loader-img
loader-img-2
بعدی
بعدی بازگشت
بعدی بازگشت

هیولای اسب سوار

5 (1)

ناشر به نشر (انتشارات آستان قدس رضوی)

نویسنده مجید ملامحمدی

سال نشر : 1401

تعداد صفحات : 212

معرفی کوتاه

کتاب هیولای اسب سوار نوشته مجید ملامحمدی است و در انتشارات به نشر منتشر شده است.

خرید پیامکی این محصول
جهت خرید پیامکی این محصول، کد محصول، نام و نام خانوادگی، آدرس و کد پستی خود را به شماره زیر ارسال نمایید: کد محصول : 105025 10003022
80,000 76,000 تومان
افزودن به سبد سفارش

معرفی کتاب

«هیولای اسب‌سوار» شامل چهار فصل است که در هر فصل یک شخصیت ماجرایی را روایت می‌کند. فصل نخست، ماجرای خواب و سفر حارث بن نعمان فهریِ بادیه‌نشین به مدینه است.
در فصل دوم، عبدالله بن عَمرو مُزن به شرح شجاعت حضرت علی در جریان مأموریتش به سرزمین خوش آب‌وهوای یمن می‌پردازد.
عباس بن عبدالمطلب، عموی پیامبر، در فصل سوم علاوه بر اینکه جایگاه امیرالمؤمنین را توصیف می‌کند، به ماجرای غدیر خم و جانشینی حضرت علی (ع) اشاره می‌کند.
در فصل چهارم، عمار یاسر، صحابه سرشناس پیامبر، محاجه و مجادله‌اش با عبدالرحمن بن عوف را توضیح می‌دهد که بحث اصلی آن‌ها به اثبات حقانیت حضرت علی و ماجرای غدیر خم ختم می‌شود.
در انتهای رمان هم از سرنوشت بدفرجام حارث بن نعمان فهری که اینک به مدینه رسیده و با رسول خدا سخن گفته پرده برمی‌دارد.

در انتهای هر بخش از این رمان، نویسنده با ایجاد پرسش یا کنشی سعی می‌کند روحیه کنجکاوانه نوجوان را با داستان همراه کند و او را برای خواندن بخش‌های بعدی مشتاق‌تر سازد.

در کتاب «هیولای اسب‌سوار» ، نویسنده آگاه با تسلط به منابع دینی قصد دارد مصداق‌هایی را از جمله مرتبه والای حضرت علی، بت‌شکنی ایشان، فداکاری حضرت علی در لیله‌المبیت، حمایت ایشان از پیامبر در جریان سنگ‌پرانی به رسول خدا، انفاق حضرت هنگام رکوع نماز، تخریب مسجد ضرار و مهم‌تر از همه مسئله جانشینی ایشان و ماجرای غدیر خم را بیان کند تا از این طریق واقعیت‌هایی از حقانیت امام علی را برای مخاطب نوجوان دغدغه‌مند به مسائل مذهبی نمایان سازد.

کتاب هیولای اسب‌سوار نوشته مجید ملامحمدی است و در انتشارات به نشر منتشر شده است.

خیس عرق بودم که از خواب پریدم. دوباره هول برم داشت، چون باز هم خواب بد دیده بودم.
خوابی که انتهایش می رسید به همان موضوعی که از دیروز من را به هم ریخته بود و حسابی بابت آن کلافه بودم. نیم خیز شدم و سر به دور و اطرافم چرخاندم. فکر می کردم اشباح به حیاط خانه مان آمده اند و قصد آزار و اذیتم را دارند.
اما نه، همه اینها توهم و خیالات بود. شبحی در حیاطمان دیده نمی شد. اصلا شبح چه شکلی بود که باید می دیدم؟ رفتم حیاط تا آبی به سر و رویم بریزم. سپیده تازه پر باز کرده بود توی آسمان. یاد نماز صبح افتادم. من که اهل نماز نبودم. پس از فکرش بیرون آمدم.
پرنده ها یک نفس بر شاخه های نخل پیرمان آواز می خواندند. صدای خواب زده و خسته ای به گوشم نشست. صدا از مطبخ بود...
کاربر گرامی توجه داشته باشید که این بخش صرفا جهت ارائه نظر شما در رابطه با همین مطلب در نظر گرفته شده است. در صورتی که در این رابطه سوالی دارید و یا نیازمند مشاوره هستید از طریق تماس تلفنی و یا بخش مشاوره اقدام نمایید.
نام و نام خانوادگی
پست الکترونیک
نظر
کد امنیتی
شما هم می توانید گزیده انتخابی خود از کتاب را ثبت کنید.
نام و نام خانوادگی
عنوان
برگزیده
کد امنیتی
محصولات مرتبط
بازدیدهای اخیر شما