مدافعان حرم 5: قرار بی قرار (شهید مصطفی صدرزاده)
5 (1)
سال نشر : 1397
تعداد صفحات : 396
خرید پیامکی این محصول
جهت خرید پیامکی این محصول، کد محصول، نام و نام خانوادگی، آدرس و کد پستی خود را به شماره زیر ارسال نمایید:
کد محصول : 52846
10003022
معرفی کتاب
کتاب مدافعان حرم 5: قرار بی قرار (شهید مصطفی صدرزاده)، نوشته فاطمه سادات افقه است و در انتشارات روایت فتح منتشر شده است. این کتاب که در 400 صفحه به چاپ رسیده است، در سه بخش کلی، به صورت گردآوری و نقل روایت و خاطره از طرف پدر، مادر، خواهر، همسر، اقوام، دوستان و همرزمان شهید (در ایران و سوریه) تهیه شده، در حقیقت مجموعه خاطراتی است که افراد مذکور از شهید بازگو میکنند و خواننده با مطالعۀ آن تصویر روشنی از شهید و اهدافش را در ذهن خود ایجاد میکند.کتاب «قرار بی قرار» پنجمین کتاب از مجموعه کتابهای مدافعین حرم و مربوط به زندگی شهید مصطفی صدرزاده از شهدای مدافعین حرم است. شهید مصطفی صدرزاده با نام جهادی «سید ابراهیم» فرمانده ایرانی گردان عمار از لشکر مقتدر فاطمیون بود. او آبان ماه سال 1394 روز تاسوعا در عملیات محرم در حومه حلب به شهادت رسید.
فاطمیون از رزمندگان افغانستانی مدافع حرم تشکیل شده و همراه شدن مصطفی با فاطمیون روایت عجیبی دارد. همسرش نقل می کند که مصطفی توانایی عجیبی در یادگیری زبان و تقلید لهجه ها داشته است. او به مشهد می رود، ریش هایش را کوتاه می کند و به مسئول اعزام می گوید که یک افغانستانی است. مصطفی بیشتر از دو سال در مناطق مختلف سوریه درگیر نبرد با جریان تکفیر بود. و دست آخر به آرزویش که دیدار محبوب بود نائل آمد و عند ربهم یرزقون شد. کتاب مدافعان حرم 5: قرار بی قرار (شهید مصطفی صدرزاده)، داستان هایی را از نزدیکان و دوستان ایشان روایت می کند.
با فریاد لبیک یا زینب (س) یک محور از محاصره را شکستیم و در قلب دشمن قرار گرفتیم. نه راه برگشتی بود نه می شد پیشروی کرد. سید من را صدا زد و گفت «به تکفیری ها بگو ما مسلمونیم و نباید آتیش به سر خودمون بریزیم. باید برای دفاع مردم مظلوم فلسطین سر اسرائیل بمب و خمپاره بریزیم.» این جملات را به عربی برایشان گفتم.
تکفیری ها هم شروع به ناسزا گفتن کردند. بار دیگر سید ابراهیم چند آیه از قرآن برایشان خواند. یکی از تکفیری ها پشت بی سیم گفت «مگه شما مسلمانید؟» گفتم «بله ما مسلمانیم و رسول خدا پیامبر ماست و قرآن کتاب ما.» نفهمیدیم چه شد اما دشمن روستای جلوتر را هم تخلیه کرد و ما توانستیم با تعداد کم از محاصره دربیاییم.
تکفیری ها هم شروع به ناسزا گفتن کردند. بار دیگر سید ابراهیم چند آیه از قرآن برایشان خواند. یکی از تکفیری ها پشت بی سیم گفت «مگه شما مسلمانید؟» گفتم «بله ما مسلمانیم و رسول خدا پیامبر ماست و قرآن کتاب ما.» نفهمیدیم چه شد اما دشمن روستای جلوتر را هم تخلیه کرد و ما توانستیم با تعداد کم از محاصره دربیاییم.
-
زبان کتابفارسی
-
سال نشر1397
-
چاپ جاری3
-
تاریخ اولین چاپ1397
-
شمارگان2200
-
نوع جلدجلد نرم
-
قطعرقعی
-
تعداد صفحات396
-
ناشر
-
نویسنده
-
با همکاری
-
وزن337
-
تاریخ ثبت اطلاعاتدوشنبه 8 خرداد 1396
-
تاریخ ویرایش اطلاعاتشنبه 13 آبان 1402
-
شناسه52846
-
دسته بندی :
محصولات مرتبط
اخبار مرتبط