به عشق بچه های تو ده؛ خاطرات شفاهی آموزشیاران نهضت سوادآموزی کاشان
تاریخ شفاهی جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی | مدارس انقلاب 5
سال نشر : 1401
تعداد صفحات : 320
خرید پیامکی این محصول
جهت خرید پیامکی این محصول، کد محصول، نام و نام خانوادگی، آدرس و کد پستی خود را به شماره زیر ارسال نمایید:
کد محصول : 101003
10003022
معرفی کتاب
کتاب «به عشق بچههای تو دِه»؛ خاطرات شفاهی آموزشیاران نهضت سوادآموزی کاشان به قلم فاطمه بابایی و توسط انتشارات «راه یار» منتشر شده است.فرمان امام خمینی(ره) برای تشکیل نهضت سوادآموزی در سال 58، فرآیند ریشهکنی بیسوادی در کشور را کلید زد. استقلال و عدم وابستگی در عرصههای مختلف سیاسی، اقتصادی، علمی و فرهنگی در اندیشۀ امام منشاء رفع سایر وابستگیها و استقلال فکری و هویتی بود.
امام، زمینۀ رسیدن به این هدف را باسواد شدن عموم جامعه و سپس رشد فکری آنها میداند؛ به همین دلیل، فرمان سوادآموزی به مردم را بهصورت نهضت (قیام) و همافزایی مردمی و بدون قرطاسبازی ارگانها صادر میکند: «هرکس نوشتن و خواندن ابتدایی را آموخته باشد. برای این امر لازم است تمام بیسوادان برای یادگیری و تمام خواهران و برادران باسواد برای یاددادن بپاخیزید.»
«به عشق بچههای تو دِه» حاصل 59ساعت مصاحبه با تعدادی از آموزشیاران نهضت سوادآموزی دهه شصت در کاشان است. فاطمه بابایی، تحقیق و تدوین این کتاب را برعهده داشته است.
«یکیدو هفتهای از کلاس گذشت. مشغول گفتن املا بودم که یکی در زد. در را باز کردیم و دیدیم یکی از پیرزنهای روستا با چادری گلگلی پشت در ایستاده. عصایش را به زمین کوبید و وارد اتاق شد. همه گفتند: «چه عجب حاجخانم اومده اینجا!» پیرزن خوشزبانی بود. میگفتند از زنهای متمول روستاست. پسرش دکتر است و آمریکا مینشیند. سراغ من را گرفت. جلوی پایش بلند شدم و خودم را معرفی کردم. جلو آمد. صورت من را بوسید و گفت: «مادر، گوشهام نمیشنوه، شاید به من بخندی، من اومدم اگه بشه درس یادم بدی.»
گفتم: «نه مادر، خنده نداره. شما کار خوبی کردین اومدین. باعث افتخار منه که اومدین کلاس.»
حاجخانم جورابهای ضخیم بافتنی پایش بود. مثل بقیه کنار منقل نشست. با لذت به کلاس نگاه میکرد. کارم که تمام شد گفتم: «حاجخانم چی شده شما یادی از ما کردین؟!»
گفت: «میخوام یاد بگیرم با خط خودم برای پسرم نامه بنویسم.»
دفتر و مدادش را در کیسۀ سفیدِ دستدوزی گذاشته بود. وقتی کیسه را دیدم گفتم: «چقدر جالب درست کردین!»
_ فقط یه مداد و دفتر آوردم. یه کتاب به من میدین؟
_ باید به نهضت بگم براتون بیارن.»
گفتم: «نه مادر، خنده نداره. شما کار خوبی کردین اومدین. باعث افتخار منه که اومدین کلاس.»
حاجخانم جورابهای ضخیم بافتنی پایش بود. مثل بقیه کنار منقل نشست. با لذت به کلاس نگاه میکرد. کارم که تمام شد گفتم: «حاجخانم چی شده شما یادی از ما کردین؟!»
گفت: «میخوام یاد بگیرم با خط خودم برای پسرم نامه بنویسم.»
دفتر و مدادش را در کیسۀ سفیدِ دستدوزی گذاشته بود. وقتی کیسه را دیدم گفتم: «چقدر جالب درست کردین!»
_ فقط یه مداد و دفتر آوردم. یه کتاب به من میدین؟
_ باید به نهضت بگم براتون بیارن.»
-
زبان کتابفارسی
-
سال نشر1401
-
چاپ جاری1
-
تاریخ اولین چاپ1401
-
نوع جلدجلد نرم
-
قطعرقعی
-
تعداد صفحات320
-
ناشر
-
نویسنده
-
وزن321
-
تاریخ ثبت اطلاعاتیکشنبه 10 مهر 1401
-
تاریخ ویرایش اطلاعاتچهارشنبه 6 دی 1402
-
شناسه101003
-
دسته بندی :
محصولات مرتبط