پیشرفت علم، بررسی عوامل رشد و انحطاط دانش در یونان باستان، تمدن اسلامی، قرون وسطی و غرب جدید با تاکید بر نقش دین
تعداد صفحات : 363
معرفی کتاب
در این نوشتار سعی شده است تا در دوره های مهم حیات علم، به تفکیک به بررسی کارنامه دانش آن دوره پرداخته و در هر یک، عواملی را که موجبات پیشرفت یا انحطاط علم و تمدن را فراهم کرده اند بررسی نماید، و در نهایت سهم دین را در این عوامل آشکار سازد.به بیان دیگر این کتاب با بررسی تاریخی به دنبال این حقیقت می باشد که در چه شرایطی دین نقش مکمل کارکردهای دانش را بر عهده می گیرد، به گو نه ای که باب جدیدی از معرفت را در برابر او باز کرده و زندگی او را آسان تر سازد و زمینه ثبات و آسایش اجتماعی را فراهم آورد و در چه شرایطی دین، نقش مخرب به خود می گیرد و عامل بازدارنده ای در مسیر حیات علمی بشر می شود.زیرا با این بررسی های تاریخی، می توان عوامل رشد و انحطاط دانش را مشخص ساخت و در نهیت شرایطی را معین کرد که تحت آن دین به عنوان عامل افزاینده معرفت بشری عمل کرده و نقش سازنده ای را در تکمیل و تصحیح کار کردهای مورد انتظار از دانش ایفا نماید.
این کتاب در چهارفصل دوران یونان باستان، تمدن اسلامی، قرون وسطی و غرب جدید فراهم آمده است که هر فصل هم به طور جداگانه شامل مباحث فراوان و کاملی می باشد.
-
زبان کتابفارسی
-
چاپ جاری2
-
تاریخ اولین چاپ1388
-
شمارگان1000
-
نوع جلدجلد نرم
-
قطعوزیری
-
تعداد صفحات363
-
ناشر
-
نویسنده
-
وزن568
-
تاریخ ثبت اطلاعاتدوشنبه 12 تیر 1391
-
شناسه10783
-
دسته بندی :
محصولات مرتبط
اخبار مرتبط
saa
سلام
آیا این سوال برای شما ایجاد نشده که چرا در دنیا منشاء پیدایش ابتدایی تقریبا تمامی علوم و پیشرفت های بشری غرب معرفی می شود؟! معرفی شدن غرب بعنوان مرکز پیدایش علوم، باعث شده تا آنها خود را یگانه صاحبان و وارثان علم و فناوری در جهان بدانند که در آن نوعی سلطه گری و نژاد پرستی قابل مشاهده است. درست است که اسلام به علم آموزی حتی از غیر مسلمانان تاکید داشته ولی این موضوع نباید باعث شود علاوه بر علم، فرهنگ های نادرست و خود باختگی را هم به همراه آن بپذیریم. و باید درستی آنها مورد بررسی قرار گیرد.
حقیقت آن است که برخلاف چیزی که سال هاست تبلیغ می شود، غرب مرکز پیدایش و گسترش علوم نبوده است. زیرا تقریبا تمام دانشمندان مطرح غربی در دوران باستان از مناطق کوچکی در شرق اروپا یعنی یونان و مقدونیه بوده اند که آن هم بدلیل ارتباط و استفاده علمی از تمدن های شرق بوده است و مابقی پهنه وسیع اروپا مانند: امپراطوری رم، بریتانیا و... فاقد چنین اندیشمندانی در این سطح بوده اند.
متاسفانه این نگرش به همراه علوم غیر بومی وارد کشور شده و بسیاری از اساتید محترم مانیز آن را پذیرفته اند. بعنوان نمونه استادی شناخته شده در خصوص تاریخچه علم آمار می فرمودند که این علم ابتدا در یونان بوجود آمد و آن هم به این شکل که چوپانان یونانی برای شمارش گوسفندان خود از نوعی آمارگیری ابتدایی استفاده می کردند. بنده به این استاد محترم عرض کردم که چرا بر یونان تاکید دارید؛ در صورتی که در طول تاریخ در همه جای دنیا تمامی چوپان ها برای شمارش گوسفندان خود یقینا از یک روش آمارگیری استفاده می کردند. چرا از زحمات و خدمات عظیم علمی کشورهای دیگر، مخصوصا کشورهای مسلمان کمتر سخن گفته می شود؟! آیا ترویج این نگرش باعث خود باختگی کشورهای دیگر و قبول سلطه فکری غرب که مدعیان وراثت علم در دنیای امروز هستند، توسط این کشورها نمی گردد؟!
2 خرداد 1394