loader-img
loader-img-2
بعدی
بعدی بازگشت
بعدی بازگشت

نقد فرهنگستان بر خسروپناه

نویسندگان مرتبط : عبدالحسین خسروپناه | فرهنگستان علوم اسلامی قم

در ماه های اخیر شاهد انتشار پژوهشی در معرفی و دسته بندی جریانات فکری معاصر بوده‌ایم. این جریان‌شناسی توسط دکتر عبدالحسین خسروپناه در کتابی با عنوان «جریان‌شناسی فکری ایران معاصر» به چاپ رسیده است و اخیراً تلخیصی ناقص از آن به متن آموزشی دانشگاهی تبدیل گردیده که در طرح ضیافت اندیشه در دانشگاه های سراسر کشور ارائه گردیده است.
نویسنده محترم در سال های اخیر به این موضوع که صبغه فرهنگی ـ اجتماعی و تاریخی دارد، ورود پیدا کرده و به جای توجه به ظرفیت ها و پتانسیل علمی جریان های فکری و تلاش برای ایجاد همدلی بین جریان ها در جهت افزایش هم گرایی برای بازتولید تمدن عظیم اسلامی، همه جریان ها را با سلیقه شخصی در نسبت با گفتمان فکری امام و رهبری مورد ارزیابی و داوری، و در نهایت در تقابل با آن قرار داده است.
آنچه در ذیل می آید پاسخ روابط عمومی دفتر فرهنگستان علوم اسلامی قم به نوع جریان‌شناسی صورت گرفته در این کتاب و نوع ارزیابی نویسنده از جریان فکری دفتر فرهنگستان علوم اسلامی قم می‌باشد.

دوشنبه 15 شهریور 1389

ایجاد تغییر و تحوّل در حوزه فرهنگ، مستلزم شناخت صحیح و رصد دقیق فضای حاکم بر فرهنگ جامعه است. دستیابی به این شناخت دو شکل دارد: شناخت فرهنگ تخصصی حاکم و شناخت فرهنگ عمومی حاکم. بدیهی است که فرهنگ عمومی تابع فرهنگ تخصصی است. به همین روی ایجاد هر گونه تغییر وتحوّل در فرهنگ عمومی از بستر تغییر و تحول در فرهنگ تخصصی می‌گذرد. فرهنگ تخصصی نیز از سوی جریانها و نهادهای فکری و شخصیت‌های تاثیر گذارشکل می‌گیرد. لذا روشن است که محققین و اندیشمندانی که دغدغه شناخت فرهنگ از یک سو و آسیب شناسی آن، از سوی دیگر را دارند، نیازمند جریان شناسی علمی و مستند از فضای فکری حاکم بر جامعه هستند. به همین روی در سالهای اخیر شاهد انتشار تحقیقات و پژوهش‌هایی متفاوت در جریان شناسی فکری هستیم؛ پژوهشگران هر یک، با الگو و مدلی ویژه به این امر مبادرت کرده‌اند. البته کسانی که مدعی جریان‌شناسی هستند، می‌بایست معیارها و شاخصه‌های علمی لازم را در این شرایط حساس اجتماعی و در امر دقیق ومهم دسته‌بندی و اشکوب‌بندی فرهنگ تخصصی رعایت کنند، تا بتوانند جریانها را بر اساس واقعیت‌ها و ادلّه وشواهد مستند تحلیل نمایند. در غیر این صورت چنین جریان‌شناسی، فاقد اعتماد و وجاهت علمی لازم خواهد بود. به نظر می‌رسد شاخصه‌هایی که بایستی در یک جریان شناسی فکری وجود داشته باشد، عبارتند از:
 
1ـ استناد به منابع درجه اول یک جریان فکری
2ـ مشخص نمودن مدل والگوی طبقه بندی جریانهای فکری و تبعیت از معیارها و ملاک‌های علمی در این امر.
3ـ پرهیز از معیارها، انگ‌ها و شاخصه‌های سیاسی در طبقه بندی جریانها و روشن شدن تفاوت میان جریان شناسی فکری با سیاسی.
4ـ برخورد علمی شایسته ومبتنی بر ادله و براهین منطقی در توصیف محتوا و نقادی جریانها و پرهیز از مواجهه احساسی و خطابی نسبت به آنها.
5ـ درک و شناخت حساسیت فرهنگی جریانها ومنزلت و جایگاه آن‌ها در ارتقا و تکامل فرهنگ تخصصی.
6ـ پرهیز از یک کاسه‌کردن جریانها در قالب‌های تنگ غیرعلمی و شفاف سازی مرزها و جغرافیای معرفتی جریانها وعدم تداخل غیر منطقی آنها.
7ـ پرهیز از ایجاد تقابل‌های غیرمنطقی میان جریانها از یک سو و میان نظام اسلامی و جریان‌های انقلابی از سوی دیگر.
8ـ نگاه تاریخی به روند، فرآیند و برآیند جریانهای فکری وعلمی.
 
با نهایت تاسف در ماه‌های اخیر شاهد تحقیقاتی هستیم که در این زمینه به چاپ رسیده و فاقد شاخص‌ها و معیارهای فوق هستند. به ویژه اینکه بعضی از این تحقیقاتِ فاقد استاندارد‌های علمی، که بیشتر به صورت خطابی و در سخنرانی به صورت مجموعه‌های دانشگاهی عرضه شده بود در قالب کتاب هم عرضه شده و با چاپ انبوه به متن آموزشی دانشگاهی هم تبدیل شده است. در یکی از این کتاب‌ها نسبت به بعضی از جریان‌ها از جمله فرهنگستان علوم اسلامی که حدود سه دهه در مسیر انقلاب علمی و فرهنگی تلاش کرده و به دستاوردهای علمی در خور توجه نیز نائل شده است به آسانی و بدون دقت علمی لازم در قالب چند صفحه محدود با توصیفات ناقص و ایجاد تقابل این جریان با گفتمان رهبری و امام و در پایان با تمسخر و استهزاء، پرونده قطور علمی سی ساله آن را نزد دانشگاهیان مخدوش کرده است.چنین برخوردی خواسته یا ناخواسته ،همان غرض‌ورزی‌های سیاسی، سلبی و حذفی در قالب علمی است، کتاب مذکور تحت عنوان «جریان شناسی فکری ایران معاصر» توسط دکترعبدالحسین خسروپناه نوشته شده است و نویسنده و پژوشگر محترم که تخصص‌اش در حوزه فلسفه و کلام است در سالهای اخیر به این موضوع، که صبغه اجتماعی، فرهنگی و تاریخی دارد ورود پیدا کرده و در این کتاب نویسنده محترم به جای توجه به ظرفیت‌ها و پتانسیل علمی جریانهای فکری و تلاش برای ایجاد همدلی بین جریان‌ها در جهت افزایش همگرائی برای باز تولید تمدن عظیم اسلامی، همه جریانها را با سلیقه شخصی در نسبت با گفتمان فکری امام و رهبری مورد ارزیابی و داوری و در نهایت در تقابل با آن قرار داده است. این روش به جریان شناسی سیاسی شبیه‌تر است تا جریان شناسی فکری و علمی. زیانبارتر اینکه هم اینک تلخیصی ناقص از آن متن درسی قرار داده شده است،
 
در این جا به اجمال مواضع این کتاب را نسبت به فرهنگستان علوم اسلامی بررسی می‌کنیم.
 
1ـ این تحقیق فاقد استنادات به منابع درجه اول فرهنگستان است و تنها به دو منبع درجه دو اکتفا کرده است. در بعضی از موارد نیز به گفته‌ها و شنیده‌ها، بدون استناد علمی توجه کرده است.این نقص در جریان شناسی فکری، یک نقص اساسی است ومتن تحقیق مذکور را بیشتر خطابی و احساسی نشان میدهد.
 
2ـ نویسنده محترم جریان¬های فکری ـ فرهنگی را با توجه به عرصه¬های هنری، فلسفی، دین¬پژوهشی، ادبی و سیاسی تقسیم کرده‌اند و برای این¬ که این تقسیم¬بندی از شمول بیشتری برخوردار باشد، جریانهای فکری به گونه‌ای تیپ‌شناسی و دسته‌بندی شده‌اند که دغدغه‌شان در برقراری نوع نسبت و موضعشان با دین و مدرنیته و همچنین توصیف و تحلیلی که از علل عقب¬ماندگی جهان اسلام ارائه کرده‌اند، در نظر گرفته شده است. در حالی که به طور منطقی جریان¬شناسی فکری را نمی¬توان با روش «سلب و ایجابی» و به عبارتی «سیاه و سفید» کردن و نگاه «صفر و یک» انجام داد؛ زیرا جریان‌های ¬فکری و فرهنگی هرچند متناسب با آرمان بلند و مهم تشکیل تمدن اسلامی، قابلیت تفکیک و طبقه¬بندی کلان دارند، اما در عین حال در ذیل این طبقه¬بندی هم نمی‌توان آنها را با روشی سلب و ایجابی دسته‌بندی کرد. در بین گروه‌ها طیفی ازجریان ها را می‌توان مشاهده کرد که به لحاظ فکری در موضوعاتی مواضع مشترک دارند اما در هر موضوعات دیگر مختلف می‌اندیشند. جالب اینکه در این اختلاف یا آن اشتراک نیز «صفر و یک» نیستند بلکه چون از پایگاه فکری ـ فرهنگی گوناگونی به موضوعات می‌نگرند آنها را به نسبتی می‌پذیرند یا به عبارت بهتر در موضعی یا نسبتی قبول دارند و در نسبت دیگر آن را نمی‌پذیرند.
 
3ـ نکته دیگر این که ایشان برخلاف توصیه خودشان به ضرورت برخورد علمی و فرهنگی با جریان های فکری، کوشیده اند تا با انگ زنی های سیاسی، برخی از جریان های فکری انقلابی و فعال هم چون فرهنگستان علوم اسلامی قم را کم اهمیت جلوه دهند؛ ایشان در یک اتهام‌زنی حیرت آور، و بدون یک تحقیق جامع و مستند تاریخی، برخی از آن جریانها را در مقابل پاره ای از آموزه های فلسفی و سیاسی امام (ره) و رهبری قرار دهند. به عبارت دیگر ایشان گفتمان امام و رهبری را درحوزه دین و تجدد ، معیار و ملاک طبقه بندی سایر جریانها قرار داده است.
یعنی بدون نگاه جامع به منظومه فکری امام و رهبری، با نگاه برشی وانتزاعی از بیانات این بزرگواران، رویکرد فرهنگستان در بحث دین وتجدد را در مقابل با گفتمان امام و رهبری قرار داده است. درحالی که چنین تصوری از تقابل، مبتنی بر مصادره به مطلوب گفتمان امام و رهبری به برداشت شخصی نویسنده محترم است. بدیهی است با همین شیوه غلط براساس برداشتی دیگر می‌توان برداشت ایشان را مقابل نظر رهبری و امام به حساب آورد به نظر می‌رسد این برخورد سیاسی در حقیقت پنهان شدن پشت شخصیتهای محبوب فرهنگی و سیاسی، نوعی فرار از مواجهه منطقی با مسائل است و به عبارت بهتر برداشت و رویکرد خود رادر ذیل شخصیتهای فرهنگی و سیاسی پنهان کردن است.
 
4ـ نویسنده محترم تتبع و تحقیق کاملی در متون علمی فرهنگستان نداشته‌اند، بنابراین توصیف وگزارش جامعی ارائه نکرده‌اند و محورها و اجزاء مهم این منظومه فکری را جا انداخته‌اند، به همین دلیل تصویر مخدوشی از مباحث نمایش داده‌اند. مثلا ایشان رویکرد فرهنگستان در مواجهه با تجدد را سلبی و نفی‌ای مطلق بیان می‌کند در حال که در اندیشه فرهنگستان چنین چیزی ممکن نیست. بلکه در شرایط گذار استفاده و بهره‌گیری مشروط و مدل‌مند برای رسیدن به شرایط مطلوب اصل است. در حوزه مباحث معرفت شناختی نیز فرهنگستان را به انکار مطلق صدق وکذب و اصل تناقض متهم می‌کنند در حالی در نظام فکری فرهنگستان علوم اسلامی، این دو موضوع از جایگاه منطقی خاصی برخوردار هستند. در نحوه تقریر و توصیف سایر مباحث فرهنگستان همچون تفسیر و تحلیل فلسفه چگونگی، حد فلسفی آن، نسبت علیت و فاعلیت، خلط کردن بین ایمان گرائی افراطی غربی با ایمان گرائی معطوف به عقلانیت یا عقلانیت معطوف به ایمان در نگاه دفتر فرهنگستان نیز این کم دقتی و بی حوصلگی مشاهده می‌شود.
اساساً تجمیع مسائل پیچیده فلسفی و معرفت‌شناختی و دین‌شناختی در چند عبارت ناقص بسیار غیر منطقی است.
 
5ـ با توجه به آنچه گفته شد این نحوه جریان‌شناسی براساس الگو و مدل پیشنهادی نویسنده عملاً بعضی از جریانهای درون نظام را به ایجاد تقابل و شکاف با جریانهای فکری هم جبهه سوق می‌دهد. و بلکه این جریانها را در تقابل فکری و سیاسی با حاکمیت و رهبران سیاسی محبوب، قرار می‌دهد. بجای ایجاد همدلی جریان‌های علمی با دستگاه حاکمیت و رهبران با تفسیر غلط از جریان ها، درون نظام شکاف فرهنگی به وجود می‌آورد که بیان‌گر این است که نویسنده به جایگاه و منزلت وحساسیت جریانهای فرهنگی کم‌توجه بوده‌اند. ایجاد تردید و افشاندن بذر شک، در دل دانش‌آموختگانی که به یک جریان فکری در امرتحول و انقلاب فرهنگی امید بسته‌اند، ممکن است موجب دل سردی از نظام و آینده آن شود.
 
6ـ در این جریان شناسی اساساً، توصیف دقیق و کاملی از شخصیت محوری این جریان یعنی سید منیر الدین حسینی شیرازی نشده است، بایستی در مدل شخصیت شناسی ایشان، اصلاح لازم به عمل آید به ویژه اینکه بایستی گفتمان فکری ایشان، در یک روند و فرایند منطقی تحلیل شود. تا بتوان برایند، تلاش فکری ایشان و شاگرادنشان را، در این سه دهه ارزیابی دقیق علمی کرد.
 ارزیابی علمی راهکارهایی دارد که شاید بتوان مناظره‌های علمی را یکی از کارآمدترین آنها دانست.  گسترش مناظره‌های علمی در فضای آزاد اندیشی و در جهت رشد و تعالی گفتمان فکری انقلاب اسلامی، راهبردی است که می‌تواند ضمن ایجاد فضای نشاط و پویا در میان نخبگان و فعالان علمی و فکری انقلاب اسلامی، رویه‌های تفرقه افکنانه را تضعیف و خاموش نماید و بهترین بوته نقد و ارزیابی دستاوردهای جریان‌های فکری ایران معاصر باشد.

کاربر گرامی توجه داشته باشید که این بخش صرفا جهت ارائه نظر شما در رابطه با همین مطلب در نظر گرفته شده است. در صورتی که در این رابطه سوالی دارید و یا نیازمند مشاوره هستید از طریق تماس تلفنی و یا بخش مشاوره اقدام نمایید.
نام و نام خانوادگی
پست الکترونیک
نظر
کد امنیتی
اخبار مرتبط
محصولات مرتبط