت حوزه و دانشگاه این است که جهت گیری هر دو الهی باشد. یعنی دانش آموختگانی تربیت کنند که هدف اصلی آن ها نزدیکی به خداوند باشد و در این راستا در خدمت به جامعه اسلامی و اعتلای آن بکوشند. برای ایجاد وحدت نیاز است که حوزه پیشقدم شود زیرا دانشگاه به دلیل روح حاکم بر آن چندان نیازی به وحدت احساس نمی کند. برای حرکت به سمت وحدت باید بعد معنوی را در دانشگاه ها تقویت کرد. این کار باید در دو بعد انجام گیرد: بعد نظری و بعد عملی. بعد نظری که مربوط می شود به آموزش و تعمیق معارف دینی و بعد عملی که به تزکیه نفس و تقویت ایمان مربوط می شود. اقداماتی که در این زمینه باید صورت بگیرد به صورت زیر است :
تهیه دروس برای تدریس و تعمیق معارف دینی دانشجویان البته در این زمینه کتاب هایی تهیه شده که در حال حاضر در دانشگاه ها تدریس می شود اما کارآیی لازم را نداشته اند. از نظر نگارنده کتاب، وجود دروسی مثل «آداب تعلیم و تعلم در اسلام » که بیان بدارد هدف از تحصیل در اسلام چیست و رفتار متقابل استاد و دانشجو چگونه باشد و دروسی که بیان کند که نحوه کار و استنباط فقها و مفسرین قرآن چگونه است تا تصور این که با صرف خواندن ترجمه آیات می توان مسائل فقهی را بیرون آورد برطرف شود. باید دقت داشت که اگر ما در این زمینه به خوبی عمل نکنیم دیگران مسائل انحرافی را به دانشجویان ما قالب می کنند .
فرستادن علما و روحانیانی که در بعد نظری بر کار خود مسلط باشند و خود نمونه ای از اخلاق اسلامی باشند به دانشگاه ها. در این زمینه باید دقت کرد که فرستادن افرادی که این زمینه توانایی لازم را نداشته باشند نتیجه معکوس دارد .
دانشجویان و اساتید مذهبی نیز باید دقت کنند که ضمن تقویت خود در امور دینی و ضمن رعایت اخلاق اسلامی تلاش خود را برای رسیدن به این اهداف مبذول دارند .
حوزه و دانشگاه باید دقت داشته باشند که نباید توقع تمکین از یکدیگر را داشته باشند. در حال حاضر ما نیاز داریم که با همدلی، سخت کوشی و برنامه ریزی صحیح به سمت رفع نیازهای کشور حرکت کنیم .
دانشگاه اسلامی
این بحث اولین بار توسط مرحوم ابوالاعلی موددی در دهه ی 1930 به هنگام طرح ایراداتش بر دانشگاه علیگره فهند مطرح شد. پس از آن در بهار 1356 اولین کنفرانس بین المللی آموزش و پرورش اسلامی در مکه معظمه تشکیل شد . در سال 1361 سمینار بین المللی اسلامی کردن دانش در اسلام آباد برگزار شد و در تابستان 1363 مرحوم دکتر فاروقی، رئیس مؤسسه بین المللی اندیشه اسلامی (در آمریکا)و استاد دانشگاه تمپل(در فیلادلفیا) کنفرانس بین المللی اسلامی کردن رشته های دانش را در مالزی به راه انداخت. از این به بعد نیز تعدادی کنفرانس در کشور های مختلف برگزار شد. از اوائل دهه 1360 تعدادی دانشگاه بین المللی اسلامی در کشورهای اسلامی(پاکستان ، مالزی ، الجزایر ، ...)و آمریکا و انگلیس تأسیس شد. همچنین تعدادی مجله در این زمینه به راه افتاده است که از جمله می توان موارد زیر را ذکر کرد:
American Journal of Islamic Social Sciences (چاپ آمریکا)
Journal of Islamic Science (چاپ پاکستان)
Muslim Education Quarterly( (چاپ انگلستان
Islamic Studies(چاپ پاکستان)
Islam and Science((چاپ کانادا
همچنین در دهه های اخیر کتاب های زیادی در این زمینه منتشر شده است. در جهان مسیحیت نیز راجع به علم دینی در این سال ها کتاب های زیادی منتشر شده است .حتی کنفرانس هایی در این زمینه برگزار شده که می توان به کنفرانس علم در زمینه خداباورانه(Science in a Theistic context) اشاره کرد که در سال 1377 در کانادا برگزار شد.
در ایران نیز اولین بار سمیناری در اسفند 1357 در شیراز برگزار شد و در سال 1359 نیز سمیناری تحت عنوان ((اولین سمینار انتقال تعلیم و تربیت اسلامی )) برگزار شد.
در جهان اسلام در گذشته علوم طبیعت به عنوان بخشی از فلسفه و همراه با الهیات و ریاضیات یک جا عرضه می شد و همگی در چارچوب جهان بینی اسلامی قرار می گرفتند . متفکران مسلمان برای علم مراتبی قائل بودند که از معرفت حسی آغاز می شد و علم استدلالی و علم اکتشافی را در بر می گرفت و در بالاترین مرتبه به وحی منتهی می شد . اما در عین اختلاف مراتب علوم ،به همبستگی میان آنها معتقد بودند . انتقال علوم جدید که همراه با بار فلسفیشان بوده ، باعث حاکمیت مکتب پوزیتیویسم بر جوامع علمی ما شده است . حاکمیت این مکتب که مکتبی تجربه گرا می باشد جدایی علوم را از متافیزیک خداباور باعث شد . این مسأله، علم سکولار را بر جوامع علمی ما حاکم کرد .بنابراین پرورش یافتگان در محیط های علمی ما فارغ از تعلیم، تزکیه و بینش اسلامی بار آمده اند که این خود تبعاتی برای جوامع ما داشته است که از جمله می توان دوری از معنویت را ذکر کرد. البته دوری از معنویت مختص به جوامع ما نیست و کشور های غربی نیز با آن دست به گریبانند. از همین رو بحث علم دینی در دهه های اخیر مطرح شده است. اما باید ببینیم آیا جایی برای علم دینی یا علم اسلامی هست یا نه و اگر هست، مفهوم آن چیست و حوزه آن تا کجاست؟ گفته می شود که مگر علم، اسلامی و غیر اسلامی دارد؟
در جواب باید گفت که اگر علوم، صرفاً حاصل تجربه باشند فرقی نمی کند در کجا بدست آمده باشد اما در واقع می توان یک تجربه را در پرتو جهان بینی های مختلف تفسیر کرد. بنابراین پیش فرض های متافیزیکی پژوهشگر در نظریه های علمی مؤثرند. ازطرفی دانشمندان به دنبال ارائه نظریاتی جهان شمولند که تنها با استفاده از داده های تجربی قابل دسترسی نمی باشند و به یک سری پیش فرض های متافیزیکی نیاز است .بنابراین تفسیر یک مادی گرا با تفسیر یک معتقد به خدا از یک تجربه، بسیار متفاوت است .نمونه آن را می توان در اصل آنتروپیک دید. در این اصل دانشمندان به این نتیجه رسیده اند که ثابت های طبیعت (از قبیل بار الکترون، جرم الکترون، ثابت پلانک، ...) به گونه ای تنظیم شده اند که اجازه حیات را به انسان بدهند. مثلاً اگر شدت نیروی ثقل کمی قوی تر از مقدار فعلی آن می بود انبساط جهانی خیلی وقت بود که متوقف شده بود . برای این اصل دو توضیح ارائه شده است :
الف) تعداد زیادی جهان وجود دارد و بنابرابن تعجبی نیست که یکی از آن ها شرائط لازم برای حیات را دارا باشد.
ب)فقط یک جهان داریم و آن طراحی داشته است .
فیزیک دانان خداباور آن را حاکی از طراحی خداوند می دانند اما فیزیک دانان ملحد توضیح تعداد زیاد جهان را ارائه می دهند . پس در اینجا پیش فرض های متافیزیکی باعث این دو جبهه گیری شده است .پس نمی توان گفت که علم، اسلامی و غیر اسلامی ندارد .
از طرف دیگر جهت گیری کاربردی علوم در صورتی که در چارچوب جهان بینی اسلامی نباشد احتمال انحراف وجود دارد و ممکن است دانش در جهت های مخرب مورد استفاده قرار گیرد .
همانگونه که قبلاً بحث شد علم دینی، تمام علوم را شامل می شود اما این علوم باید در چارچوب جهان بینی اسلامی قرار بگیرند. معنای علم دینی این نیست که آزمایشگاه و نظریه های فیزیکی کنار گذاشته شود و یا قوانین فیزیک و شیمی از قرآن استخراج شود بلکه این است که کلیت قضایا در یک متن دینی قرارگیرد. همانگونه که در اولین کنفرانس بین المللی آموزش و پرورش اسلامی ( سال 1997) آمده :
پس علوم شریعت (قانون اسلام ) با علوم دیگر نظیر طب، مهندسی، ریاضیات، روان شناسی، جامعه -شناسی و ... به هم می رسند، از این جهت که همه آن ها مادامی که در چارچوب اسلامی حرکت کنند و با مفاهیم و نگرش های اسلامی توافق دارند اسلامی هستند ....
مفهوم اساسی علم محدودیتی روی علوم نظری، تجربی، یا کاربردی نمی گذارند، جز یک محدودیتی که مربوط می شود به اهداف غایی آن ها از یک طرف و آثار علمی آن ها از طرف دیگر . علم به معنای اسلامی نوعی عبادت است که به وسیله آن انسان به خدا نزدیک تر می شود. پس آن علمی نباید به کار رود که ایمان و اخلاق را فاسد می کند و موجب آسیب، بی عدالتی و ظلم می شود.
برای داشتن علم اسلامی به مکانی نیاز است تا این علم تدریس شود .این مکان دانشگاه اسلامی است . دانشگاه اسلامی دو بعد دارد :ظاهری و باطنی
در بعد ظاهری دانشگاه باید طوری باشد که فردی که وارد دانشگاه می شود احساس کند که وارد یک محیط اسلامی شده است .اما در بعد باطنی که از بعد ظاهری مهم تر است باید بینش و منش اسلامی بر افراد دانشگاه حاکم باشد یعنی افراد دانشگاه نگرش الهی داشته باشند .پس منظور از دانشگاه اسلامی دانشگاهی است که علم و فن آن در حد اعلای تحقیقات روز باشد و بینش و منش اسلامی در آن حاکمیت داشته باشد .
در حال حاضر دانشگاه های ما از لحاظ ظاهری حدوداً اسلامی اند اما در بعد باطنی این گونه نیستند. دلایلش را می توان به صورت زیر ذکر کرد :
1- هیأت علمی دانشگاه ها در محیط سکولار تربیت شده اند .بنابراین انتظار حاکمیت بینش اسلامی بر هیأت علمی مان انتظار بی خودی است .
2- اقدامات اساسی در جهت تغییر نگرش دانشگاهیان انجام نگرفته است و اقدامات انجام گرفته بیشتر جنبه صوری داشته تا جنبه محتوایی .
3- مدیریت محیط های فرهنگی دغدغه لازم را برای حاکم کردن بینش اسلامی نداشته اند زیرا خود نیز در محیط سکولار تربیت شده اند .
4- افزودن دروس معارف اسلامی تأثیر مطلوب را نداشته اند زیرا از یک طرف دانشجو معارف اسلامی را می خواند و از طرف دیگر دروسی را می خواند که ظا هراً مستقلند. زیرا تا هدف علم پیش بینی پذیری و کاربردهای آن باشد نیازی به دین نیست. به عبارتی تا زمانی که به دنبال فهم عمیقی از طبیعت نباشیم، نیازی به دین نداریم.
پس با افزودن چند درس معارف اسلامی نمی توان دانشگاه را اسلامی کرد . هدف از دانشگاه اسلامی باید این باشد که دانش پژوه با چنان قوتی واجد بینش اسلامی شود که بتواند آن را در همه ی حوزه ها به کار برد . یعنی داده های تجربی را از مفروضات و پیش داوری های دانشمندان جدا کند، حدود علوم تجربی را خوب بشناسد، طبیعت را به عنوان جزئی از یک واقعیت بزرگ تر ببیند و بتواند وحدتی به جمیع معلوماتش بدهد .
برای رسیدن به اهداف ذکر شده باید در برنامه ریزی آموزشی اهداف زیر گنجانده شود :
1- فراهم کردن شرایط پژوهش های نظری و کاربردی در جهت بالا بردن مرزهای دانش و رفع نیاز های جامعه؛ این شزایط برای هر دانشگاهی اعم از اسلامی و غیر اسلامی مورد نیاز می باشد؛ دانشگاه باید موجبات خود اتکایی کشور را فراهم کند و باعث اعتلای جامعه اسلامی شود .
2- رواج بینش اسلامی در بین دانشجویان به گونه ای که جهت گیری کلی آن ها در قضایا خدامحورانه باشد؛
3- تهذیب دانشجویان.
عطاء الرحمن ، شیمی دان پاکستانی در سخنرانی خود در «کنفرانس آموزش و پرورش اسلامی» در مکه معظمه (1997) مطلب را خوب ادا کرده :
محصول نهایی سیستم آموزشی باید افرادی باشند که در حوزه های تخصصی خود ممتاز باشند ولی ضمناً تفکر و اعمالشان با ایدئولوژی اسلامی تطابق داشته باشد. دروس باید شامل یک برنامه جامع آموزش دینی در مدرسه، کالج و دانشگاه باشد و حدود دانش علمی را به طور وضوح مشخص کند و نشان دهد که چگونه پیشرفت های فنی جدید با ارزش های اسلامی توافق دارند تا از شرور ماده-گرایی پرهیز شود.
برای رسیدن به اهداف ذکر شده راه کارهای زیر پیشنهاد می شود :
1- یک سلسله دروس مرتبط با جهان بینی اسلامی برای آن که دانشجویان بتوانند کلیت قضایا را در چاچوب جهان بینی اسلامی تحلیل و تفسیر کنند .
2- تعدادی دروس که قلمرو علوم و محدودیت آن ها را تبیین کنند. آموزش فلسفه علم و جامعه شناسی علم در پرتو معرفت شناسی اسلامی ضروری است .
3- برای هر رشته دروسی خاص که در آن معارفی از آن رشته که با جهان بینی اسلامی تعارض دارد را مشخص کنند .
4- علم اسلامی همبستگی میان اشیا را که حاکی از ارجاع کثرت به وحدت است، شامل می شود. لذا نباید تنها به تجزیه دانش ها توجه شود بلکه به ترکیب دانش ها نیز توجه شود .
همبستگی بین علوم در اسلام مورد تصدیق غیر مسلمانان نیز قرار گرفته است . روژه دوپاسکیه در این زمینه می گوید :
دانشمندان اسلامی کلاسیک برخلاف همکاران جدیدشان در غرب که فقط به مطالعاتی غالباً تحلیلی و کمی و جزئی می پردازند در تعقیب دانشی بودند که جنبه تألیفی سنتتیک و کیفی اش بیشتر بود و بینشی عام تر از عالم آفرینش عرضه می داشت. این امر سبب می شد که نوعی حکمت را قرین دانش خویش سازند و مانع از آن می گردید که همانند زمان ما کلیه حقوق را از آن علم بشناسد و برای دانش قدرتی الهی قائل شوند، تا جایی که علم از حیطه اختیار انسان خارج شود و بر روی آدمی شمشیر بکشد.
همبستگی بین علوم، مورد توجه غیر مسلمانان نیز بوده است. یکی از نتایج این نگرش این بوده که در دو سه دهه اخیر مطالعات بین رشته ای رایج شده و بسیار پرثمر بوده است. زمان آن رسیده که جهان اسلام که خود روزی پایگاه این بینش بوده ، بار دیگر به احیاء آن بپردازد و علوم مهندسی و پزشکی را از حالت یک بعدی فعلی خارج کند. برای این امر ارائه دروسی که اطلاعات دانشجویان را در مورد رشته های دیگر افزایش دهد ضروری به نظر می رسد .

منبع: گروه فکری فرهنگی تمهید
چکیده فوق را آقای مهدی حسانی از کل کتاب از علم سکولار تا علم دینی نوشته اند.

پنجشنبه 21 خرداد 1388
کاربر گرامی توجه داشته باشید که این بخش صرفا جهت ارائه نظر شما در رابطه با همین مطلب در نظر گرفته شده است. در صورتی که در این رابطه سوالی دارید و یا نیازمند مشاوره هستید از طریق تماس تلفنی و یا بخش مشاوره اقدام نمایید.
نام و نام خانوادگی
پست الکترونیک
نظر
کد امنیتی
نظرات

زهرا

خیلی خیلی ممنون واقعا مطالب کاربردی و مفیدی بود

11 آذر 1399

اخبار مرتبط
محصولات مرتبط