مادام کاملیا
عاشقانه های کلاسیک
سال نشر : 1397
تعداد صفحات : 384
خرید پیامکی این محصول
جهت خرید پیامکی این محصول، کد محصول، نام و نام خانوادگی، آدرس و کد پستی خود را به شماره زیر ارسال نمایید:
کد محصول : 100748
10003022
معرفی کتاب
آرمان دووال، جوانی برآمده از جامعهی بورژوازی فرانسه در قرن نوزدهم، در یک نگاه به مارگاریت گوتیه دل میبازد که عیاشی و سبکسریاش زبانزد است؛ و این آغازگر جدالی است چند جانبه میان دلدادگی، پول، حسادت، محافظهکاری، بیماری و مرگ.الکساندر دوما (پسر) کودکی سختی داشت و مدتها در پانسیون زندگی کرد؛ اما با نوشتن کتاب مادام کاملیا شهرتی جهانی یافت و همچون پدر نامدار خود، الکساندر دوما (پدر)، از نویسندگان بزرگ قرن نوزدهم فرانسه شد.
بر این باورم که نمیتوان شخصیتی داستانی آفرید مگر آنکه در آدمیان بسیار غور کرده باشیم، همانگونه که نمیتوان به زبانی سخن گفت مگر آنکه آن را بهراستی آموخته باشیم. من هنوز به سنی نرسیدهام که بتوانم خودم چیزی بگویم. پس به روایت وقایع اکتفا میکنم. بنابراین از خواننده میخواهم ایمان داشته باشد که این داستان واقعی است و تمام شخصیتها جز قهرمان زنِ داستان همچنان زندهاند. در ضمن، برای بیشتر وقایعی که در این کتاب گرد آوردهام شاهدهایی در پاریس سراغ دارم که اگر شهادت من کافی نباشد، میتوانند به صحّتشان گواهی دهند. در شرایطی خاص، فقط من میتوانستم این وقایع را بنویسم، چون تنها من از اسرار آخرین جزئیات اطلاع داشتم که اگر نمیبودند روایت قصهای جذاب و کامل ممکن نبود. این جزئیات بدین شکل به آگاهی من رسید.
دوازدهم ماه مارس 1847 در خیابانِ لافیت آگهی بزرگ و زردرنگی دیدم که از فروش اثاث خانه و اشیای نادر و قیمتی آن خبر میداد. این حراجی پس از مرگ مالک اجناس صورت میگرفت. در آگهی، نامی از متوفا برده نشده بود، اما حراجی بعدازظهرِ روز شانزدهم تا ساعت پنج در پلاک 9 خیابان آنتَن برگزار میشد. علاوه بر این، آگهی به اطلاع میرساند که مردم میتوانند روزهای سیزدهم و چهاردهم به دیدن آپارتمان و اثاث آن بروند. من همیشه به اشیای نادر علاقه داشتهام. به خودم قول دادم این فرصت را از دست ندهم و اگر هم چیزی نخریدم، دستکم تماشا کنم. روز بعد به پلاک 9 خیابان آنتَن رفتم.
دوازدهم ماه مارس 1847 در خیابانِ لافیت آگهی بزرگ و زردرنگی دیدم که از فروش اثاث خانه و اشیای نادر و قیمتی آن خبر میداد. این حراجی پس از مرگ مالک اجناس صورت میگرفت. در آگهی، نامی از متوفا برده نشده بود، اما حراجی بعدازظهرِ روز شانزدهم تا ساعت پنج در پلاک 9 خیابان آنتَن برگزار میشد. علاوه بر این، آگهی به اطلاع میرساند که مردم میتوانند روزهای سیزدهم و چهاردهم به دیدن آپارتمان و اثاث آن بروند. من همیشه به اشیای نادر علاقه داشتهام. به خودم قول دادم این فرصت را از دست ندهم و اگر هم چیزی نخریدم، دستکم تماشا کنم. روز بعد به پلاک 9 خیابان آنتَن رفتم.
-
زبان کتابفارسی
-
سال نشر1397
-
چاپ جاری2
-
نوع جلدجلد سخت
-
قطعجیبی
-
تعداد صفحات384
-
ناشر
-
نویسنده
-
مترجم
-
وزن288
-
تاریخ ثبت اطلاعاتیکشنبه 13 شهریور 1401
-
تاریخ ویرایش اطلاعاتسهشنبه 2 خرداد 1402
-
شناسه100748
-
دسته بندی :
محصولات مرتبط