نذر نصرانی
سال نشر : 1400
تعداد صفحات : 288
خرید پیامکی این محصول
جهت خرید پیامکی این محصول، کد محصول، نام و نام خانوادگی، آدرس و کد پستی خود را به شماره زیر ارسال نمایید:
کد محصول : 75104
10003022
معرفی کتاب
این رمان حول شخصیت محوری مسیحی به نام یوسف فرزند یعقوب می گردد.یوسف کارگزار متوکل در سرزمین های مسیحی مورد خشم او واقع شده و تحت تعقیب قرار می گیرد، او که همسر و اقوامش در چنگال مأموران حکومت اسیر شده اند جایی برای فرار ندارد چاره ای جز پناه بردن به امام امام هادی (علیه السلام) در سامرا نمی بیند چرا که معجزه او را قبلا به چشم دیده است. نذری می کند و طی اتفاقی جالب به امام می رسد.
رمان «نذر نصرانی» با متنی روان و به دور از پیچیدگی های زبانی، داستانی جذاب و پر افت و خیز را روایت می کند. مخاطب با خواندن این رمان با فضای حاکم بر زمان متوکل و ظلم های او و وضعیت خفقان آور شیعیان آن زمان آشنا می گردد.
سربازی با چکمه، ضربه ای به شکم پطرس زد. پطرس ناله ای کرد و به شدّت به خودش پیچید. از فشار وارد شده به او، رگهای گردنش متورم و لبهایش کبود شد.
عمر پوزخندی به پطرس زد و گفت:می دانی همسرت مست در دامان تئودورا آرمیده!؟
ناله ی پطرس با شنیدن این حرف، بند آمد.
حریث خودش تازیانه را از سرباز گرفت و با شدت به کمر یوحنا زد. خون تازه از جای زخمهایش جاری شد. صدای ناله ی ضعیف او بلند بود. مریم یکباره به گریه افتاد و جلوی عمر بن عبیدالله زانو زد.
عمر بن عبیدالله رو به سربازان کرد و فریاد زنان گفت:
هر سه شان را گردن بزنید.
عمر پوزخندی به پطرس زد و گفت:می دانی همسرت مست در دامان تئودورا آرمیده!؟
ناله ی پطرس با شنیدن این حرف، بند آمد.
حریث خودش تازیانه را از سرباز گرفت و با شدت به کمر یوحنا زد. خون تازه از جای زخمهایش جاری شد. صدای ناله ی ضعیف او بلند بود. مریم یکباره به گریه افتاد و جلوی عمر بن عبیدالله زانو زد.
عمر بن عبیدالله رو به سربازان کرد و فریاد زنان گفت:
هر سه شان را گردن بزنید.
-
زبان کتابفارسی
-
سال نشر1400
-
چاپ جاری2
-
تاریخ اولین چاپ1398
-
شمارگان300
-
نوع جلدجلد نرم
-
قطعرقعی
-
تعداد صفحات288
-
ناشر
-
نویسنده
-
وزن172
-
تاریخ ثبت اطلاعاتسهشنبه 17 اردیبهشت 1398
-
تاریخ ویرایش اطلاعاتچهارشنبه 10 فروردین 1401
-
شناسه75104
-
دسته بندی :
محصولات مرتبط
اخبار مرتبط