loader-img
loader-img-2
بعدی
بعدی بازگشت
بعدی بازگشت

رضا امیرخانی: آمریکا استاد فریبکاری است

نویسندگان مرتبط : رضا امیرخانی

در نشست ادبی نمایشگاه کتاب مترو، گفت‌و‌گوی جالبی میان رضا امیرخانی و یک مخاطب صورت گرفت که موجب شد این نویسنده از تجربه خود در کشورهایی چون آمریکا و افغانستان بگوید و البته بیش از آنکه ادبی باشد نقدی بود بر اشغالگری‌های آمریکا در عراق، افغانستان و ... .


شنبه 6 شهریور 1389

همزمان با ماه مبارک رمضان، چندی از روحانیون مؤسسه فرهنگی رحماء، در راستای ترویج اقدامات فرهنگی مغفول مانده از جمله حوزه کتاب و کتاب‌خوانی، مجموعه نمایشگاه‌هایی را در سطح شهر و به‌خصوص ایستگاه‌های متروی تهران برگزار کرده‌اند که ضمن عرضه کتاب‌هایی با محوریت اندیشه دینی، گفتمان انقلاب و ادبیات پایداری، مشاوره‌هایی را نیز در ارتباط با کتاب در دستورکار قرار داده‌اند.
این نمایشگاه که سومین دوره خود را با عنوان "سطرهای چشم به راه" آغاز کرده، از همان دوره نخست خود مورد استقبال برخی از اهالی کتاب قرار گرفت و در همین زمینه برخی همچون رضا امیرخانی از همان ابتدا به این کار کوچک اما قابل تحسین بها دادند.
چنانکه در همین روز گذشته نیز این نویسنده شناخته شده، در نشست صمیمی با این افراد و مخاطبان کتاب در غرفه کوچک مترو شهید بهشتی به گفت‌و‌گو پرداخت که البته از دید رهگذران نیز پنهان نماند و همین امر در پایان سوژه‌‌ای جالب را رقم زد.
امیرخانی که برای نگارش داستان‌ها و دیگر آثارش همچون "بیوتن"، "داستان سیستان" و... خود حضور در محل روایت متن کتاب را تجربه می‌کند، آشنایی با زندگی مردم در کشورهایی همچون آمریکا، افغانستان و ... را نیز از نزدیک دیده و گاه همین حضور خاطرات جالبی و البته تجاربی را بدست آورده که به خوبی در آثارش انعکاس داده شده است.
همین نکته نیز روز گذشته و در این نشست، باب گفت‌گوی جالبی را رقم زد. گفت‌و‌گویی که موجب شد امیرخانی از تجربه خود در این کشورها بگوید و البته بیش از آنکه ادبی باشد نقدی بود بر اشغالگری‌های آمریکا در عراق، افغانستان و ... . متن آورده شده مباحثه صورت گرفته میان این منتقد و رضا امیرخانی است که شاید در برخی موارد نیز بی‌پروا بود!

*منتقد: شما 13 ماه برای نوشتن کتاب به آمریکا رفتید، درسته؟
-امیرخانی: بله سیزده ماه بود

*خب حداقل یک کتابی می‌نوشتید که پرفروش باشد!
-کتاب "بیوتن" رو نوشتم که مخاطب خود را داشت

*مثلا چقدر فروش داشت؟
-فروش بدی نداشت. نسبتا خوب بود.

*بهتر نبود از این رمان‌های عشقی ایرانی می‌نوشتید؟ من نمی‌گویم که بزنید تو کار تجارت. به هر حال هزینه کردید. با این وجود به نظرتون کتابتون خوب بوده؟ با این روند؟
به نظر خودم بد نبود. شاید هم هیچ وقت به حد کتاب‌های عشقی نرسد!

*شما رفتید و یک جایی مثل آمریکا و افغانستان را هم دیده‌اید. جایی که آمریکایی‌ها حضور دارند. چندتا سوال غیر ادبی
به نظر شما وضعیت افغان‌ها با حضور آمریکایی‌ها در این کشور بهتر از حضور طالبان نیست؟ چرا همیشه به آمریکایی‌ها انتقاد می‌کنیم؟امنیت که بیشتر است. معتقدم که اگر آمریکایی‌ها بروند، مردم آنجا بیچاره می‌شوند.
-اما قسمت جنوبی افغانستان همچنان در دست طالبان است و آمریکا هم هیچ تلاشی نمی‌کند که این‌ها را کنار بگذارد. پس این قضیه چی؟

*مگر غیر از این است که آمریکا هر دو دشمن چپ و راست ما را به نحوی از بین برد؟برای کشور ما که بد نشده!
-درست ولی مهم این است که ببینیم آمریکایی‌ها برای ما چه برنامه‌ای رو تدارک دیدند و در چه فکری هستند که این اقدام را انجام داده‌اند.

*ولی دیدیم که مردم این دو کشور نتوانستند مثلا صدام و یا طالبان را از بین ببرند. در حالی که آمریکا این کار را انجام داد!
-مطمئن باشید که اگر مردم این دو کشور توان از بین بردن ظلم را هم داشتند و در این راستا اقدامی می‌کردند باز هم آمریکا پا به وسط می‌گذاشت. پس هدف آمریکایی‌ها غیر از این بوده.

*مگر آمریکایی همین صدامی که بسیاری را کشت، از بین نبرد؟ این خوب نیست.
-آنها وقتی احساس کردند که باید صدام را کنار بگذارند که مردم شروع به اعتراض کردند. به نحوی که زمانی‌که جهادی‌ها نزدیک بود بر طالبان پیروز شود آمریکایی‌ها وارد شدند و بنابراین شکی نیست که آمریکایی‌ها در جهت منافع خودش هوشمندانه وارد این فضایا شد. بنابراین به دنبال منافع خودش جنگ در این دو کشور را به راه انداخت و به مراتب منافع و اهدافش بسیار بیش از معدن اورانیوم، چاه نفت و ... است و در درازمدت مشخص خواهد شد که چه هدفی دارند.

*ما مدام از مسائل  پشت پرده صحبت می‌کنیم و اینکه صدام یک روزه فرار کرد و ... این مسائل چطور؟
-تحلیل آمریکا در مورد کار خودش ساده است و بدون شک روی منافع ملی‌اش برنامه‌ریزی و این‌گونه اقدامات را مدنظر قرار می‌دهد.

*ممکن است که منافع ما و آمریکا مشترک هم باشد پس چرا مدام در مورد آنها ارزیابی دیگری داریم؟
-گاهی ممکن است ماهم با آنها منافع مشترک داشته باشیم اما نه در دراز مدت؛ مسلم است که آنها اهدافی دیگر را دنبال می‌کنند.آمریکایی‌ها حواسشان جمع است و محیطی را بیهوده امن نمی‌کنند که ماها از آنها استفاده ببریم. مثلا سیمان مشهد، سیمان جنوب ما وارد خاک افغانستان می‌شود اما مهر عدم استاندارد می‌خورد و برمی‌گردد. حال ببینید آمریکا حتی حاضر نیست که کشور ما حتی به اندازه یک سیمان هم در بازسازی افغانستان سود ببرد! بنابراین حواسش جمع است و اهداف درازمدت آمریکا به راحتی قابل تحلیل است.

*اگر آمریکا نبود مطمئنا این دو کشور نابود می‌شدند.
-واقعیت این است که افغانستان امن‌تر نشده است. در زمان طالبان چشم بیرون می‌آوردند، گوش می‌بریدند و... ولی امنیت بیشتر از وضع فعلی بود. نظر مردم این کشور است که اگرچه در شرایط فعلی، آزادی شاید بیشتر باشد اما ناامنی زیادتر شده و دلیلش هم خود آمریکایی‌هاست.

*نه این طور نیست. مگر در عراق که وقایعی رخ می‌دهد و حتی خود آمریکایی‌ها هم کشته می‌شوند، چه دلیلی دارد که این‌ها این‌گونه رفتار کنند.
-مگر از نظامی‌های آمریکایی چه تعدادی از بین می‌روند نسبت به مردم؟ مطمئنا خیلی کم. درسته؟ پس حواسش جمع است. پس نسبت به ناامنی حساس نیستند چون برای آمریکا مشخص  و واضح است که اگر این دو کشور امن شود، مردم به سمت دیگر نیازهایشان از جمله استقلال می‌روند. بنابراین دوست دارند که این ناامنی وجود داشته باشد.

*پس چرا برخی که به عراق و.. می‌روند این نظامی‌گری آمریکایی‌ها را کمتر می‌بینند؟
-اولا آمریکایی‌ها در کشوری مثل عراق به‌گونه‌ای رفتار می‌کنند که به وضوح در میان مردم دیده نشوند و حواسشان است که کمتر وارد مردم شوند. آمریکا تفاوتش با دیگر اشغالگرها در این است که حفظ ظاهرشان عالی است و سعی می‌کنند در میان مردم ظاهرسازی کنند تا کنترل افکار عمومی را بدست بگیرد همانگونه که در کشور خودش سال‌ها این کار را انجام داده و استاد این کار شده است. حتی با این ظاهرسازی گاه چهره‌ای محبوب از خود نشان می‌دهند در حالی که باید دید که منافع آمریکا چیست. این کشور این‌گونه رفتار نمی‌کند که کارش برای رضای خدا باشد و در جایی بدون منفعت کاری نمی‌کند. برای استقلال و آزادی کشوری به آن وارد نمی‌شود.

*معتقدم که برنامه‌های ما وضعیت مردم آمریکا را سیاه‌نمایی می‌کنند و وضعیت مردم این کشور را نامناسب عنوان می‌کنند. و این یعنی خلاف واقعیت!
-من نسبت به اینکه نظام امریکا برای مردم داخل این کشور جامعه‌ای نسبتا عادلانه‌ای فراهم کرده، معتقدم. اما این عدالت بهای سنگینی داشته. مگر غیر از این بوده که با این کار، بی‌عدالتی را در همه جا موجب شده‌اند؟ بنابراین همه ما بهای همان عدالت را می‌دهیم.

*علاوه بر این، در داخل آمریکا کاملا آزادی وجود دارد و مردم به راحتی اعتراض می‌کنند.
-شاید این‌گونه باشد که فردی چون چامسکی به فعالیت بپردازد اما اگر توانستید یک نماینده خارج از سیاست آمریکا و غیر جمهوری‌خواه و دموکرات نام ببرید! هزار سال نمی‌شود. بنابراین حواسش به سیستم خودش جمع است. یعنی درجاهایی که باید مراقب باشد کاملا حواسش هست اما این قدر فضا را آزادانه نگه می‌دارد که کسی متوجه اصل قضیه نمی‌شود. اگر کسی توانست در آنجا حزبی تشکیل دهد که مطمئنا نمی‌تواند و نمی‌شود. بنابراین در کنترل افکار عمومی ماهرند!

*چرا ما باید همیشه خوب باشیم و آنها بد؟!
-نه اینجا هم ایراداتی وجود دارد. من با نظر حضرت امام(ره) موافقم که وقتی فرمودند که شوروی درحال سقوط است واقعا چند سال بعد این کار انجام شد. در شرایط فعلی هم حضرت آقا در مورد سقوط آمریکا سخنی نگفته‌اند بنابراین نسبت به این قضیه چندان به صراحت گفته‌های دولتمردان را قبول ندارم.

*سال 2000 هم الگور با بوش رقابت داشت اما پذیرفت که بوش رئیس‌جمهور شده است اما در اینجا مردم در اینجا اغتشاش می‌کنند!
-بله این قضیه متأسفانه وجود دارد. بنابراین ما نباید سایه اقتدار را از بین ببریم و مردم را مقابل مردم قرار دهیم. همان قضیه‌ای اتفاق می‌افتد که امروز میان اقوام افغانستان وجود دارد.... .

آثار مکتوب زیر از این نویسنده در فروشگاههای دفتر نشر معارف و سایت پاتوق کتاب موجود و قابل تهیه است:

ارمیا
از به
بیوتن
داستان سیستان
سرلوحه ها: یادداشت های پراکنده سال 81 تا 84
من او
ناصر ارمنی
نشت نشا : جستاری پیرامون فرار مغزها
نفحات نفت: جستاری در فرهنگ نفتی و مدیریت دولتی

کاربر گرامی توجه داشته باشید که این بخش صرفا جهت ارائه نظر شما در رابطه با همین مطلب در نظر گرفته شده است. در صورتی که در این رابطه سوالی دارید و یا نیازمند مشاوره هستید از طریق تماس تلفنی و یا بخش مشاوره اقدام نمایید.
نام و نام خانوادگی
پست الکترونیک
نظر
کد امنیتی
اخبار مرتبط
محصولات مرتبط