کشتی اسیران: داستان زندگی امام حسن عسکری (ع)
سال نشر : 1400
تعداد صفحات : 160
خرید پیامکی این محصول
جهت خرید پیامکی این محصول، کد محصول، نام و نام خانوادگی، آدرس و کد پستی خود را به شماره زیر ارسال نمایید:
کد محصول : 100602
10003022
آسمان و زمین دگرگون شده و فضا در هالهای از مه و ابر فرو رفته بود. نرجس احساس بیوزنی میکرد.
درد و ضعف از جانش رفته بود. مبهوت و حیران نگاه میکرد. موهای بلند و انبوهش را به کناری زد. خطی از نور از گوشهی اتاق، چشمش را زد. بلند شد و هاجوواج قدم برداشت. در میان دریایی از نور و آب شناور شد. ابرها در هوا معلق بودند. نسیم خنکی میوزید. ستارهی صبح طلوع کرده بود. صدای اذان بلند شده بود. نمیدانست کجاست. با حیرت نگاه میکرد. چند بار دور خودش چرخید. ناگهان... ابرها بالا رفتند، بالا و بالاتر. سقف اتاق دیگر نبود! پرندگانی زیبا و رنگارنگ از آسمان به زمین آمده بودند. نورهای الوان و رقصان در نگاهش میچرخیدند. دست دراز کرد و کودک زیبایش را در آغوش گرفت. مرغهای سفید و پرندگان زیبا دورشان میچرخیدند. رقصی دایرهوار شکل گرفته بود. ابر بود و ابر بود و ابر. نرجس خندید. صدای قهقههی کودکش را شنید. مرغها باهم آواز میخوانند.
درد و ضعف از جانش رفته بود. مبهوت و حیران نگاه میکرد. موهای بلند و انبوهش را به کناری زد. خطی از نور از گوشهی اتاق، چشمش را زد. بلند شد و هاجوواج قدم برداشت. در میان دریایی از نور و آب شناور شد. ابرها در هوا معلق بودند. نسیم خنکی میوزید. ستارهی صبح طلوع کرده بود. صدای اذان بلند شده بود. نمیدانست کجاست. با حیرت نگاه میکرد. چند بار دور خودش چرخید. ناگهان... ابرها بالا رفتند، بالا و بالاتر. سقف اتاق دیگر نبود! پرندگانی زیبا و رنگارنگ از آسمان به زمین آمده بودند. نورهای الوان و رقصان در نگاهش میچرخیدند. دست دراز کرد و کودک زیبایش را در آغوش گرفت. مرغهای سفید و پرندگان زیبا دورشان میچرخیدند. رقصی دایرهوار شکل گرفته بود. ابر بود و ابر بود و ابر. نرجس خندید. صدای قهقههی کودکش را شنید. مرغها باهم آواز میخوانند.
-
زبان کتابفارسی
-
سال نشر1400
-
چاپ جاری1
-
نوع جلدجلد نرم
-
قطعرقعی
-
تعداد صفحات160
-
ناشر
-
نویسنده
-
وزن200
-
تاریخ ثبت اطلاعاتچهارشنبه 2 شهریور 1401
-
تاریخ ویرایش اطلاعاتیکشنبه 20 اسفند 1402
-
شناسه100602
-
دسته بندی :
محصولات مرتبط