به سفارش مادرم: بیست و چند روایت از ماموریتی خانوادگی در عراق
سال نشر : 1402
تعداد صفحات : 364
خرید پیامکی این محصول
جهت خرید پیامکی این محصول، کد محصول، نام و نام خانوادگی، آدرس و کد پستی خود را به شماره زیر ارسال نمایید:
کد محصول : 69800
10003022
معرفی کتاب
کتاب به سفارش مادرم، روایت هایی است از سفر اربعین از یک عکاس که به سفارش مادرش به این سفر می رود و این روایت ها را برای مادرش می نویسد. این کتاب شامل 23 روایت با عناوین: مرد کوهی، حسون، دکتر نیری و ... می باشد.در سال 1395 که احسان حسینینسب 29 ساله بود گروهی از دوستان عکاسش از او خواستند تا با آنها برای پیادهروی اربعین برود. او که تمایل چندانی نسبت به رفتن به کربلا در ایام شلوغی مثل اربعین نداشت به سفارش و تشویق مادرش راهی این سفر شد و در این سفر روایتهای چند زائر و موکب دار امام حسین (ع) را درباره اتفاقاتی که در سفر برایشان رخ داده، نوشت. کتاب به سفارش مادرم: بیست و چند روایت از ماموریتی خانوادگی در عراق، نوشته احسان حسینی نسب است و در انتشارات به نشر منتشر شده است.
در بخشی از مقدمه کتاب به سفارش مادرم: بیست و چند روایت از ماموریتی خانوادگی در عراق آمده است:
«در این سال ها، مادرم از بین سفرهایی که نمی توانست برود، بیشتر از همه سفر به عراق در ایام اربعین را دوست داشت. مادرم زن با اعتقادی است. درست همانقدر که من بی اعتقادم. مادرم دوست داشت به عراق سفر کند و در هنگامه پیاده روی آدم ها حضور داشته باشد و بخشی از تاریخی باشد که این سال ها در حال رقم خوردن است.
اگرچه بخشی غیرمؤثر و اگرچه بخشی که با حضور خود این گردهمایی بزرگ را رونق می دهد؛ اما باشد و به اندازه حضور یک زن پنجاه و چند ساله، این تنور را گرم نگه دارد. من اما دوست نداشتم هیچ وقتی از سال به عراق سفر کنم؛ خاصه در ایام اربعین. اما...
مادرم وقتی شنید که رفقای عکاسم من را به این سفر دعوت کرده اند تا با آن ها به عراق بیایم و روی عکس هایی که آن ها از این سفر می گیرند، چیزی بنویسم، مشتاق تر از همیشه، خواست تا من بجای او به این سفر بروم. من به خاطر مادرم به عراق رفتم، و نرفتم که روی عکس هایی که دوستان عکاسم می گیرند، چیزی بنویسم. رفتم که برای او بنویسم. برای مادرم، که نمی توانست به این سفر بیاید».
«در این سال ها، مادرم از بین سفرهایی که نمی توانست برود، بیشتر از همه سفر به عراق در ایام اربعین را دوست داشت. مادرم زن با اعتقادی است. درست همانقدر که من بی اعتقادم. مادرم دوست داشت به عراق سفر کند و در هنگامه پیاده روی آدم ها حضور داشته باشد و بخشی از تاریخی باشد که این سال ها در حال رقم خوردن است.
اگرچه بخشی غیرمؤثر و اگرچه بخشی که با حضور خود این گردهمایی بزرگ را رونق می دهد؛ اما باشد و به اندازه حضور یک زن پنجاه و چند ساله، این تنور را گرم نگه دارد. من اما دوست نداشتم هیچ وقتی از سال به عراق سفر کنم؛ خاصه در ایام اربعین. اما...
مادرم وقتی شنید که رفقای عکاسم من را به این سفر دعوت کرده اند تا با آن ها به عراق بیایم و روی عکس هایی که آن ها از این سفر می گیرند، چیزی بنویسم، مشتاق تر از همیشه، خواست تا من بجای او به این سفر بروم. من به خاطر مادرم به عراق رفتم، و نرفتم که روی عکس هایی که دوستان عکاسم می گیرند، چیزی بنویسم. رفتم که برای او بنویسم. برای مادرم، که نمی توانست به این سفر بیاید».
-
زبان کتابفارسی
-
سال نشر1402
-
چاپ جاری1
-
شمارگان2000
-
نوع جلدجلد نرم
-
قطعرقعی
-
تعداد صفحات364
-
ناشر
-
نویسنده
-
وزن386
-
تاریخ ثبت اطلاعاتدوشنبه 23 مهر 1397
-
تاریخ ویرایش اطلاعاتسهشنبه 5 دی 1402
-
شناسه69800
-
دسته بندی :
محصولات مرتبط
اخبار مرتبط