«پاسیاد پسر خاک» نام کتاب زندگینامه آزاده فقید حجتالاسلام والمسلمین سیدعلیاکبر ابوترابی است؛ عنوانی که در واقع ترجمهای از نام اوست: پاسداشت فرزند خاک. این کتاب بتازگی با تالیف محمد قبادی و به همت بخش تاریخ شفاهی دفتر ادبیات انقلاب اسلامی در حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی رونمایی شد.
در جلسه رونمایی این کتاب برخی چهرههای شناخته شده همچون دکتر غلامعلی حداد عادل و حجتالاسلام محمدحسن ابوترابی حضور داشتند و به گوشههایی از زندگی و شخصیت مرحوم ابوترابی پرداختند.
مرحوم ابوترابی را بسیاری به عنوان سید آزادگان میشناسند و او را فرمانده خاکریز پنهان جنگ معرفی میکنند، شخصیتی که در 10 سال دوران اسارتش همواره برای آزادگان ایران یک تکیهگاه معنوی بود.
کتاب پاسیاد پسر خاک در 3 بخش به زندگی ایشان میپردازد: بخش پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، دوران دفاع مقدس و اسارت و در نهایت رهایی از اسارت، بازگشت به وطن و حضور در مجلس شورای اسلامی. این کتاب بهانهای شد تا با محمد قبادی نویسنده آن به گفتگو بنشینیم.
* آقای قبادی! چه شد که به سراغ تالیف و نگارش زندگینامه مرحوم ابوترابی رفتید؟
دفتر ادبیات انقلاب اسلامی و به طور خاص بخش تاریخ شفاهی حوزه هنری فعالیت خوبی در این زمینه دارند و در همین ارتباط چند اثر را هم منتشر کردهاند و آثار دیگری هم در دست پیگیری و تولید است.
این دفتر طی فراخوانی اعلام کرد، اگر از میان نویسندگان و اهل قلم کسانی مایل به همکاری در این زمینه هستند، طرحها و پیشنهادهای خودشان را ارائه کنند که بنده هم در آن زمان طرحی را در ارتباط با تالیف و نگارش این کتاب ارائه کردم.
* این فراخوان دفتر ادبیات انقلاب اسلامی و طرح پیشنهادی شما متعلق به چه زمانی است و آیا مرحوم ابوترابی در قید حیات بودند؟
خیر. همانطور که میدانید ایشان سال 1379 به رحمت خدا رفتند، اما من اواخر سال 1381 بود که این طرح را به حوزه هنری تحویل دادم و با چند ماه تاخیر کار را از بهار 82 به صورت جدی آغاز کردم.
* پس خود مرحوم ابوترابی اصلا در جریان چاپ چنین کاری نبودند؟
بله و من هم اصلا این قصد را نداشتم، ضمن این که ایشان هم اصلا چنین اخلاقی نداشتند و کمتر درباره خودشان در جایی سخن گفتهاند و همین جا هم باید تشکر کرد از کسانی که چند تا مصاحبه با مرحوم ابوترابی انجام دادهاند و منابعی را اگرچه محدود و کم در اختیار ما گذاشتند.
* این علاقه و انگیزه نسبت به مرحوم ابوترابی آیا ریشه در سابقه آشنایی شما با ایشان هم داشت؟
خیر. روابط خاصی با ایشان نداشتم، اما ایشان و پدر بزرگوارشان مرحوم آیتالله سیدعباس ابوترابی، تولیت و امامت جماعت مسجد و حوزه علمیه امام حسین(ع) را در تهران به عهده داشتند و به خاطر نزدیکی منزل و رفت و آمد به مسجد این توفیق را داشتم که ایشان را ببینم.
بنابراین خیلی رابطه صمیمی و خاصی وجود نداشت، ولی همیشه برایم حاجآقای ابوترابی شخصیتی قابل احترام، بزرگ و تاثیرگذار بود بخصوص پس از فوت ایشان انگیزه زیادی داشتم تا درباره زندگی او کار کنم و کتابی بنویسم.
* اشاره کردید که طرح کتاب را سال 81 ارائه کردید. استقبال دفتر ادبیات انقلاب چگونه بود و کار بر چه مبنایی آغاز شد؟
بگذارید این گونه بگویم که استقبال دفتر ادبیات انقلاب اسلامی در واقع من را برای انجام و نگارش این طرح مصمم کرد.
برای شروع هم با همان طرح پژوهشی مختصری که ارائه کرده بودم، کار را آغاز کردم و البته بنای اولیه هم پروندهای بود که ما از مرحوم ابوترابی در طرح تحقیقاتی فرهنگ ناموران معاصر ایران داشتیم که زندگینامه ایشان در فرهنگ ناموران توسط این حقیر نوشته شده بود. در واقع یک بار پیشزمینه نگارش زندگی ابوترابی را داشتم.
* پژوهش و تحقیقات کتاب چگونه انجام شد؟ آیا مستندات تاریخی و منابع کتابخانهای جوهره اصلی کار بود یا تحقیقات میدانی؟
همانطور که پیشتر هم اشاره داشتم اساس این پژوهش پرونده مختصری بود که در بایگانی فرهنگ ناموران معاصر ایران در دفتر ادبیات انقلاب اسلامی وجود داشت.
پس از مطالعه و بررسی منابع این پرونده و نیز پرونده شخصیتهای مرتبط با آن، نوبت به یادداشتبرداریهای گسترده رسید.
سعی کردم از حداکثر منابع مکتوب در دسترس اعم از کتاب یا نشریه بهره ببرم، اما ازسوی دیگر جمعآوری اطلاعات در مطالعات میدانی بخش خاطرات شفاهی بیشترین سهم را در پیشبرد کار داشت. این بخش میدانی حاصلش 80 ساعت مصاحبه با 28 نفر در تهران، مشهد، قم و قزوین شد.
* این مصاحبهها اختصاص به چه افراد یا نهادها و سازمانهایی داشت؟
در مورد سازمانها میتوان به مصاحبههایی در سازمان اسناد ملی اشاره کرد که بیشتر سالهای تحصیل و وقایع نهضت امام خمینیره را در بر میگرفت یا همچنین مصاحبههایی در مرکز اسناد انقلاب اسلامی انجام شد که شامل پیشینه خانوادگی و فعالیتهای سیاسی مرحوم ابوترابی بود.
از طرفی به سراغ چهرهها و شخصیتهایی رفتم که در زمانهای خاصی همراه ایشان بودند و آنچه دیده بودند را روایت کردند. این گروه شامل 2 دسته بود: خاطرات خانواده و بستگان و خاطرات دوستان، همرزمان، همدرسان و آشنایان.
به عنوان مثال در روزگاری که ایشان در شهر مقدس قم ساکن بودند و خانهشان در کوچه آیتالله صدر یا به تعبیر قدیمیهای همان محل کوچه آقایون بود با استاد علی موسوی گرمارودی همسایه و همبازی بودند و به تعبیر خود آقای گرمارودی در پشت بام بادبادک هوا میکردند.
من به سراغ آقای گرمارودی رفتم و ایشان درباره نوجوانی و جوانی مرحوم ابوترابی سخن گفتند.
مورد دیگر در این زمینه که میتوانم از آن شاهد مثال بیاورم درباره زمانی است که ایشان برای تحصیلات به نجف مشرف میشوند. برای توضیح این بخش از زندگی مرحوم ابوترابی به سراغ حجتالاسلام یعقوبی رفتم، کسی که خود مرحوم ابوترابی اجازهاش را از خانواده گرفت و با خودش به نجف برد و با هم تحصیل کردند و خاطرات بسیار خوبی در کتاب درباره سالهای تحصیل در نجف وجود دارد.
در ستاد جنگهای نامنظم هم با شخصی مصاحبه کردم که ایشان مسوول پشتیبانی و تدارکات جنگهای نامنظم را به عهده داشته است. به عبارتی من سراغ آدمهایی رفتم که ابوترابی را دیده و با او زندگی کرده بودند نه این که درباره او از کسی مطلبی شنیده باشند.
* معمولا برخی از نویسندگان که کار زندگینامه نویسی انجام میدهند با افرادی مواجه میشوند که خاطرات و دانستههای خوبی دارند، اما بنا به دلایلی حاضر به گفتگو و چاپ خاطراتشان نیستند. شما در مراحل مختلف تدوین و تالیف این کتاب با چنین مشکلی مواجه نشدید؟
چرا من هم مواجه شدم. برخی دوست نداشتند خاطراتشان را بگویند که از نگاه من این قابل احترام است. به عنوان مثال اخوی ایشان حجتالاسلام محمدحسن ابوترابی یکی از افرادی بودند که ترجیح دادند در فرصتهای بعدی خاطراتشان منتشر شود و البته این قول را دادند که برای چاپهای بعدی انشاءالله بتوانیم در خدمتشان باشیم.
* در جلسه رونمایی این کتاب آقای دکتر حداد عادل پیشنهادی مبنی بر ادامه کار و انتشار جلد دوم کتاب دادند. نظر شما درباره این پیشنهاد چیست؟
فکر میکنم پیشنهاد خوبی است، چون شخصیت مرحوم ابوترابی واقعا هنوز خیلی جای کار دارد و من هم در همان جلسه رونمایی تاکید کردم این کتاب تنها یک آغاز است و ناگفتههای فراوانی در این ارتباط وجود دارد بخصوص 10 سال اسارت ایشان خودش یکمجموعه میتواند باشد؛ اما من به عنوان نویسنده کتاب ترجیح میدهم کار مستقلی در این زمینه انجام شود و نه کاری که ادامه این کتاب باشد.
این کتاب سیر تاریخی دارد و زندگی آن مرحوم را از تولد تا رحلت در بر میگیرد و برای همین معتقدم کار مستقل و مبسوط دیگری میطلبد نه جلد دومی از این کتاب.
* در یک ارزیابی کلی از کتاب پاسیاد پسر خاک 3 دوره قابل تفکیک است. بخش پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، آغاز جنگ تحمیلی و دوران اسارت و در نهایت پس از آزادی و دوران نمایندگی در مجلس که به نظر میرسد این بخش آخر خیلی کمرنگ است و خوب پرداخته نشده است. چرا؟
من سعی کردم یک گزارش مبسوط از سخنرانیهای ایشان در مجلس چهارم و پنجم در کتاب بیاورم یا دغدغههای ایشان به عنوان نماینده مجلس و همچنین ناطق پیش از دستور و... ارائه شده است.
همچنین حضور و صحبتهای مرحوم ابوترابی در راهپیماییهای معنوی مورد اشاره قرار گرفته است، ولی همانطور که گفتید کمرنگتر و کمحجمتر است، چون خیلی از مسائل هنوز مستند یا بیان نشده است و نیاز به گذشت زمان دارد و از طرفی الزامی هم وجود ندارد که شنیدهها را در کتاب بیاوریم. خیلی مسائل باید صحت آن تایید شود و استناداتی کنار آن باشد.
البته این نکته را هم باید در نظر داشت که بسیاری از مردم، این بخش از زندگی ابوترابی را خودشان از نزدیک دیدهاند و در ذهن دارند.
* زندگی مرحوم ابوترابی فراز و فرودهای فراوانی داشته است. میخواستم بپرسم برای خود شما به عنوان کسی که مدتها از زوایای گوناگون به زندگی ایشان پرداختهاید کدام بخش جالبتر و تاثیرگذارتر بود؟
2 بخش کتاب خیلی برای من جالب بود. یکی دوران اسارت بود که 10 سال به طول انجامیده بود و فراز و فرودهای جالبی داشت، به عنوان مثال در مواردی تعجب من را واقعا برمی انگیخت. ایشان در یک بازه زمانی و در دوران اسارت درباره روز جهانی کارگر صحبت میکنند و بسیار جامع و کامل هم سخن میگویند. چنین نگاهی آن هم در چاردیواری اسارت واقعا تاثیرگذاراست.
روایت دیگری هم وجود دارد که یکی از اسرا به دلیل وسعت جراحتی که داشته است شهید میشود و در همان مقطع، یکی دیگر از اسرا که شاید در ذهن اسرای دیگر شخصیت چندان مطلوبی نداشته خودش را میکشد و تعدادی از اسرا از مرگ او خوشحال میشوند، در حالی که مرحوم ابوترابی طوری درباره زندگی آن اسیر فوت شده سخن میگوید و به گونهای زندگی و مرگ را ترسیم میکند که شادی آنها را به اشک و گریه تبدیل میکند.
ایشان میگوید: میدان اسارت شبیه میدان یک مسابقه دوی استقامت است. هر نفر باید چوب را به نفر بعدی تحویل دهد و او ادامه راه را بدود و اگر یک نفر از این تیم و کاروان عقب ماند، کل تیم عقب میماند و مشکل همه است و همه باید با هم از خط پایان با سربلندی بگذریم.
شما ببینید این واقعا اوج یک نگاه انسانی و بشردوستانه است. من فکر میکنم مرحوم ابوترابی الگوی آزاد اندیشی و بزرگمنشی است.
اما یک بخش دیگر هم بود که به دلیل تازگیاش خیلی جذاب بود و آن هم به رابطه ابوترابی و شهید اندرزگو برمیگردد و بخش عمدهای از آن درباره سازمان مجاهدین خلق و انحراف آن است.
* به عنوان پرسش پایانی، شما دقیقا از چند منبع برای تالیف و تدوین کتاب بهره بردید؟
سعی کردم از مجموع کتابها و نشریات موجود استفاده کنم، اما در مجموع 70 عنوان کتاب و 20 عنوان نشریه را فیشبرداری کردم.
منبع: روزنامه جام جم
گفتنی است این کتاب به همراه دیگر کتابهای دفتر هنر و ادبیات انقلاب و تاریخ شفاهی حوزه هنری در فروشگاههای دفتر نشر معارف و سایت پاتوق کتاب موجود و قابل تهیه است.