یادت باشد
شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی به روایت همسر شهید
سال نشر : 1402
تعداد صفحات : 362
خرید پیامکی این محصول
جهت خرید پیامکی این محصول، کد محصول، نام و نام خانوادگی، آدرس و کد پستی خود را به شماره زیر ارسال نمایید:
کد محصول : 68843
10003022
معرفی کتاب
کتاب یادت باشد، شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی به روایت همسر شهید است. این کتاب نوشته محمدرسول ملاحسنی است و در انتشارات شهید کاظمی منتشر شده است.این کتاب گلچینی از خاطرات همسر این شهید مدافع حرم از زمان خواستگاری تا شهادت است. در کتاب یادت باشد، همچنین علاوه بر وصیت نامه شهید سرافراز سیاهکالی مرادی عکس هایی از دوران مختلف زندگی وی چاپ شده است .
"فرزانه یه چیزی بگم نه نمیگی ؟ " با تعجب پرسیدم چی شده حمید ؟ اتفاقی افتاده ؟ گفت " میشه یه تک پا با هم بریم هیئت ؟ باور کن کسایی که اونجا میان خیلی صمیمی و مهربوند . الان هم ماشین رفیقم بهرام رو گرفتم که با هم بریم ، تو یه بار بیا اگه خوشت نیومد دیگه من چیزی نمیگم . " قبلا هم یکی دوبار وقتی حمید می خواست هیئت برود اصرار داشت همراهی اش کنم ، اما من خجالت می کشیدم و هر بار به بهانه ای از زیر بار هیئت رفتن فرار می کردم .
از تعریف هایی که حمید می کرد احساس می کردم جو هییت شان خیلی خودمانی باشد و من آنجا در بین بقیه غریبه باشم. این بار که حرف هیئت را پیش کشید نخواستم بیشتر از این رویش رو زمین بندازم برای همین این بار راهی هیئت شدم ، با این حال برایم سخت بود چون کسی را آنجا نمی شناختم ، حتی وسط راه گفتم حمید منو برگردون ، خودت برو زود بیا ، اما حمید عزمش را جزم کرده بود که هر طور شده من را با خودش ببرد .
اول مراسم احساس غریبگی می کردم و یک گوشه نشسته بودم ولی رفتار کسانی که داخل هیئت بودند باعث شد خودم را از آن ها بدانم ، با آنکه کسی را نمی شناختم کم کم با همه خانم های مجلس دوست شد.
از تعریف هایی که حمید می کرد احساس می کردم جو هییت شان خیلی خودمانی باشد و من آنجا در بین بقیه غریبه باشم. این بار که حرف هیئت را پیش کشید نخواستم بیشتر از این رویش رو زمین بندازم برای همین این بار راهی هیئت شدم ، با این حال برایم سخت بود چون کسی را آنجا نمی شناختم ، حتی وسط راه گفتم حمید منو برگردون ، خودت برو زود بیا ، اما حمید عزمش را جزم کرده بود که هر طور شده من را با خودش ببرد .
اول مراسم احساس غریبگی می کردم و یک گوشه نشسته بودم ولی رفتار کسانی که داخل هیئت بودند باعث شد خودم را از آن ها بدانم ، با آنکه کسی را نمی شناختم کم کم با همه خانم های مجلس دوست شد.
-
زبان کتابفارسی
-
سال نشر1402
-
چاپ جاری166
-
شمارگان2500
-
نوع جلدجلد نرم
-
قطعرقعی
-
تعداد صفحات362
-
ناشر
-
نویسنده
-
وزن350
-
تاریخ ثبت اطلاعاتیکشنبه 4 شهریور 1397
-
تاریخ ویرایش اطلاعاتیکشنبه 8 بهمن 1402
-
شناسه68843
-
دسته بندی :
محصولات مرتبط
اخبار مرتبط
حامد معیری
یک کتاب خاطرات مذهبی عاشقانه شیرین و تاثیرگذار و آموزنده
4 خرداد 1400
سید علی حسینی
#عاشقانه_مذهبی
9 اردیبهشت 1399
محمد کرمانی نصرآبادی
زندگی شهید خیلی زیبا و قابل لمس به تصویر کشیده شده و آغشته شدن آن با عشق و محبت موجود در زندگی این شهید جذابیت کتاب را دوچندان کرده است.پیشنهاد فوق العاده برا کسانی که علاقه مند به رمان های عاشقانه هستند، یک رمان عاشقانه واقعی انسان ساز
17 بهمن 1398
ساناز صالح
خودِ عشقه این کتاب
27 شهریور 1398
زینب انگورانی
نیاز به تعریف نداره ...کسانی که عاشق رمان اونم از نوع عاشقانه هستن حتما حتما بخونیدش
1 تیر 1398
Fatemeh
خیلی عالی خوب توصیه میکنم حتما بخونید خیلی تاثیر داره و واقعا عالیه مطالب تازه و جدیدی نسبت به بقیه کتاب هیی که خونده بودم داشت
22 خرداد 1398
محسن نورعلیئی
متن و قلم نگارش قوی بود ، خاطرات به زیبایی به تصویر کشیده شدن ، نمونه واقعی یک رمان عاشقانه و مذهبی ، عالی بود
4 بهمن 1397
فاطمه میرزایی
سلام من این کتاب رو سفارش دادم اما برگشت خورده به مبدا باید چیکار کنم؟
13 دی 1397
سلام دوستان برای هماهنگی با شما تماس خواهند گرفت
مهدی یاری
عالیه واقعا بعد مطالعه این کتاب متوجه می شوید چقدر زندگی این شهید روی شما تاثیر داره
11 آذر 1397
مهدی یاری
عالیه واقعا بعد مطالعه این کتاب متوجه می شوید چقدر زندگی این شهید روی شما تاثیر داره
11 آذر 1397