loader-img
loader-img-2
بعدی
بعدی بازگشت
بعدی بازگشت

کنت مونت کریستو (افق / جیبی)

رمان های جاویدان جهان

ناشر افق

نویسنده الکساندر دوما

مترجم محسن فرزاد

سال نشر : 1394

تعداد صفحات : 168

خرید پیامکی این محصول
جهت خرید پیامکی این محصول، کد محصول، نام و نام خانوادگی، آدرس و کد پستی خود را به شماره زیر ارسال نمایید: کد محصول : 100729 10003022
180,000 171,000 تومان
افزودن به سبد سفارش

معرفی کتاب

ادموند دانتس، دریانوردی زندانی و مسافری مرموز با چندین چهره، می‌خواهد با ثروت‌های افسانه‌وار خود طبقه اشراف پاریس را به هم بریزد. دانتس در 1815، در روز ازدواجش، به اتهام دروغین طرفداری از ناپلئون در بندر مارسی زندانی می‌شود و بر اثر سعایت رقیب عشقی‌اش، فرنان، و رقیب تجاری‌اش، دانگلار، مدت چهارده سال محبوس می‌ماند و این واقعه، در عین حال، به نفع مقاصد سیاسی یک قاضی جوان و جاه‌طلب به نام ویلفور است که در زندانی‌شدن او دست دارد. درسیاهچال پس از چندین سال از زندانی شدنش، متوجه می‌شود که زندانی دیگری مشغول حفاری جهت فرار کردن از زندان است سرانجام او نیز مشغول به کار می‌شود و متوجه می‌شود که او «آبه‌فاریا» یک کشیش و دانشمند ایتالیایی است. آبه‌فاریا، نقشه گنج سرشار جزیرهٔ مونت‌کریستو را در اختیار او می‌گذارد ولی درست قبل از اینکه بتوانند نقشه فرار خود را نهایی کنند آبه می‌میرد.

الکساندر دوما که پسر ژنرالی فرانسوی بود، جزئیات انقلاب کبیر فرانسه را از دهان پدرش شنید و براساس اسناد بسیار، رمان‌های ماندگاری خلق کرد.
زمینه‌ی همه‌ی آثار دوما تاریخ فرانسه است. او که از راه نوشتن، ثروت عظیمی به دست آورد، در سال‌های پایان عمر تماشاخانه‌ای ساخت و تمام پس‌اندازش را بر سر این کار گذاشت.

وقتی دانتس فهمید دوستانش او را فریب داده‌اند، قسم خورد که از آن‌ها انتقام بگیرد، اما پدر فاریا ناراحت شد. سرش را تکان داد و گفت:«انتقام گرفتن کار غلطی است. از این که به تو کمک کردم، واقعا پشیمانم». دانتس لبخند تلخی زد و گفت: «پدر! بیایید درباره‌ی چیزهای دیگری حرف بزنیم.» روزهای بعد، آن‌ها درباره‌ی چیزهای مختلفی با هم صحبت کردند. دانتس علاقه‌ی زیادی به یادگیری داشت. پدر فاربا چیزهایی درباره‌ی ریاضیات، علوم، تاریخ، زبان‌های دیگر، ادبیات و پزشکی به او یاد داد. دانتس کمی ایتالیایی می‌دانست، اما بعد از شش ماه کم‌کم توانست به زبان های اسپانیولی، انگلیسی و آلمانی هم صحبت کند. بعد از یک سال، دانتس آن قدر چیز آموخته بود که کسی باور نمی‌کرد او دریانوردی عادی است. دانتس، جوانی تیزهوش و پدر فاریا، معلمی بسیار ماهر بود. روزی پدر فاریا به او گفت: «یک سال دیگر، همه‌ی چیزهایی را که من می‌دانم، یاد می‌گیری.»
هر دو زندانی، دو سال پس از آشنایی، دوباره به فکر فرار و کندن نقبی افتادند که به نقب سلول‌های آن‌ها راه داشته باشد. بر طبق نقشه‌ی جدید، نقب به زیر دالانی می‌رسید که یک نگهبان در آن پاسداری می‌داد. بعد گودالی می‌کندند و روی آن را می‌پوشاندند تا نگهبان موقع عبور در آن بیفتد. سپس او را می‌گرفتند و دست و پایش را می‌بستند و از راه پنجره‌ی دالان که رو به دریا بود، با کمک نردبان طنابی پدر فاریا می‌گریختند. روز بعد، کار نقب زدن شروع شد. دانتس کم کم براثر هم نشینی با پدر فاریا، اخلاق و رفتار زمخت دریانوردی خود را کنار گذاشت و همانند افراد تحصیل کرده و نجیب زاده، جوانی مؤدب و باوقار شد.
کاربر گرامی توجه داشته باشید که این بخش صرفا جهت ارائه نظر شما در رابطه با همین مطلب در نظر گرفته شده است. در صورتی که در این رابطه سوالی دارید و یا نیازمند مشاوره هستید از طریق تماس تلفنی و یا بخش مشاوره اقدام نمایید.
نام و نام خانوادگی
پست الکترونیک
نظر
کد امنیتی
شما هم می توانید گزیده انتخابی خود از کتاب را ثبت کنید.
نام و نام خانوادگی
عنوان
برگزیده
کد امنیتی
محصولات مرتبط
بازدیدهای اخیر شما