loader-img
loader-img-2
بعدی
بعدی بازگشت
بعدی بازگشت

پیر پرنیان اندیش (دوره دو جلدی)

در صحبت سایه

5 (1)

ناشر سخن

نویسنده عاطفه طیه | میلاد عظیمی

سال نشر : 1401

تعداد صفحات : 1103

خرید پیامکی این محصول
جهت خرید پیامکی این محصول، کد محصول، نام و نام خانوادگی، آدرس و کد پستی خود را به شماره زیر ارسال نمایید: کد محصول : 100636 10003022
احتمال تاخیر در تهیه
2,200,000 تومان
افزودن به سبد سفارش

معرفی کتاب

پیر پیرنیان اندیشه، مجموعه ای دو جلدی از گفتگوهای چند ساله ی میلاد عظیمی و همسر او، عاطفه طیه با امیر هوشنگ ابتهاج متخلص به ه.ا.سایه است. ورای جنبه ی مصاحبه ای و آشنایی با زندگی این پیر فرزانه که آبرودار عرصه ی شاعری معاصر و بزرگ ترین غزل سرای زنده ی ایران محسوب می شود، خاطرات او آیینه ی تمام نمای ادبیات و هنر معاصر ایران نیز می باشد. چرا که سایه همبستگی زیادی با دیگر روشنفکران مبارز داشت و خواه ناخواه ردپای حضور و اندیشه ی دوستانش در آثار و خاطرات او خودنمایی می کند.

پدیدآورندگان این اثر درباره‌اش چنین می‌گویند: «این کتاب ماحصل چندصد ساعت مصاحبت آزادوار و بی‌آداب و ترتیب با سایه است؛ از خرداد 1385 تا بهار 1391 که آخرین نمونه‌های کتاب را تلفنی با سایه بررسی می‌کردیم. این کتاب البته دربرگیرنده‌ی همه‌ی آنچه در صحبت سایه دیده و شنیده‌ایم نیست؛ نه حجم کتاب چنین اقتضایی داشت و نه روزگار و مصلحت‌سنجی‌های سایه به ما چنان مجالی می‌داد؛ اما هرچه در این کتاب می‌خوانید، شنیده‌ها و دیده‌هایی است مستند به صوت و تصویر و ما از این حیث تا حد وسواس امانت‌دار بوده‌ایم.»

گفت‌وگو با سایه، انتقادی و همراه با بحث‌های داغ و گاه تند و تیز بوده و در تنظیم و تدوین کتاب از انتقادها و سخنان پرسشگر صرف‌نظر شده تا خواننده حرف‌های سایه را بخواند. هدف و آرزوی نویسندگان این بوده است که این کتاب به اجمال، تصویری جامع و منسجم از ساحات گوناگون زندگی و شخصیت سایه عرضه کند. بخش بزرگ زندگی و شخصیت سایه البته صبغه‌ی فرهنگی دارد؛ اما سیاست هم حضوری بالنسبه ملایم اما موثر در زندگی او داشته است. وجود تصاویری از دست‌نوشته‌ها و عکس‌هایی از گذر عمر این شاعر بی‌همتا در صفحه‌های پایانی، بر ارزشمندی این اثر افزوده است. «وقتی داشتم سال 45 خانه‌ی کوشکو می‌ساختم، یک کنده‌ای زیر خاک بود، عجیب بود؛ یک کنده‌ی خیلی قطور بود، من هیچ نمیدونستم چه درختیه. اردیبهشت بود، دور این کنده یه پاجوش‌هایی زده بود. بعد که این برگ‌ها بزرگ‌تر شدن، فهمیدم که ارغوانه...»

هوشنگ ابتهاج با این مقدمه درباره‌ی سرایش شعر ارغوان در کتاب «پیر پرنیان‌اندیش» سخن می‌گوید؛ سخن گفتنی که بغض و اشک امانش نمی‌دهد. به قول خودش: «نه نمی‌تونم، دیوانه می‌شم، اگه دست بزنی از همه‌جام اشک می‌چکه.» ارغوان! شاخه‌ی همخون جدامانده‌ی من/ آسمان تو چه رنگ است امروز؟/ آفتابی‌ست هوا؟/ یا گرفته‌ست هنوز؟/ من در این گوشه که از دنیا بیرون است/ آسمانی به سرم نیست/ از بهاران خبرم نیست.../ اندرین گوشه‌ی خاموش فراموش شده/ یاد رنگینی در خاطر من/ گریه می‌انگیزد/ ارغوانم آنجاست/ ارغوانم تنهاست/ ارغوانم دارد می‌گرید.../ ارغوان، بیرق گلگون بهار!/ تو برافراشته باش/ تو بخوان نغمه‌ی ناخوانده‌ی من/ ارغوان، شاخه‌ی همخون جدامانده‌ی من!
کاربر گرامی توجه داشته باشید که این بخش صرفا جهت ارائه نظر شما در رابطه با همین مطلب در نظر گرفته شده است. در صورتی که در این رابطه سوالی دارید و یا نیازمند مشاوره هستید از طریق تماس تلفنی و یا بخش مشاوره اقدام نمایید.
نام و نام خانوادگی
پست الکترونیک
نظر
کد امنیتی
شما هم می توانید گزیده انتخابی خود از کتاب را ثبت کنید.
نام و نام خانوادگی
عنوان
برگزیده
کد امنیتی
محصولات مرتبط
بازدیدهای اخیر شما