loader-img
loader-img-2
بعدی
بعدی بازگشت
بعدی بازگشت

فیروز زنوزی جلالی

پدرش از زنوز تبریز به استان لرستان مهاجرت نمود و فیروز تحصیلات ابتدایی اش را در بروجرد آغاز کرد و با توجه به شغل پدرش که نظامی بود، سال 38 همراه خانواده به تهران آمد و دوره ی ابتدایی و دبیرستان را در آن جا به پایان رساند و لیسانس نظامی را از نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی گرفت و در سال 1348 به استخدام نیروی دریایی درآمد و سال بعد به بوشهر منتقل گردید.
اولین داستانش را بانام «یک لحظه بیش نیست»، سال 1350 در مجله ی فردوسی منتشر کرد؛ اما به دلیل ممانعتِ ارتش موقتّاً چیزی انتشار نداد.
در سال 1354 برای مأموریتی نظامی روانه ی ایتالیا شد. سال 1356 با چاپ داستان«تمشک وحشی» در روزنامه ی کیهان، دور دوم نویسندگانی اش را آغاز کرد و داستان هایی در کیهان، کیهان فرهنگی، کیهان هوایی ، گاه نامه داستان و ادبستان منتشر نمود. از 1357 مدتی در خرمشهر و بوشهر کار کرد. از 1356 دوباره به نوشتن پرداخت و در 1366 با چاپ داستان«لک لک ها در (گاه نامه ی داستان) شماره ی 6، همکاری با حوزه ی هنری سازمان تبلیغات اسلامی را آغاز کرد و در همین سال رتبه ی اول را در مسابقه ی نمایش نامه نویسی فجر به خاطر نمایش نامه ی«درختی در برزخ« احراز کرد.

وی در شورای رمان چند نهاد (بنیاد جانبازان، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، حوزه ی هنری) عضویت دارد و با آموزش و پرورش نیز در انتخاب کتاب برتر آن وزارت خانه همکاری می کند. زنوزی سال 1375 در پی یک سانحه ی رانندگی با درجه ی ناخدایکمی بازنشسته شد.

وی در زمینه های مختلف هنری صاحب آثار متعدّد است.

الف: نمایش نامه نویسی:

«مثنوی کوچه»(69) ، «درختی در برزخ» (70) ، «غریبه»(71)، «فاجعه ی نوزدهمین»(72)، «تیغ برپشت»(73)، «سلطان و کاتب»(74)،«نماز»(75)، «جُنگ های هنری دریا»(76) و...

ب: فیلم نامه:

«شور وشیرین»،«این کوچولوی پُردَردِ سر»(طنز).

ج: فیلم سینمایی:

«آینه و مرداب» و «آلفا هنوز زنده است».

د: نقد:

«باران بر زمین سوخته»: بررسی و نقد داستان یک شهر، درخت انجیر معابد، مدار صفر درجه، آدم زنده از نویسنده فقید احمد محمود (تهران، تندیس،1386، چاپ اول) ،«آسیب شناسی ادبیات داستانی معاصر».

لازم به ذکراست که این نویسنده ی پرتلاش نقدها و تحلیل های متعددی درباره ی بسیاری از آثاری که در زمینه ی ادبیات داستانی نگاشته شده، به رشته ی تحریر درآورده است.

هـ : مجموعه ی داستان های کوتاه:

«سال های سرد»(68)، «خاک و خاکستر»(69)، «روزی که خورشید سوخت»(70)، «مردی با کفش های قهوه ای»(73) ـ برنده ی دیپلم افتخار«20سال ادبیات داستانی انقلاب اسلامی»، «اسکاد روی ماز543»(76)،«حضور»(76)، «سیاه بمبک»(77)، «گزیده ی ادبیات معاصر»(تهران، نیستان، 1378، چاپ اول) ـ زنوزی 7 داستان منتخب خود را در این اثر فراهم آورده است: شکلات، فتّاح، سیاه بمبک، روزی، مثل بقیّه ی روزها، داوودی ها، مسوّده، روزی که خورشید سوخت.

و: رمان و داستان بلند:

«مخلوق»(79) ـ برنده ی دیپلم افتخار از بنیاد شهید. این رمان را عبدالعلی دستغیب در کتاب از دریچه ی نقد با عنوان «قهرمان داستان در جدال با نویسنده» بررسی و تحلیل کرده است.

«قاعده ی بازی»(86) که برنده ی جایزه ی «جشنواره ی دوسالانه ی قلم زرّین» و اثر برگزیده ی بخش رمانِ«جایزه ی جلال آل احمد» گردید.

«توپ پاشنه، سمت ساعت دو!» عنوان قصه ی اول از یک داستان بلند 3 قصه ای باموضوع جنگ دریاییِ خرمشهر در روزهای آغازین جنگ تحمیلی است. قصه ی دوم این داستان بلند با عنوان «سکّان، سمت، میانه ی اروند» نیز در مراحل چاپ قرار دارد و قصه ی سوم این اثر با عنوان«خرمشهر، خرمشهر» در حال نوشته شدن است. این رمان 3 قصه ای، بازسازی خاطرات زنوزی از جنگ های آغازین دریایی در اروند ـ به هنگامی که وی کمیسر دریایی ناوچه های 65 نیروی دریایی بوده ـ می باشد.

عمده ترین مضامین داستان های زنوزی جنگ، فقر و شوربختی مردم و اندوه و محنت انسان های دردمند است.

آثار داستانی نویسنده با موضوع دفاع مقدس:

الف: سیاه بُمبَک، مجموعه ی داستان(تهران، حوزه ی اندیشه و هنر اسلامی، 1360، چاپ اول)

کتاب، از 6 داستان به نام های فتّاح، سیاه بمبک، حضور ارتفاع، اسکاد روی ماز 543 و امیر ارسلان و کُرسی بی بی طوطی تشکیل شده که موضوع 3 داستان آن در ارتباط با جنگ می باشد.

حضور، شرایط مدیری را در زمان جنگ نشان می دهد که برای حفظ موقعیّت و منصب اداری خویش از روی ریاکاری با همکار خود، آقای نظری به جبهه می رود. آن دو در منطقه ای، روبه روی عراقی ها قرار می گیرند. آقای نظری بر اثر مقاومتی دلیرانه در برابر دشمن به شدت مجروح می شود و عراقی ها او را به پشا تپه ای می برند و دیگر از او خبری نمی شود. ولی آقای مدیر برای زنده ماندن و رها شدن از دست عراقی ها تن به هر التماس و ذلتی می دهدو خلاصه به اداره اش برمی گردد؛ اماحضور همکار شهیدش را در تمام مراحل حس می کند که او را سرزنش می نماید.

ارتفاع، داستانِ لحظاتِ آخر زندگیِ یک سرباز عراقی است. نویسنده وضع او را از لحظه ای که اولین رزمنده ی مسلمان به دست او به شهادت می رسد تا هنگامی که خودِ او در آستانه ی اعدام قرار می گیرد، از نگاه و دید همان سرباز بیان می کند.

اسکاد روی ماز 543، عراقی ها در حال آماده نمودن شرایط پرتاب کردن موشکی به سمت یکی از شهرهای ایران هستند. به موازات به تصویر کشیده شدن تلاشِ دشمن در سایت موشکی اش برای این اقدام ویران گر، زندگی روزمرّه و درحالِ جریانِ اقشار مختلفِ مردمی که قرار است در ایران هدف این موشک دور بُرد قرار گیرند، به شیوه ای جزء نگارانه توصیف می شود. مریم ومادرش سرگرم خرید کفش برای اوهستند، سهراب و نوعروسش مشغول انتخاب کارت عروسی می باشند و ...که موشک فرود می آید و همه چیز رابه خاک و خون می کشد.

ب: سال های سرد، مجموعه ی داستان(تهران، حوزه ی هنری، 1368، چاپ اول)

کتاب، حاوی 8 داستان است که فقط 2 داستان آن در ارتباط با دفاع مقدس می باشد.

تمشک وحشی، یادآور لحظات اعزام به جبهه و خداحافظی رزمنده ی بسیجی با دیگران، زمان حمله به دشمن و شهادت دوست و همرزمش در منطقه ی عملیاتی است.


ج: خاک و خاکستر، مجموعه ی داستان( تهران، حوزه هنری، 1369، چاپ اول)

6 داستان با عناوین: شکلات، خاک وخاکستر تلواسه، ساعت لعنتی، ملاقات چهارم و صیّاد و توفان در این کتاب 112 صفحه ای آمده که 2 داستان آن با جنگ تحمیلی ارتباط دارد.

خاک و خاکستر، در این داستان، نامه هایی بین 2 نفر ردّ و بدل می شود. فرد مقیم آمریکا سعی دارد تا خواهر و شوهر خواهرش را متقاعد کند که برای فرار از وضعِ بحرانیِ حاکم بر کشور به خارج بیایند، ولی آنها معتقدند که باید در کشور بمانند و برای صرف نظر نکردن از باورها و گرایش های فکری خود همه ی سختی ها از جمله موشک باران شهرها را تحمل کنند. داستان با طرح دیدگاه های اعتقادی و شخصیتی دوسوی ماجرا، به عنوان نمایندگان دو گروه از افراد اجتماع پیش می رود.

تلواسه، ماجرای کارمندی است که در زمان بمباران وحمله های موشکی عراق به شهر تهران خواب آشفته ای می بیند. هراس اوازتعبیر خواب باعث می شود که او به گذشته و رفتار با مادر پیرش ـ که در خانه ای محقر زندگی می کند ـ بیشتر بیندیشد و در این زندگی به این نتیجه می رسد که او و همسرش در قبال محبّت های مادرش، آن گونه که شایسته اوست، به او رسیدگی نکرده اند.

در خلال داستان روحیّات و عکس العمل های مردم در برخورد با معضل موشک باران ترسیم می شود.

اقای عبدالعلی دستغیب در کتاب«از دریچه ی نقد» این مجموعه و برخی دیگر از داستان های دیگر زنوزی جلالی را نقّادی کرده است.

د: روزی که خورشید سوخت، مجموعه ی داستان(تهران، برگ، 1370، چاپ اول)

از 7 داستان کوتاه ـ چرس، فاخته ، سکّه، روزی که خورشید سوخت، با باد با طوفان، کابین ها و زیتون ـ تنها یک داستان با موضوع جنگ ارتباط دارد.

با باد با طوفان، روایت حال تعدادی از خانواده های جنگ زده ساکن خرمشهر است که دراقامت گاه موقّت جنگ زدگان به سر می برند. در این میان، پدری منتظر بازگشت پسر خویش است که در جریان دفاع از خرشهر اسیر دشمن شده و اکنون زن و فرزندان وی نزد او به سر می برند. پس از بازگشت آزادگان، عبدالله که علاوه بر جراحت شدید از ناحیه ی چشم و نداشتن یک دست، دچار موج گرفتگی شدید است، حالش رو به وخامت می گذرد و با انتقال به بیمارستان ازدیدار خانواده محروم می شود.

هـ : مردی با کفش های قهوه ای، مجموعه ی داستان(تهران، حوزه ی هنری، 1373، چاپ اول)

از میان 9 داستان موجود در این مجموعه، فقط حوادث داستان«استحاله» از نظر زمانی در دوران جنگ اتّفاق می افتد.

آقای فرشید حسامی 3 کتاب اخیر آقای زنوزی را در «فصل نامه ی ادبیات داستانی» با عنوان«از آن سال های سرد تا روزی که خورشید سوخت» مورد ارزیابی و تحلیل قرار داده است.

و: اسکاد روی ماز 543، مجموعه ی داستان(تهران، کیهان، 1376، چاپ اول)

از 7 داستان موحود در این کتاب 4 داستان ان مضمون جنگی دارند که پیش از این به آنها پرداخته شد. عناوین داستان ها: اسکاد روی ماز 543، کابی ها، خاک و خاکستر، تمشک وحشی، تلواسه، بایاد با طوفان، ارتفاع.

ز: حضور، مجموعه داستان(کرج، دلوار، 1381، چاپ اول)

در این کتاب 5 داستان با نام های: حضور، فانی، شرطه، با باد با طوفان، و اسکاد روی ماز 543 آمده که خلاصه 3 داستان را از قبل ازاین مشاهده کردیم و 2 داستان دیگر را به صورت گذرا مرور می کنیم.

فانی، داستانِ مهرورزی پسر ودختر جوانی در زمان جنگ است. پسر جوان را به سربازی می برند و او در جبهه شهید می شود و به عشق حقیقی خود می رسد.

شرطه، حکایت حال 2 رزمنده ی مجروح است که در کنار شط، درون گودالی، تشنه افتاده اند؛ اما چون در دید دشمن قراردارند، نمی توانند تشنگی خود را با آب شط برطرف کنند.

ح: توپ پاشنه، سمت، ساعت دو! (تهران، سوره مهر، 1386، چاپ اول)

همان طور که در ابتدای این بحث یادآوری کردیم، این اثر، قصه ی اول از یک داستان بلند 3 قصه ای است که در کتابی 59 صفحه ای با قطع پالتویی کوچک منتشر شده است.

اینک مختصری از آن را ازنظر می گذرانیم:

حبیب، «مهناوی» یکمِ ناو و توپچی آن است. او با وجود اصرار پدر و مادرش تن به ازدواج نداد تا این که مادرش را از دست می دهد و بعد از مدتی دل باخته ی دختر عمّه اش، نبات می شود و بعد از اتمام ساعت کارش با شتاب خود را به خانه می رساند تا شاید بتواند، نبات راببیند یک روز که به ناو می رود، متوجه وضعیت غیرعادی ناو و رفتار متفاوت فرماندهان بخش های مختلف آن می گردد. فرماندهی مستقیم اوبه وی گوشزد می کند که امروز جای کوچک ترین غفت نیست و باید تمام غیرت خود را در نبرد با دشمن باکار بگیریم. او که وقوع درگیری را حتی می بیند، ناگهان به یاد خواب عمّه اش ـ که صبح برای او تعریف کرده بود می افتد و مضمونش این بود که مادر حبیب در دریا منتظر اوست.

حبیب به خود نهیب زد و نجواگونه گفت: وطن و شهر مهم تر از نبات وعشق به اوست. او مصمّم تر از همیشه پشت توپ نشست، توپی که از صبح موقعیت ساعت 2، یعنی محل استقرار ادوات نظامی دشمن را نشان می داد.

ناو به سمت «غبه» حرکت می کرد و حبیب در انتظار پیوستن به مادرش بود.
  • زادروز
    1329
  • محل تولد
    خرم آباد
  • تاریخ ثبت اطلاعات
    یکشنبه 12 آبان 1387
  • شناسه
    1845
کاربر گرامی توجه داشته باشید که این بخش صرفا جهت ارائه نظر شما در رابطه با همین مطلب در نظر گرفته شده است. در صورتی که در این رابطه سوالی دارید و یا نیازمند مشاوره هستید از طریق تماس تلفنی و یا بخش مشاوره اقدام نمایید.
نام و نام خانوادگی
پست الکترونیک
نظر
کد امنیتی
اخبار مرتبط