loader-img
loader-img-2
بعدی
بعدی بازگشت
بعدی بازگشت

ابراهیم فیاض: جغرافیای آینده پیشرفت

نویسندگان مرتبط : ابراهیم فیاض

تاریخ و جغرافیا دو عنصر به هم پیوسته اند چرا که تاریخ در ظرف جغرافیا رخ می دهد و این ترکیب ظرف و مظروف فرهنگ را تشکیل می دهد و فرهنگ سیال است و سیال بخش پس جغرافیا در تعامل با تاریخ سیال می‌شود و جغرافیاهای متعدد در تاریخ های متعدد وجود دارد.

2. فهم تاریخ جغرافیایی و جغرافیای تاریخی مبنای مردم‌شناسی تاریخی را تشکیل می دهد. فهم جغرافیای تاریخی به ما ادوار جغرافیا را نشان می دهد و تاریخ جغرافیایی، تاریخ مکانی را ترسیم می کند. پس در مردم شناسی تاریخی، تاریخ و جغرافیا در کلیپ خودشان و نه تقلیل یافته، بررسی می شود چرا که ترکیب جغرافیا با تاریخ، ما را به پیچیدگی های جغرافیا رهنمون می سازد.

3. با تحولات فرهنگی، تاریخ و جغرافیا نیز تغییر پیدا می‌کنند چرا که تاریخ یک نوع تغییر است و مردم نگاری تاریخی این مهم را تعریف می کند. چرا که خود تاریخ از اسناد استخراج می‌شود و این استخراج، خود یک نوع تغییر است و تابع زمان و مکان و تاریخ و جغرافیا. پس در چه زمانی واقع شویم تفسیر تاریخی نیز تفسیر می کند.

4. جغرافیا نیز تابع زمان است و با زمان ها، مکان تغییر پیدا می‌کند و تفسیرهای متعددی به خود می پذیرند چرا که اگر جغرافیا را ظرف بدانیم و تاریخ مظروف ظرف نیز با تفسیر، تغییر پیدا می‌کند علت آن است که مکانیت تابعی از جهان پدیداری است و جهان پدیداری در زمان شکل می گیرد (مقتضیات زمانی- کل یوم هو فی شأن).

5. فهم جغرافیای امروز و آینده براساس فهم جغرافیایی گذشته شکل می گیرد چرا که جغرافیای حال و آینده، ریشه در جغرافیای گذشته دارد. پس مطالعه مردم شناسی تاریخی به مطالعه جغرافیای فعلی و آینده با توجه به گذشته می پردازد و آینده نگری جغرافیایی را ترسیم می کند و این را از ترکیب جغرافیا و تاریخ به دست می آورد که در فرهنگ تجلی پیدا می کند که زندگی روزمره انسانی نیز شکل می دهد و آن را با شناخت شناسی انجام می دهد.

6. تاریخ و جغرافیا یک شبکه شناختی را تشکیل می دهد که فهم این شبکه شناختی، حوزه جغرافیایی را ترسیم میکند حوزه های شناختی متعدد، حوزه های جغرافیایی را شکل می دهند که نظام های معنایی را ترسیم می‌کند و نظام های معنایی، نظام های کنشی را بوجود می آورند و اینجاست که حوزه های جغرافیایی شبکه انسجامی یک جغرافیا را تجلی می بخشند و اتحادیه های سیاسی و اقتصادی و اجتماعی را بوجود می آورند و تشخص می بخشند.

7. فهم جغرافیایی جهان نیز به مردم شناسی تاریخی برمی گردد. که هر کس بتواند این جغرافیای جهانی را برای حوزه جغرافیای خود ترسیم کند میتواند آینده جهانی خود را شکل دهد. پس برای یافتن حوزه های جغرافیایی جهان، بایستی عنصرهای فرهنگی و ترکیبهای فرهنگی حوزه های جغرافیایی را استخراج کرد و تجربه و ترکیب فرهنگی را مشخص کرد.

8. برای فهم جغرافیای جهانی بایستی به فرمول هویت رجوع کرد: دین+زبان=هویت و این فرمول بنیادی ترین حوزه های فرهنگی جهان را تشکیل می دهد.

کسانی که دین را تنها عنصر هویت بخش می دانند به بنیادگرایی مذهبی دچار می شوند که نتیجه آن نفی حوزه های متکثر فرهنگی است که براساس زبان شکل یافته اند و نتیجه آن خشونت علیه این حوزه های فرهنگی است که می تواند به عنوان نمونه به طالبان و القاعده اشاره کرد.

9. و اگر از دو عنصر مذکور فقط زبان در مرکز تحلیل واقع شود و مذهب نفی شود اینجاست که سکولاریسم رخ می نماید که یک نوع تقلیل است یعنی نظام معنایی (دین) به نظام نشانه شناختی (زبان) تقلیل پیدا میکند پس حوزه های محدود فرهنگی تر بوجود می آید یعنی حوزه های زبانها که ملیتگرایی و ناسیونالیسم آن را ترسیم می‌کند و بشدت نافی حوزه های فرهنگی موجود در یک حوزه جغرافیایی مذهبی می باشد. مثل ناسیونالیسم قرن نوزده می در جهان اسلام.

10. این دو نوع نگرش در حال رقابت با یکدیگر در سطح جهانی است. جهانی شدن براساس تقلیل مذهب به زبان شکل گرفته است به دنبال ترسیم یک زبان جهانی مثل انگلیسی است که تقلیل مذهب به زبان ساده انگار انگلیسی است پس یک مذهب زبانی را ترسیم می کند و ظرفیت های زبان را به ظرفیت دینها تحمیل می‌کند. پس سعی در تقلیل تکثرگرایی مذهبی را به وحدت زبانی است. و از اینجاست که به کل گرایی و وحدت جهانی (Global) نائل می آید که در کشورهای انگلوساکسون ترسیم می شود و جنگ طلبی آنها را در سطح جهان شکل می دهد.

11. و اگر تکثرگرایی مذهبی را پی گرفته شود و براساس آن به تکثرگرایی زبانی نیز دامن زده شود و محور آن یک تکثرگرایی تقلیلی بسیار است که حوزه های فرهنگی تقلیلی را ترسیم میکند و نظام وحدتی جهانی را به هرگونه آن نیز نفی میشود که نام آن پسامدرنیسم نهاده شده است و نفی روایت‌های واحد تاریخی و جغرافیایی را در روش شناسی خود قرار داده است و سعی می کند با هیچ انگاری و نیهیلیسم ساختار جهانی و صلح جهانی را ترسیم می کند که کشورهای اروپای متصل با محوریت فرانسه آن را تولید می‌کند. (نمونه آن یونسکو است)

12. چارچوب جغرافیای آینده از دیدگاه اسلام در قالب دین همراه با زبان است پس به کثرت در وحدت و وحدت در کثرت می رسد که نه به کثرت‌گرایی بی نهایت اروپای متصل دچار می شود که وحدت بخشی و معنا را از دست بدهد و بی‌معنایی و بی هدفی و بی کنشی درو کند. و نه وحدت بخشی بدون تکثر که معناگرایی جنگ طلبانه را ترسیم کند. و این مبنای ارتباطات میان فرهنگی اسلامی براساس تاریخ و جغرافیای جهانی است و خود را وارد فرآیند فرهنگی- ارتباطی جغرافیای آینده خواهد کرد.

منبع: پگاه حوزه

این نشریه به همراه نشریاتی چون پنجره، پلاک هشت، فرهنگ پویا، راه، موعود و... در فروشگاههای دفتر نشر معارف و سایت پاتوق کتاب موجود و قابل تهیه است.

جمعه 6 آذر 1388
کاربر گرامی توجه داشته باشید که این بخش صرفا جهت ارائه نظر شما در رابطه با همین مطلب در نظر گرفته شده است. در صورتی که در این رابطه سوالی دارید و یا نیازمند مشاوره هستید از طریق تماس تلفنی و یا بخش مشاوره اقدام نمایید.
نام و نام خانوادگی
پست الکترونیک
نظر
کد امنیتی
اخبار مرتبط
محصولات مرتبط